حاج هاشم کعبی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران عرب]] | [[رده:شاعران عرب]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۸
حاج هاشم کعبی | |
---|---|
زادروز | دورق، مسکن عشایر کعب در نزدیکی شهر اهواز |
مرگ | 1231 ه. ق |
پیشه | از علما و فضلا و شعرا |
حاج هاشم بن حاج حردان کعبی دورقی، از علما و فضلا و شعرای ایرانی است
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حاج هاشم کعبی در دورق [۱] متولد و رشد یافت، سپس به کربلا و نجف رفت. خطبا شعر او را در مجالس عزا با شور و هیجان خاصی بر منابر میخواندند. اکثر دیوان شعر او در مدح و رثای اهل بیت(ع) میباشد.وی به سال 1231 ه. ق وفات یافته است. [۲]
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
1- و معارضی أسل الرماح بعارض الخدّ الأسیل
2- و ردوا علی الظماء الرّدیورد الزّلال السّلسبیل
3- و الشمس غابت بعد ماهدت الأنام إلی السبیل [۳]
1- با گونهای نرم و لطیف در جلو ضربهی نیزهها ایستاد. (سپر او کونهی نرم او بود.)
2- با حالت تشنگی، مرگ را همچون آب زلال سلسبیل نوشید.
3- بعد از اینکه مردم را به راه راست هدایت کرد، خورشید غروب کرد.
1- تاللّه لا أنسی ابن فاطم و العدیتهدی الیه بوارقا و رعودا
2- قتلوا به بدرا فاظلم لیلهمفغذوا قیاما فی الضّلال قعودا
3- ساموه أن یرد الهوان أو المنیة و المسوّد لا یکون مسودا
4- فانصاع لا یعبا بهم عن عدّةکثرت علیه و لا یخاف عدیدا [۴]
1- به خدا سوگند که هرگز پسر فاطمه (س) را در آن هنگام که دشمنان مانند رعد و برق به او حملهور شدند، فراموش نمیکنم.
2- با کشتن او گویی ماه کامل را کشتهاند و شب آنها تیرهوتار گشته و در همه حال در گمراهی به سر میبرند.
3- به او گفتند: یا ذلّت را بپذیر یا مرگ را! ولی مولا هیچگاه برده نمیشود.
4- آنها را رها کرد و به ایشان اهمیّتی نداد و با اینکه تعدادشان زیاد بود، ترسی از آنها به دل راه نداد.
1- ما بعد یوم ابن النّبیسوی المدامع و السّهاد
2- قتل ابن بنت محمّدلرضی یزید عن زیاد
3- اشلاؤه فوق الصّعید و رأسه فوق الصّعاد [۵]
1- بعد از شهادت فرزند پیامبر (ص) غیر از اشک و اندوه چیزی نمانده است.
2- فرزند دختر پیامبر (ص) کشته شد تا یزید از ابن زیاد راضی شود.
3- بدن او پارهپاره بر خاک افتاد و سر او بالای نیزه رفت.
1- بأبی و أمّی عافرون علی الثّریأکفانهم نسج الرّیاح الذراری
2- تصّدی نحورهم فینبعث الشّذیفکأنّما تصدی بمسک داری
3- و مطرّحون یکاد من أنوارهمیبدو لعینک باطن الأسرار
4- نفست بهم أرض فأصبحتتدعی بهم بمشارق الأنوار [۶]
1- پدر و مادرم فدایت باد که گردوغبار بیابان طف، کفن شما بود.
2- از خون ریخته شدهی شما درختی روئید که بوی مشک از آن به مشام میرسد.
3- گویی از انوار شما، باطن اسرار روشن میشود.
4- زمین طف بهواسطهی شما زنده است.