طلائع بن رزیک‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طَلائع بن رُزّیک
زادروز 19 ربیع‌الاول 495 (قمری)
درگذشت 19 رمضان 556 (قمری)
قاهره
محل زندگی مصر
پیشه ادیب، شاعر
شناخته‌شده برای وزارت فاطمیان
لقب الملک الصالح
آثار اشعارش

طلائع بن رزیک از شاعران شیعی عراقی است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابو الغارات، ملک صالح نصیر الدین، طلائع بن رزیک، ابن صالح ارمنی [۱] به سال 495 (ه. ق) در آذربایجان متولد شد. اصل او از شیعیان عراق است. وی فقیه، ادیب، قافیه‌پرداز و وزیر دادگستر بود.

ملک صالح وزیر الفائز باللّه خلیفه فاطمی بود که دولت فاطمیان از حسن تدبیرش در سیاست رعیت و انتشار امنیت و دوام صلح و صفا به استحکام و قدرت رسید و خود در شمار ملوک بود که به لقب «ملک صالح» نامور شد.

وی در همه‌ی فضایل و آداب دینی و دنیوی شایسته بود و خودباختگی در ولای ائمه اطهار (ع) و نشر آثارشان و دفاع از حریمشان را با دست و زبان و نظم و نثر انجام می‌داد. اشعار شیوا و رسایی دارد که گواه فضل بی‌کران و اعتقاد او به مذهب شیعه می‌باشد. [۲]

ابن خلکان گوید: «وی در ایام خلافت الفائز باللّه متصدی وزارت شد و مستقلا عهده‌دار امور سیاست و تدبیر کار دولت شد و مردی صاحب فضل و دوستدار اهل فضل بود هم‌چنین دستی بخشنده داشت و خوش‌برخورد و نیکو نیز بود.» [۳]

تألیفی به نام «الاعتماد در ردّ بر اهل عناد» دارد که متضمن امامت علی (ع) است. دیوانش دو جلد می‌باشد که در فنون مختلفه شعر مهارت خود را نمایان نموده است. 1400 بیت از اشعارش در مدح و ثنای اهل بیت (ع) است که علامه سید احمد عطّار کلیه‌ی اشعار او را در کتاب «رائق» ثبت گردیده است. [۴]

روز دوشنبه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 566 ه ق در دهلیز کاخش بی‌خبر مورد هجوم قرار گرفت و کشته شد و در کاخ وزارتخانه‌ی قاهره، به خاک سپرده شد. بعدها پسرش ملک عادل که بنا به وصیت پدر جانشین او شده بود، در نهم صفر سال 557 هجری تابوت پدر را از قاهره به مزار تازه بنیانی که در «قرافه» ی مصر برای او تأسیس شده بود منتقل کرد. [۵]

نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- یا امّة سلکت ضلالا بیّناحتی استوی اقرارها و جحودها

2- قلتم: ألا إنّ المعاصی لم تکن‌ألّا بتقدیر الإله وجودها

3- لو صحّ ذا کان الإله بزعمکم‌منع الشریعة أن تقام حدودها

4- حاشا و کلّا أن یکون إلهناینهی عن الفحشاء ثمّ یریدها [۶]


1- ای امتی که آشکارا به راه ضلالت رفتی، اعتراف و انکارت یکسان بود.

2- گفتید: معاصی جز به تقدیر خدای جهان چهره نگشود.

3- اگر چنین باشد، خدای شما خود مانع اجرای فرمان خواهد بود.

4- حاشا و کلّا که پروردگار ما از کبیره و فحشا نهی کند و هم خواهان آن باشد.


