ایوب پرندآور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۴۶
ایوب پرندآور (١٣٥١ ه. ش) از شاعران معاصر ایارنی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ایوب پرندآور در خرداد ماه ١٣٥١ شمسی در دامنه کوه نمک شاه علمدار [۱] از توابع دبیران داراب، در سیاه چادرهای عشایر ایل درهشوری متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. کودکی را در دامان طبیعت، در کنار پدربزرگی سپری کرد که به او محبت اهل بیت (ع) را آموخت.
با تصمیم پدر، برای ادامه زندگی راهی دبیران شده و دوران ابتدایی و راهنمایی را در آنجا گذراند. آغاز شاعرانگی پرندآور همان دوره راهنمایی بود که به همت معلمان دلسوزش پی به این هدیه خداوندی برد و دل به شعر و شاعری سپرد.
فوت پدربزرگ، اسارت و شهادت عبدالمهدی نیکمنش و همولایتیها و همکلاسیها، او را در سرودن شعر مصمّمتر کرد به طوری که وقتی دبیرستان را به جهرم آمد، همان سال اول راهی جبهه شد. فضای معنوی متأثر از جهاد و شهادت، کلمات او را به سمت و سوی دفاع مقدس سوق داده و شهادت پسر عمویش شهید مرتضی پرندآور و دوستی و همنشینی با عبدالحمید رحمانیان از او شاعر ادبیات پایداری ساخت.
پرندآور در روزهای واپسین سال ١٣٦٩ ه. ش به سبزپوشان تیپ ٣٣ هوابرد المهدی (عج) پیوست و در آنجا انجمن شعری راه انداخته و شاعران سرباز و پاسدار یگان را شناسایی و به آنها پر و بال داد به طوری که میتوان گفت این تیپ، تنها یگان سپاه است که دارای انجمن شعر و جلسه هفتگی شاعران است.
انجمن ادبی «نخل و نارنج» انجمنی است که پرندآور و دوستانش با هدف گسترش شعر آیینی آن را بنا گذاشتهاند. شاعران این انجمن از اعضای فعال کنگرههای شعر آیینی به خصوص شب شعر عاشورای شیراز بودند. بزرگترین جریان شعر آیینی جهرم یعنی شب شعر فاطمی نتیجه تلاشهای پرندآور و شاعران آیینی این شهر است که به علت فضاسازی سنتی در بین شاعران کشور مشهور است و علاقهمندان زیادی دارد به طوری که ادیبان کشور، جهرم را به عنوان یکی از قطبهای آیینی شعر در جنوب کشور معرفی کردهاند.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حوزه فعالیت ایوب پرندآور علاوه بر ادبیات آیینی در ادبیات دفاع مقدس نیز است و او در زمینه تاریخ شفاهی فعالیت زیادی داشته و کتاب «کاکاعلی» از این مجموعه است.
از ایوب پرندآور تاکنون کتابهای «غبار عطش»، «تیغ و ترانه» و «دو بیتیهای نیلی رباعیهای کبود» به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی شعرهای او در مورد زندگی و شخصیت حضرت فاطمه (س) است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از برکت عشق یک دو بیتم دادند | احساس فرزدق و کمیتم دادند | |
این جرعه آبرو اگر میبینید | در خانه سبز اهل بیتم دادند [۲] |
کعبه تا کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]
میچکد از حنجری خون پیمبر سرختر | جاری از شش گوشه گودال، خنجر سرختر | |
آمده روی زمین خورشید خون آلودهای | میکشد هر لحظه او را خاک در بر، سرختر | |
عهد سبزی با علی دیروز امضا کرده است | هر کسی امروز شد از پای تا سر سرختر | |
تیرهای نهروانی، تیغهای کوفیان | میرسند از راه مهمانهای دیگر سرختر | |
فرق گل، عمامه گل، گهواره گل، قنداقه گل | گاه اکبر سرختر، گهگاه اصغر سرختر | |
آی! دقت کن... ببین در چشم میآید چقدر | مثل سیبی روی شاخه، روی نی سر سرختر | |
خواهر است این که لب گودال زانو میزند | یا شکسته آمده این بار مادر سرختر | |
بر بلندیهای کوفه شقشقیهخوانی است | یا نشسته مرتضی بالای منبر سرختر | |
از سر گلدستههای نیزه دارد میوزد | هر سه نوبت آیه الله اکبر سرختر | |
کعبه را تا کربلا تا هر کجا و نا کجا | جلوه کرده یکصد و ده بار حیدر سرختر [۳] |
عرش خاکی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گودال قتلگاه است، یا اینکه باغ سیب است؟ | این بوی آشنایی از تربت حبیب است | |
هر ظهر تشنه اینجا، در حیرت اولوالعزم | قرآن به روی خاک و انجیل بر صلیب است | |
نهجالفصاحه در خون، نهجالبلاغه در اشک | جبریل پر شکسته، بر خاکها عجیب است | |
قصد نماز دارد خورشید خون گرفته | وقتی رسول اکرم بر نیزهها خطیب است | |
قد قامت الصلاتش صد اوج در فراز است | حی علیالفلاحش صد موج در نشیب است | |
در این حرای زخمی، پیچیده سوره کهف | لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است | |
از بس که خیزرانها خط بر لبش کشیدند | سرمشق اهل عالم، خطهای این کتیبه است | |
شَیبُ الخضیب دارد، خَدُ التریب دارد | با السلام رد شو، منظورِ هر غریب است | |
آهسته پای بگذار، بال فرشته پهن است | با احتیاط بگذر، این خاک بیرقیب است | |
اینجا غریبهها هم، یک جور آشنایند | هر کس غریبتر شد او بیشتر حبیب است | |
شش گوشه مراد است این عرش خاک خورده | هر کس نیامد اینجا، از عشق بینصیب است | |
احساس استجابت، در این حریم جاریست | این جا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است | |
در این محیط زخمی در این فضای مجروح | هر کس نفس کشیده عمریست بیشکیب است [۴] |