شیخ صالح کواز

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شیخ صالح کواز
زادروز 1233 ه. ق
مرگ 1290 ه. ق
جایگاه خاکسپاری نجف
لقب شیخ صالح کوّاز
پیشه شاعر

شیخ صالح کواز از شعرای قرن دوازدهم هجری است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ابو المهدی بن حاج حمزه عربی محتد ملقّب به شیخ صالح کوّاز از قبیله‌ی «خضیرات» است. وی به سال 1233 ه. ق متولّد شده و در سال 1290 ه. ق درگذشته و در نجف دفن شده است. شیخ صالح عالمی بزرگوار و در ادب و نحو کم‌نظیر بود. اشعار رثایی او در مجالس عزا خوانده می‌شود. [۱]

نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کأن جسمک موسی مذ هوی صعقاو أن رأسک روح اللّه مذ رفعا [۲]

گویی جسد تو مانند موسی بود که مدهوش افتاد و سر تو در بالای نیزه گویی عیسی روح اللّه بود.


قصیده‌ای در رثای حسین (ع) که ابیات آن تلمیحی است به داستان انبیاء در قرآن: [۳]


1- و معشر راودتهم عن نفوسهم‌بیض الضبا غیر بیض الخرد العرب

2- فانظر لاجسادهم قد قدّ من قبل‌اعضاؤها لا إلی القمصان و الأهب

3- فقل بهاجر اسماعیل احزنهامتی تشط عنه من بحر الظّما تؤب

4- و ما حکتها و لا أمّ الکلیم أسی‌غداة فی الیم القته من الطلب

5- هذی الیها ابنها قد عاد مرتضعاو هذه قد سقی بالبارد العذب

6- فایّن هاتان ممّن قد قضی عطشارضیعها و نأی عنها و لم یؤب

7- شارکنها فی عموم الجنس و انفردت‌عنهن فیما یخصّ النوع من نسب


1- آنان گروهی بودند که شمشیرها به دنبال جانهای آنان می‌دویدند، نه دختران سفیدروی جوان.

2- به اجساد آنان نگاه کن، این اعضای بدنشان است که از جلو دریده شده نه پیراهن و لباس آنها (زیرا هرگز پشت به دشمن نکردند).

3- هنگامی‌که هاجر از تشنگی به هر طرف می‌دوید وجود اسماعیل ناراحتی او را کم می‌کرد.

4- داستان مادر موسی هم خیلی ناراحت‌کننده نیست در آن‌هنگام که فرزندش را که فرعون در طلب او بود، به دریا افکند.

5- این یکی، پسرش برای شیر خوردن به او برگشت و آن یکی، پسرش را از آب سرد گوارا سیراب کرد.

6- این دو زن کجا و آن‌که کودک شیرخواره‌اش تشنه‌لب شهید شد و از او دور شد و دیگر برنگشت کجا؟

7- این زن با آن دو نفر از یک جنسند، ولی از نظر نسب و نوع از آنها جدا و ممتاز است.


1- و لو رآک بأرض الطّف منفرداعیسی لما اختار أن ینجو و یرتفعا

2- و لا أحبّ حیاة بعد فقدکم‌و لا أراد بغیر الطّف مضطجعا

3- قوموا فقد عصفت بالطّف عاصفةمالت بأرجاء طود العزّ فانصدعا

4- لا أنتم أنتم ان لم تقم لکم‌شعواء مرهوبة مرأی و مستمعا

5- نهارها أسود بالنقع مرتکم‌و لیلها أبیض بالقضب قد نصعا

6- فلتلطم الخیل خدّ الارض عادیةفخدّ علیا نزار للثرّی ضرعا

7- و لتذهل الیوم منکم کلّ مرضعةفطفله من دما أوداجه رضعا [۴]


1- اگر عیسی (ع) می‌دید که تو در سرزمین طف تنها هستی، هیچگاه نجات خویش را برنمی‌گزید و به سوی آسمان بالا نمی‌رفت.

2- و بعد از رفتن شما زندگی را دوست نمی‌داشت و جز سرزمین طف آرامگاهی را نمی‌جست.

3- بپاخیزید که در اطراف کوه عزّت، طوفانی برخاسته که کوه را پاره‌پاره می‌کند.

4- اگر نبرد پرخونی که دیدن و شنیدن آن سهمناک است برای شما برپا نشود، شما به مراتب والای خود دست نمی‌یابید.

5- جنگی که در آن از گردوغبار متراکم روزش سیاه و از درخشش شمشیرها شبش روشن گردیده است.

6- در آن جنگ باید اسبها بر گونه زمین لطمه زنند، چون بهترین فرد از نسل نزار بر خاک افتاده است.

7- در این روز هر شیردهنده‌ای باید شیرخوار خود را رها کند (فراموش کند) چون فرزند او از خون گردن خویش شیر خورده است.


1- باسم الحسین دعا نعاء نعاءفنعمی الحیاة لسائر الاحیاء

2- قد کان موسی و المنیة اذ دنت‌جاءته ماشیة علی استحیاء

3- و له تجلی اللّه جل جلاله‌فی طور وادی الطّف لا سیناء

4- و هناک خر و کل عضو قد غدامنه الکلیم مکلم الاحشاء [۵]


1- به نام حسین (ع) که به تمامی زندگان، زندگی بخشید.

2- موسی (ع) و آرزوهایش در نزد حسین (ع) باید شرم داشته باشند.

3- و هنگامی‌که خداوند در وادی طف بر او متجلّی شد نه در سینا.

4- در آنجا هر عضوی از اعضای کلیم (ع) در برابر او مدهوش شد و با همه‌ی اعضا در مقابل او به سخن درآمد.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. ادب الطف، ج 7، ص 214.
  2. همان؛ ص 217.
  3. همان؛ ص 224 و 225.
  4. همان؛ ص 227.
  5. همان؛ ص 213.