شیخ رحمة اللّه کرمانی‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شیخ رحمة اللّه کرمانی‌
مرگ 1296 ه. ق
لقب وسیلة النجاة
پیشه شاعر

شیخ رحمت الله کرمانی از شعرای قرن سیزدهم است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شیخ رحمة اللّه بن علی کرمانی شارح مراثی بحر العلوم در قرن سیزدهم هجری می‌زیست و فضل و کمال و خلوص و اخلاص او از شرح مراثی آشکار است ظاهرا شرح شیخ رحمة اللّه نام خاصی نداشته ولی مرحوم علامه تهرانی آنرا «وسیلة النجاة» نام نهاده است. وی به سال 1296 ه. ق درگذشت. [۱]

نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- کبدی علی طول الجوی یتقطّع‌نفسی علی جلل البلیّة تفزع

2- یا قارعا سنّ الّذی لثم النّبیّ‌شلّت یمینک لا تری لک ترفع

3- یا شامتا فی قتل سبط محمّداقطع لسانک ذا کلامک یسمع

4- یا فاریا أو داج محروق الخبالا تفرین من ذا النّبیّ یجزّع

5- یا جالسا صدر ابن بنت محمّدعین الرّسول بما فعلت تدمع

6- أورت زناد البغی روما للقری‌نارا إلی یوم الجزا تتسفّع

7- لو کنت شاهد ماجری فی کربلاءیا مرتضی ببنیک فمإذا تصنع

8- لو کنت مسبیّات أهلک ناظرابین العدی فبما هنالک تقنع

9- وا حسرتا أین الرّسول و سبطه‌عن حجره فی حجر أرض یضجع

10- لم أنس زین العابدین مغلّلاو بنات أحمد حاسرات تلمع

11- قد ضاق صدری بوقوع مصائب‌یا قامع الأشرار هل لک مرجع

12- یا قاصم الفجّار قم بالسّیف قدضاع الرعیّة إن یکن لک مطمع [۲]


1- شعله‌ی حرارت حزن و اندوه و شورش جگر در زمان دراز، جگر مرا پاره می‌کند و مصیبت بزرگ که واقعه‌ی جانسوز کربلا باشد، جان را می‌گدازد و مرا به فریاد و ناله می‌آورد.

2- ای کسی‌که دندان شخصی را می‌کوبی که مکرّر پیغمبر (ص) آن لب و دندان را می‌بوسید، خشک باد دست تو و به فرمان تو مباد و دیگر نبینی آن دست را که بلند شود.

3- ای کسی‌که شماتت و اظهار خوشحالی می‌کنی به‌واسطه‌ی اینکه فرزندزاده‌ی رسول خدا را شهید کردی، زبان بریده‌ی خود را کوتاه کن که رسول خدا حاضر و ناظر است و سخن‌های تو را می‌شنود.

4- ای کسی‌که رگهای گردن فرزندزاده‌ی رسول خدا را قطع می‌کنی، و خیمه‌های او سوخته شده‌اند. رگهای گردن او را قطع مکن زیرا از این فعل قبیح رسول خدا جزع می‌کند و اظهار حزن و اندوه می‌فرماید.

5- ای کسی‌که سینه‌ی پسر دختر رسول خدا را نشیمنگاه نمودی و از خدا و پدر و مادر او شرم نکردی! از این فعل قبیح خود چشم رسول خدا را به گریه درآوردی.

6- به جهت مهمانی چوبهای آتش برافروختند. آتشی را که تا روز قیامت زبانه می‌کشد و خاموش نمی‌شود.

7- یا مرتضی علی! اگر حاضر بودی و می‌دیدی در کربلا اهل کوفه و شام با اولاد تو چه کردند، مردانشان را کشتند و زنانشان را اسیر کردند، نمی‌دانم چه می‌کردی.

8- ای کسی‌که از غایت شجاعت و پردلی به شیر خدا ملقّب شدی و گردنکشان روزگار را ذلیل نمودی! نمی‌دانم اگر اهل و عیال خود را اسیر و دستگیر می‌دیدی به چه قناعت می‌کردی.

9- ای حزن و اندوه در این مصیبت زیاد شو! نمی‌دانم کجا بود رسول خدا در زمین کربلا تا ببیند فرزندزاده و جگر گوشه‌ی خود را که در کنار خود پرورش داده بود، چگونه پهلو بر خاک نهاده و به خاک و خون آغشته شده است.

10- هرگز فراموش نمی‌کنم امام زین العابدین را در حالتی که غلّ جامعه بر گردن آن حضرت گذارده بودند، و دختران رسول خدا با سرهای برهنه مانند ماه شب چهارده می‌درخشیدند.

11- به تحقیق سینه‌ی من از بسیاری مصیبت‌هایی که بر ائمه طاهرین علیهم السّلام و دوستان و شیعیان آنها وارد شد، تنگ شده است. ای کسی‌که گردنهای اشرار و مفسدین را کوبنده هستی، چرا رجوع و ظهور تو دیر شده است؟ و چقدر محروم بودن از خدمت تو، مشکل است.

12- ای قطع‌کننده ریشه فجّار و فسّاق! دوستان و شیعیان تو از جور و ظلم مفسدین و معاندین تباه شدند. اگر نظر التفاتی به آنها داری، برخیز با شمشیر، و رعیّت خود را از چنگ دشمنان خلاص کن.


منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. شرح مراثی سید بحر العلوم؛ ص 51 و 52.
  2. همان؛ ص 295 به بعد.