1- اذ ضیع القوم الشریعةفیه لحفظهم الشریعه

2- منعت لذیذ الماء منه‌کتائب منهم منیعه

3- غدرت هناک و ما وفت‌مضر العراق و لا ربیعه

4- لما دعته أجابهاو دعا فما کانت سمیعه

5- شاع النفاق بکربلافیهم و قالوا: نحن شیعه

6- یا فعلة جاؤا بهافی الغدر فاضحة شنیعه

7- عصت النّبی و اصبحت‌لسواه سامعة مطیعة

8- باعت هناک الدّین‌بالدّنیا و خسران کبیعة

9- ما کان فیما قد مضی‌اسلامها إلّا خدیعة

10- تحت السّقیفة أضمرت‌ما بالطّفوف غدت مذیعة [۷]


1- آن قوم در روز عاشورا برای حفظ شریعه (فرات)، شریعت را تباه کردند.

2- گروهی از لشکریان آن قوم، از رسیدن آب گوارا به او جلوگیری کردند.

3- قبائل مضر و ربیعه در عراق به او خیانت کرده، و به عهدشان وفا نکردند.

4- چون او را فراخواندند، دعوتشان را پذیرفت. لیکن هنگامی که او آنان را فراخواند پاسخش ندادند.

5- آنها می‌گویند که ما شیعه هستیم ولی نفاق و دورویی در میانشان گسترش یافته است.

6- آنها به زشت‌ترین و رسواترین نوع خیانت دست یازیدند.

7 و 8- پیامبر را نافرمانی کردند و سخن او را گوش ندادند و دین را به دنیا فروختند و خسران دنیا را خریدند.

9 و 10- و با گذشت زمان اسلام را در جهت خدعه و نیرنگ خود به کار بردند و آنچه در کربلا واقع شد زیر سقف سقیفه و برآمده از دل آن بود.


1- یا بقعة (بالطف) حشوترابها دنیا و دین

2- أضحت کأصداف یصادف‌ضمنها الدّر الثمین [۸]


1- ای آرامگاهی که در سرزمین طف هستی، خاک تو دنیا و دین را در آغوش خود دارد.

2- در این بقعه صدف‌هایی وجود دارند که درون آنها پر از مروارید گرانبها است.


رثای اهل بیت (ع):


1- یا عروة الدّین المتین‌و بحر علم العارفینا

2- یا قبلة للاولیاءو کعبة للطایفینا

3- من أهل بیت لم یزالوافی البریّة محسنینا

4- ألتائبین العابدین‌الصائمین القائمینا

5- ألعالمین الحافظین‌الرّاکعین السّاجدینا

6- یا من إذا نام الوری‌باتوا قیاما ساهرینا

7- قوم علومهم عن جدّهم أخذت‌عن جبرئیل و جبریل عن اللّه

8- هم السفینة ما کنا لنطمع أن‌ننجو من الهول یوم الحشر لو لا هی

9- ألخاشعون اذا جنّ الظلام فماتغشاهم سنة تنفی بأنباه

10- و لابدت لیلة الّا و قابلهامن التّجد منهم کل أوّاه

11- و لیس یشغلهم عن ذکر ربّهم‌تغرید شاد و لا ساق و لا طاهی

12- سحایب لم تزل بالعلم هامیةأجلّ من سحب تهمی بأمواه

13- إنّ النبیّ محمّدا و وصیّه‌و ابنیه و ابنته البتول الطاهره

14- أهل العباء فإننّی بولائهم‌أرجو السلامة و النجا فی الآخرة

15- و أری محبّة من یقول بفضلهم‌سببا یجیر من السبیل الحایره

16- ارجو بذاک رضا المهیمن وحده‌یوم الوقوف علی ظهور الساحره

17- بحبّ علیّ ارتقی منکب العلی‌و أسحب ذیلی فوق هام السحائب

18- إمامی الذی لمّا تلفّظت باسمه‌غلبت به من کان بالکثر غالبی

19- ائمّة حقّ لو یسرّون فی الدّجی‌بلا قمر لاستصحبوا بالمناسب

20- بهم تبلغ الآمال من کلّ آمل‌بهم تقبل التوبات من کلّ تائب [۹]


1- ای دستاویز دین و آئین، دریای علم و معرفت.

2- قبله‌ی دوستان خدا، کعبه‌ی زائرین حرم.

