عباس خوش عمل
عباس خوش عمل (١٣٣٧ ه. ش) ازشاعران معاصر ایرانی است.
عباس خوش عمل | |
---|---|
زادروز | ١٣٣٧ ه.ش کاشان |
کتابها | «پگاه ترنم»،«پاتنوری» و «گدازههای دل» |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
عباس خوش عمل، فرزند حسین، در دی ماه سال ١٣٣٧ ه. ش در محله پشت مشهد شهر کاشان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش در مدرسه ملی خیام و دبیرستان امام خمینی گذراند و سپس به مدت یک سال در حوزه علمیه آیت الله یثربی به تحصیل مقدمات و تدریس نصابالصبیان پرداخت. او در سال ١٣٦٠ ه. ش به استخدام موسسه اطلاعات درآمد و در مجله جوانان امروز همان موسسه به اداره صفحات شعر و داستان و ویراستاری مشغول شد. خوش عمل در تحریریه روزنامه هم مسئول صفحه مقالات بود و گهگاه سرمقاله و یادداشت روز هم می نوشت که در صفحات روزنامه درج میشد. او به عنوان یکی از شاعران برگزیده دفاع مقدس، مفتخر به دریافت لوح دستخط امام خمینی(ره) شد.خوش عمل سالها عضو تحریریه مجله گل آقا بود و آثارش با نام مستعار «شاطرحسین» در آن مجله درج میشد. وی در تهیه ماهنامه ادبی گلچرخ با سید علی موسوی گرمارودی و ماهنامه ادبستان با سید احمد سام همکاری تنگاتنگی داشت.خوش عمل دارای نشان درجه یک هنر معادل مدرک دکتراست.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نخستین مجموعهی اشعارش به نام «در پگاه ترنّم» از سوی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسید و پس از آن شش مجموعه شعر دیگر با محتوای طنز و جد از او منتشر شده است. خوش عمل مدتها با دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای به عنوان سرویراستار همکاری کرد و برای برخی از کتب معظم له از جمله «نیّر اعظم» مقدمه نوشتهاست.
خوش عمل به جز شعر چند داستان کوتاه هم نوشته که در مطبوعات مختلف به چاپ رسیدهاست.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ظهر عاشورا حسین بن علی یاور نداشت | یاوری دیگر از آن یاران نامآور نداشت | |
بهر جانبازی نشان از قاسم و اکبر نداشت | خسرو دین عون و عبّاس و علی اکبر نداشت | |
بانگ «هل من ناصرش» را هیچ کس پاسخ نگفت | ناصر دین پیمبر، ناصری دیگر نداشت | |
با دلی سرشار ز غم قنداقهی اصغر گرفت | سبط احمد یاوری غیر از علی اصغر نداشت | |
تا فدا سازد به راه دوست در میدان عشق | هدیهای از کودک شش ماهه قابلتر نداشت | |
جان فدای پادشاه خطّهی آزادگی | جانب میدان روان میشد ولی لشکر نداشت | |
کوفیان بردند هنگام شهادت از تنش | گرچه غیر از کهنه پیراهن، کفن در برنداشت | |
از قفا تا بوسهگاه پاک احمد را درید | شرم گویی خنجر از پیغمبر و حنجر نداشت | |
خون دل زهرای اطهر زین مصیبت شد که دید | دست فرزندش به تن، انگشت و انگشتر نداشت |