عنقاى طالقانى

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عنقای طالقانی (۱۲۶۶ ه. ق-۱۳۳۳ ه. ق) از شاعران ایرانی است.

عنقای طالقانی
نام اصلی جلال الدین ابوالفضل
زمینهٔ کاری شعر و ادبیات
زادروز ۱۲۶۶ ه. ق
قزوین
پدر و مادر على بن هاشم طالقانى
مرگ ۱۳۳۳ ه. ق
تهران
ملیت ایرانی
جایگاه خاکسپاری ضلع غربى بقعه ابن بابویه
سبک نوشتاری خراسانى و عراقى
کتاب‌ها عقاید حقّه در اصل دین و مذهب، رساله در اثبات نبوت خاصّه و ولایت خاصّه، مثنوى انوار قلوب السّالکین، حقایق المناقب، اشارات‌الحسینیه، رساله آئینه جهانبانى، دیوان اشعار
تخلص عنقا

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

جلال‌الدین ابوالفضل، فرزند على بن هاشم طالقانى، تخلص شعرى‌اش «عنقا» است. وی تا نوزده سالگى در زادگاه خود به آموختن علوم مقدماتى پرداخت و سپس رهسپار تهران شد. علوم معقول را از رضى حکیم الهى و على مدرس[۱] آموخت و علوم نقلى را از سید على[۲]، شیخ محمدصادق[۳]، آخوند ملا على خیارجى قزوینى و حاج ملا هادى مدرّس[۴] و علوم غریبه را از سید على قزوینى معروف به علاقه‌بند فرا گرفت و تعلیماتی از آقا سید قزوینى، آقا میرزا عبدالقادر تاجر جهرمى دریافت.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عنقاى طالقانى در قصیده از سبک خراسانى و در دیگر قالب‌هاى شعرى از سبک عراقى پیروی می‌کرد و آثارش سرشار از مفاهیم عرفانى و نکات روحانى است. از عنقاى طالقانى یک ترجیع‌بند مهدوى در چهارده‌بند، چند قصیده آیینى در توحید و مدیحت حضرت زهرا(س) و در میلاد رسول گرامى(ص)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حضرت سجاد(ع) و درباره عید غدیر باقى مانده‌است. [۵]

  • عقاید حقّه در اصل دین و مذهب
  • رساله در اثبات نبوت خاصّه و ولایت خاصّه
  • مثنوى انوار قلوب السّالکین[۶]
  • حقایق المناقب[۷]
  • اشارات الحسینیه[۸]
  • رساله آئینه جهانبانى[۹]
  • دیوان اشعار

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از مثنوى اشارات‌الحسینیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

داستان عشق را پایان کجاست؟ عشق خود از ابتدا بى‌انتهاست
واسطه‌ى ایجاد نبود غیر عشق رابطه‌ى ایجاد نبود غیر عشق
گرنه پاى عشق بود اندر میان جزو و کل بودند بى‌نام و نشان
بُد صفات حق چو ذاتش مختفى گر نه ظاهر آمدى عشق خفى
عشق بر دل‌هاى آگه مى‌زند چون دم از انّى انا اللّه مى‌زند
آگهىِ عشق، در بى‌آگهى‌ است در دلى سر بر زند کز خود تهى‌ است
وحدت مطلق از آن عشق بسیط گوهر احمد گزید و شد محیط
آن احد شد در تجلى و ظهور شخص احمد، این بود: اللّهُ نور
صادر اول بود بى‌واسطه گاه مبدأ خوانیش گه رابطه
دست قدرت اوست کآمد ز آستین آشکارا بهر خلق ماء و طین
یک هزارش نام باشد از نخست تو، به هر نامش که خوانى آنِ توست
آفتاب است آن شهنشه مستقر در ده و دو برج یزدانى اثر
خیر محض و محض خیرات آن رسول کز شناساییش مانند این عقول
چون به میدان شد على بن الحسین آشکارا شد شه بدر و حنین
با جمال احمدى آن کامکار گشت در میدان به لشکر آشکار
مهر رویش شد فروزان از تُتُق نورپاش آمد به سُکّان افق
ساخت گلشن عکس رویش خاک را کرد روشن تابشش افلاک را
روى او: سرمایه شمس ضحى موى او: پیرایه لیل سجى
آن مشعشع نور پاک ایزدى بر روان تیره دل‌ها مى‌زدى
دشمنان دین حق ماتش شدند واله اندر نفى و اثباتش شدند
عارف سالک چنین ره طى کند جز به کوى دوست منزل کى کند؟
اى حسین اى آبروى خاکیان اى پناه و ملجأ افلاکیان
اى نخستین جلوه سلطان عشق اى ربوده گوى با چوگان عشق
از تو بر پا قبله اسلام ماند هم ز تو از دین ایزد نام ماند
بنده، «عنقاى» حزین روسیاه بر در فیض تو دارد تکیه‌گاه
از عنایت همّتش همراه ساز جایگاه او در آن درگاه ساز [۱۰]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. فرزند آقا عبد للّه مدّرس زنوزى.
  2. صاحب حاشیه و تعلیقه بر قوانین.
  3. فرزند شهید ثالث برغانى، شاگرد صاحب جواهر.
  4. شاگرد صاحب جواهر.
  5. همان، ص ۲۶۵ تا ۳۰۱.
  6. ترجمه چهل حدیث نبوى و حاوى دستورهاى سلوکى است
  7. در مدایح اهل بیت
  8. بر وزن صیقل الارواح عارف رومى و در رثاى خامس آل عبا است. متأسفانه به خاطر عدم دسترسى کامل به مثنوى اشارات الحسینیه او که در رثاى خامس آل عبا سروده شده است، اظهار نظرى پیرامون میزان تاثیرگذارى اشعار عاشورایى وى نمى‌توان کرد؛ ولى به خاطر قرائت عرفانى او از فرهنگ عاشورا باید از آثار ممتازى باشد که در اواخر سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم آفریده شده است.
  9. در آیین جهاندارى
  10. همان، ص ۳۰۰.