3- سرور آن خاندان که هماره راه نیکی سپارند.

4- تائبان به حق، پرستندگان حقیقت، روزه‌داران، نمازگزاران.

5- دانشمندان، خویشتن‌داران، رکوع و سجده‌کنندگان.

6- ای که دیگران در خواب ناز باشند و تو با خدا در راز و نیاز.

7- خاندانی که علم و معرفت از جدّشان به ارث برند. جدّشان از جبریل امین، و جبریل از خدای عالمیان.

8- کشتی نجات هم آنان باشند و جز با این کشتی نجات از هول و عذاب قیامت نجاتی نیست.

9 و 10- تاریکی شب که درآید، با خشوع تمام به عبادت برخیزند و خواب ناز را بر دیده‌ی آنان راهی نیست.

11- یاد خدا از خاطر نبرند، با نغمه‌ی بلبلان و قمریان سرگرم نباشند.

12- ابر رحمت الهی که دانش و معرفت بوزد، مافوق ابر بهاران که آب فرات انگیزد.

13- پیامبر خدا محمد (ص) و جانشینش با دو فرزند و هم پاک دختر بتولش.

14- همان اهل «عباء» که به آبروی ولایشان امیدوارم از غم‌های آخرت نجات یابم.

15- و حتی مهر دوستانشان نیز مایه‌ی برکناری از انحراف و جهالت است.

16- بدین‌وسیله رضامندی ذات احدیت را آرزومندم، باشد که در صحرای محشر دستگیرم باشد.

17- با مهر علی (ع) بر دوش اختران برشدم، و دامن بر سر ابر و کوهساران می‌کشم.

18- پیشوای من علی (ع) است که با نامش بر دشمن بدخواه پیروز و غالب شدم.

19- پیشوایان برحق که اگر در تاریکی شب گام زنند، خورشید رخسارشان چراغ راه باشد.

20- آرزوی آرزومندان به یمن وجودشان رواست، توبه‌ی نادمان به درگاه حق مقبول و پذیرا.


ملک صالح در یکی از قصائد خود، سروده‌ی مشهور دعبل خزاعی را به استقبال رفته که می‌گوید

مدارس آیات خلت من تلاوةو منزل وحی مقفر العرصات قصیده ملک صالح چنین شروع می‌شود:


1- ألایم دع لومی علی صبواتی‌فما فات یمحوه الذی هو آت

2- و ما جزعی من سیّئات تقدّمت‌ذهابا اذا اتبعتها حسنات

3- ألا اننّی أقلعت عن کلّ شبهةو جانبت غرقی أبحر الشبهات

4- شغلت عن الدنیا بحبّی معشرابهم یصفح الرّحمن عن هفواتی [۱۰]


1- ای نکوهشگر! زبان در کام گیر که من پند نگیرم. نه این است که توبه‌ی پیری گناه جوانی بزداید؟

2- برگذشته‌ی ناروای خود بی‌تابی نکنم، زیر که آینده‌ای تابناک و حسن دارم.

3- باوجوداین، از شبهات گریختم، از فرورفتن دریای مهالک پرهیز گرفتم.

4- از دنیا رو برتافتم و دل به مهر کسانی سپردم که به آبروی آنان خدای رحمن از گناهان من درگذرد.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. ارمنی: منسوب به ارمنیه، نام فلات وسیعی است.
  2. الکامل؛ ج 11، ص 103.
  3. وفیات الاعیان؛ ج 1، ص 259.
  4. الغدیر؛ ج 4، ص 344- 346.
  5. خطط مقریزی، ج 4، ص 317.
  6. الغدیر؛ ج 4، ص 348. ادب الطف؛ ج 3، ص 100.
  7. الدیوان طلائع بن رزیک؛ ص 93. ادب الطف؛ ص 95 و 96.
  8. همان، ص 118.
  9. الغدیر؛ ج 4، ص 364 و 365.
  10. همان؛ ج 4، ص 367. ادب الطف؛ ج 3، ص 115.