حاج محمود قاری زاده یکی از شاعران معاصر است.
حاج محمود قاری زاده
|
|
زادروز
|
1317 ه. ش کاشان
|
کتابها
|
«بهار بیخزان»
|
تخلص
|
قاری
|
حاج محمود قاری زاده متخلّص به «قاری» به سال 1317 ه. ش، در شهر کاشان و در خانوادهای مذهبی متولد شد. وی از کودکی به مرثیه خوانی علاقه داشت و چون دارای ذوق و قریحهی شاعری بود به انجمن ادبی صبای کاشان راه یافت و رموز شعر و فنون آن را آموخت.
قاری زاده در جوانی به تهران مهاجرت کرد و به مداحی و مرثیهسرایی پرداخت و هنر خود را وقف خاندان پیامبر (ع) نمود و به شاعر اهل بیت مشهور شد. در سال 1350 هجری مجموعهای از اشعارش به نام «بهار بیخزان» چاپ گردید. [۱]
بنگر حسین و مکتب با محتوای او |
|
در حفظ دین بکوش که این است رای او |
خوش قاطعانه بهر عدالت قیام کرد |
|
کن پیروی و پای بنه جای پای او |
درس از حسین بگیر که یاران نامیاش |
|
کردند تشنه جان گرامی فدای او |
جانها فدای سرور آزادگان حسین |
|
پاینده باد تا صف محشر لوای او |
از نوجوان و کودک شش ماههاش گذشت |
|
آفاق گشته مات ز صدق و صفای او |
با اهل بیت، زادهی زهرا وداع کرد |
|
آمد به جبهه، لشگر غم از قفای او |
بر نیزه تکیه داده و هَل مِن مُعین بگفت |
|
پاسخ دهند حق طلبان بر ندای او |
اتمام کرد حجّت خود با سپاه کفر |
|
تا اینکه خصم عذر نیارد برای او |
ناگه که سنگ کینه به پیشانیاش زدند |
|
خون آمد و گرفت رخ حق نمای او |
با جامه خواست پاک کند خون ز روی خود |
|
گردید جلوهگر دل درد آشنای او |
دشمن به قلب پاکش تیر سه شعبه زد |
|
قطع حیات گشت و شد از تن قوای او |
زد نیزه ظالمی دگر از کین به پهلویش |
|
کز صدر زین به روی زمین گشت جای او |
با کردگار گرم مناجات شد حسین |
|
با کام تشنه بود رضا بر قضای او |
زهرا کشید نالهی جانسوز از جگر |
|
چون شمر، دین برید سرش از قفای او [۲] |
مشعل تابان عالم پاسدار دین حسین جان |
|
رهنمای انس و جان احیاگر آیین، حسین جان |
گوشوار عرش اعلا، زینت دامان زهرا |
|
میوهی بستان طاها، زادهی یاسین، حسین جان |
همّتت نازم که کاخ ظلم را ویرانه کردی |
|
گشت مستحکم ز عزمت پایههای دین، حسین جان |
انقلابی در جهان شد از قیام با شکوهت |
|
شد به خاک تیره یکسان کاخ ظلم و کین، حسین جان |
چون گلستان با صفا شد کربلا از گلرخانت |
|
وه که دشمن شد در این گلخانهات گلچین، حسین جان |
جان به قربان تو و اصحاب و انصارت که بودند |
|
در فداکاری یکایک در خط تمکین، حسین جان |
تلخ کام از داغ اکبر، قاسمت گردیده گفتا |
|
مرگ باشد در مذاقم چون عسل شیرین، حسین جان |
از غم مرگ برادر قامتت در هم شکسته |
|
بود بار ماتم عبّاس سنگین، حسین جان |
تا قیامت سوزد از داغ علی اصغر دل تو |
|
چون گلویش چاک شد از تیر زهرآگین، حسین جان |
لرزه بر عرش برین افتاد در آن وقت و ساعت |
|
واژگون گشتی میان قتلگه از زین، حسین جان |
خاکیان تنها نگشته داغدار از ماتم تو |
|
گشته سکان سماوات از غمت غمگین، حسین جان |
آه از آن ساعت که زینب خواهر غمدیدهی تو |
|
با دو چشم تر تو را آمد سر بالین، حسین جان [۳] |
سلام بر حسین و بر وفای او |
|
که خود گواست در وفا خدای او |
سلام بر شهید دشت ماریه |
|
که خون اوست در شرف گوای او |
سلام بر سری که بر سر سنان |
|
ز آفتاب بد فزون ضیای او |
سلام بر ز پا فتاده پیکری |
|
که باد جان آدمی فدای تو |
سلام بر به خاک و خون نشستهای |
|
که خون رود ز دیده در عزای او |
سلام بر قتیل کید کوفیان |
|
که کس نداشت حرمت نیای او |
سلام بر شکوه آن حماسهای |
|
که عرش پر نوا شد از نوای او |
سلام بر عزیز مصر مکرمت |
|
که کس نداشت در نظر بهای او [۴] |
- ↑ سخنوران نامی معاصر ایران؛ ج 4، ص 2773.
- ↑ همان؛ ص 2774.
- ↑ همان؛ ص 2775.
- ↑ همان؛ ص 2777.
شاعران |
---|
قرن اول | |
---|
قرن دوم | |
---|
قرن سوم | |
---|
قرن چهارم | |
---|
قرن پنجم | |
---|
قرن ششم | |
---|
قرن هفتم | |
---|
قرن هشتم | |
---|
قرن نهم | |
---|
قرن دهم | |
---|
قرن یازدهم | |
---|
قرن دوازدهم | |
---|
قرن سیزدهم | |
---|
قرن چهاردهم | |
---|
قرن پانزدهم | |
---|