احمد حسین پور علوی

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

احمد حسین پور علوی (١٣٥٣ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.

احمد حسین پور علوی
احمد حسین پور علوی.jpg
زادروز شهریور ماه ١٣٥٣ ه. ش
قم
پدر و مادر حسین حسین پور علوی
کتاب‌ها «سادات ببخشند...» و «علوی ها»

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

احمد حسین پور علوی فرزند حسین در شهریور ماه ١٣٥٣ شمسی در قم متولد شد. تحصیلات خود را در رشته تجربی تا سطح دیپلم ادامه داد و سپس از دانشگاه تربیت معلم قم موفق به اخذ لیسانس در رشته روانشناسی گردید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است.

وی در طول مدت شاعری توفیق شاگردی در محضر استاد بزرگوار محمد علی مجاهدی را داشته و از ایشان درس‌‏های زیادی را فرا گرفته است. هم‏چنین در انجمن ادبی استان قم و دبیرخانه دائمی شعر آیینی کشور مشغول فعالیت بوده است. در طی این سال‌‏ها در کنگره‏‌ها و جشنواره‏‌های زیادی شرکت کرده و در آن‌ها حائز رتبه شده است.

احمد علوی خدمت در آموزش و پرورش در مقطع ابتدایی را در کارنامه فعالیتی خود دارد. ‏‌‏‏‏‏‏‏[۱]

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

احمد حسین پور علوی دو کتاب با نام‌های «سادات ببخشند...» و «علوی‌ها» به چاپ رسیده است

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ای در شب چشمان تو مهتاب گرفتار دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار
گیرایی مِی از نفس شعله‌‏ور توست در هُرم لب توست مِی ناب گرفتار
عالم به نوا آمد و بیدار نبودند مردان ستم پیشه در خواب گرفتار
یک مشت فلان بن فلان بن فلانند این لشکر مغلوب به القاب گرفتار
این ظاهر امر است ببین اهل حرم را لب تشنه مصیبت‌زده بی‌تاب گرفتار
تصویر رباب است و لب تشنه اصغر عکسی که شده در قفس قاب گرفتار
این تیر چه تیریست که گردانده علی را چون ماهی افتاده به قلاب گرفتار
لب تشنه لب‏‌های تو شد آب و ندیدند در برکه دستان تو شد آب گرفتار
مژگان تو تعقیب نماز شب قدر است ای در خم ابروی تو محراب گرفتار
از بس که بلند است حدیث تو و دستت ترسم که شود شعر به اطناب گرفتار
مثل تو کسی نیست که این‏‌گونه بماند در بند غم حضرت ارباب گرفتار
خدا به ماه زمین‌خورده آسمان بدهد دلی به وسعت دریای بی‌کران بدهد
امام عشق، علَم را به دست ساقی داد که مرد را به تمام جهان نشان بدهد
چه می‌‏شود که به باد و به ابرها و به خاک به سنگ‌‏های زبان‌بسته هم زبان بدهد
که باد نوحه بخواند، که ابر گریه کند که خاک اقامه بگوید، که سنگ اذان بدهد
و یا به کودک لب تشنه روی دست پدر هزار سفره رنگین‌تر از کمان بدهد
رباب از نفس افتاده جبرئیل کجاست که گاه گاهی گهواره را تکان بدهد
چه عاشقانه و زیبا خدا مقدّر کرد که روی دست پدر ایستاده جان بدهد
هزار نکته شیرین‏‌تر از عسل باقی‏ست اگر عطش بگذارد، اگر امان بدهد


برای زینب (س)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصله‌‏ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله می‌‏کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش گرفته بود و سر از پا نمی‌‏شناخت از خیمه‏‌های بی‌سروسامان گذشته بود
اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
آن پرده‏‌های آخر صفین ناگهان از پیش چشم آینه یک آن گذشته بود
می‌‏دید آیه آیه آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
بر صفحه‏‌های سرخ مقاتل نوشته‌‏اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. گفت‌وگوی مؤلف با شاعر.‏