مهدی جوادی
|
کتابها
|
قصیده، چکامه، ترجیعبند، رباعی، مرثیه و اشعار متفرقه
|
تخلص
|
«نوبهار»
|
مهدی جوادی (1321 ه. ش) یکی از شاعران معاصر است.
مهدی جوادی متخلّص به «نوبهار» در سال 1321 ه. ش در شهر ری متولّد شد. وی در محضر استاد ابوالحسن طوطی همدانی روشهای مختلف و فنون ظریف شاعری را آموخت و تخلّصش را از او دریافت کرد. سرودههای او شامل قصیده، چکامه، ترجیعبند، رباعی، مرثیه و اشعار متفرقه میباشد. [۱]
سینه آتشکدهی سوز و گداز است هنوز |
|
عشق در خلوت اسرار نماز است هنوز |
خطّ خونی که بر رخسار تو محبوب نوشت |
|
نقش چشم شفق از خط طراز است هنوز |
تا به سر سلسلهی عشق نوشتند حسین |
|
رسم جان باختن اینگونه مجاز است هنوز |
روح افلاکی تو هست سراپا توحید |
|
که به میدان وفا در تک و تاز است هنوز |
قصّهی زمزم و کوثر چو فراتند سبیل |
|
این لب تشنهی تو هست که راز است هنوز |
گر، ز طوفان ستم باغ ولایت پژمرد |
|
چمن عشق تو از لاله طراز است هنوز |
قصّه، بیغصهی تو هیچ به پایان نرسد |
|
تا که زلف شب هجر تو دراز است هنوز |
غم تو گوهر تشریف زمان شد به رثا |
|
چون دل شیفته در سوز و گداز است هنوز |
رشتهی نظم عواطف چو زهم بگسستند |
|
در غمت چشمهی اشکم به نیاز است هنوز |
ارمغان تو خروش است علیه ظالم |
|
نقش خون تو بر این امر جواز است هنوز |
خون تو خطبهی توحید مجرد میگفت |
|
که به شریان زمان روح نواز است هنوز |
خون اگر موج زد از سینهی تو بر سر خاک |
|
خاک آشفته از آن جلوهی راز است هنوز |
سجده بر تربت پاک تو به سودای نماز |
|
اقتدا بر خطّ خونت نیاز است هنوز |
مشعل راه به ره گم شدگانی تو، حسین |
|
راه باریک در این بادیه باز است هنوز |
سَر تو واسطهی عقد نهانکاری بود |
|
پوششی بهر خطاهای مجاز است هنوز |
نهی از منکر اگر بود ترا امر قیام |
|
امر معروف تو هم نغمهی ساز است هنوز [۲] |
عطش جز تشنگی معنا ندارد |
|
در این گل واژه معنا جا ندارد |
عطش معراج استعلای روح است |
|
که تصویری ز هر انشا ندارد |
عطش موج خروشان تولّی است |
|
بدان وسعت که هر دریا ندارد |
عطش نور تجلّای حضور است |
|
که در خلوت دلی تنها ندارد |
عطش سرمست استغنای شوق است |
|
همان شوقی که استثنا ندارد |
عطش راز خلوص عاشقانه است |
|
که معشوقی جز آن یکتا ندارد |
عطش محو جمال دوست بودن |
|
جمالی را که خود همتا ندارد |
عطش طنّازی معشوق باشد |
|
که هر زیبای نازیبا ندارد |
عطش عشق است و طغیان و شهادت |
|
که معراجی چو عاشورا ندارد |
عطش گلبانگ خون آلود تکبیر |
|
که در جان شهید آوا ندارد |
عطش ذات هویّت در نیاز است |
|
نیازی را که هر شیدا ندارد |
عطش نور تشهد در نماز است |
|
که سبحان الذّی اسرا ندارد |
عطش روح مجرد از صفات است |
|
زلال جاری احیا ندارد |
عطش قلب فرات و چشم خورشید |
|
که رنگی چون شفق زیبا ندارد |
عطش گهوارهی شش ماهه طفلی است |
|
که تاب و طاقت هیجا ندارد |
عطش باید شکوه رزم قاسم |
|
که در جنگاوری همتا ندارد |
عطش آشفتگی حال اکبر |
|
کز آن آشفتی پروا ندارد |
عطش چشم ابو الفضل است و دستش |
|
که دیگر جا در آن اعضا ندارد |
عطش آن خاتم دست حسین است |
|
که راز خویش را افشا ندارد |
عطش بیماری فرزند زهراست |
|
مشیّت غیر از آن سودا ندارد |
عطش طفل یتیم بیپناهیست |
|
که جا در خیمهی صحرا ندارد |
عطش در سجده در خون موج میزد |
|
که خون بینام او غوغا ندارد |
عطش پیرایهی شمع وصال است |
|
مکان در قُرب یا ادنی ندارد |
- ↑ سیمای مداحان و شاعران؛ ج 2، ص 283.
- ↑ همان؛ ص 288- 291.
شاعران |
---|
قرن اول | |
---|
قرن دوم | |
---|
قرن سوم | |
---|
قرن چهارم | |
---|
قرن پنجم | |
---|
قرن ششم | |
---|
قرن هفتم | |
---|
قرن هشتم | |
---|
قرن نهم | |
---|
قرن دهم | |
---|
قرن یازدهم | |
---|
قرن دوازدهم | |
---|
قرن سیزدهم | |
---|
قرن چهاردهم | |
---|
قرن پانزدهم | |
---|