عبدالرحیم سعیدی راد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''عبد الرحیم سعیدی راد''' شاعر معاصر ایرانی است. وی قالب غزل و دوبیتی را برای سرودن اشعارش برگزیده است.
'''عبدالرحیم سعیدی راد''' (1346 ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.  
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = عبد الرحیم سعیدی راد
| نام                    = عبدالرحیم سعیدی راد
| تصویر                  = سعیدی راد.jpg
| تصویر                  = سعیدی راد.jpg
| توضیح تصویر            =  
| توضیح تصویر            =  
خط ۷: خط ۷:
| زمینه فعالیت          =
| زمینه فعالیت          =
| ملیت                  =
| ملیت                  =
| تاریخ تولد            =1346ه
| تاریخ تولد            =1346 ه. ش
| محل تولد                =دزفول
| محل تولد                =دزفول
| والدین                =   
| والدین                =   
خط ۷۱: خط ۷۱:
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
==درباره‌ی شاعر==
==درباره‌ی شاعر==
عبد الرحیم سعیدی راد فرزند محمد علی به سال 1346 ه. ش در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در دزفول به پایان برد و در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته زراعت و اصلاح نبات در مقطع کارشناسی پذیرفته گردید و ادامه آن را تا سطح کارشناسی ارشد در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند دنبال کرد.
عبدالرحیم سعیدی راد فرزند محمد علی به سال 1346 ه. ش در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در دزفول به پایان برد و در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته زراعت و اصلاح نبات در مقطع کارشناسی پذیرفته گردید و ادامه آن را تا سطح کارشناسی ارشد در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند دنبال کرد.
==آثار==
سعیدی راد فعالیتهای شعری خود را به طور جدی از سال 69 و با مطبوعات کشور آغاز نمود. وی قالب غزل و دوبیتی را برای سرودن اشعارش برگزیده است.


سعیدی راد فعالیتهای شعری خود را به طور جدی از سال 69 و با مطبوعات کشور آغاز نمود.
==اشعار==
عبد الرحیم سعیدی راد علاوه بر فعالیتهای فرهنگی و ادبی هم اکنون معاون عمرانی دفتر امور پژوهشی سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور است.
{{شعر}}
{{ب|هنوز می‌چکد از چشم آسمان آتش|زمین و هر چه در آن می‌کشد فغان آتش}}


{{ب|صدای [[طبل]] عزا بین کوچه می‌پیچد|دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش}}


==آثار شاعر==
{{ب|صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش|میان معرکه برپاست بی‌گمان آتش}}


از ایشان تاکنون کتابهای زیر به چاپ رسیده است: «بعد از باران» که گردآوری اشعار مرحوم آرش باران‌پور است. «گزیده ادبیات معاصر شماره 77»، «زخم‌های خورشید» که در آن خاطرات جنگ را جمع‌آوری نموده است. «فانوسهای سنگی» که گردآوری اشعاری در مورد فلسطین می‌باشد. «بر بلندای عشق» که گردآوری مجموعه خاطرات شهید بلندیان است.
{{ب|فغان و آه بلند است و [[عطش|العطش]] جاری|به جان خسته‌دلان بانگ: الامان آتش!}}


از سعیدی راد دو کتاب: «سیره زندگی مرحوم علامه جعفری»، «شقایقهای پرپر» که مثنوی بلندی در رابطه با شهدای خوزستان است. در زیر چاپ می‌باشد.
{{ب|کنار علقمه افتاده دست ساقی مست|کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش}}


{{ب|چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه|چقدر [[گریه]] کند مشک بی‌زبان آتش}}


{{ب|گلوی کودک شش ماهه‌ای غزل‌خوان شد|دمی که تیر، به‌خون خفت و شد کمان آتش}}


{{ب|کسی ندیده چنین رسم میهمانداری|کسی نداده چنین دست میهمان آتش}}


==اشعار==
{{ب|چه شعله‌ها که به پاهای کودکان پیچید|چه زخم ها که چنین می‌زند به‌جان آتش}}


{{شعر}}
{{ب|چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر|که ناگهان شده دل‌های شیعیان آتش}}
{{ب| هنوز می‌چکد از چشم آسمان آتش‌|زمین و هرچه در آن می‌کشد فغان، آتش }}


{{ب| صدای طبل عزا بین کوچه می‌پیچد|و باز سنج و دهل بسته بر زبان، آتش }}
{{ب|مگر چه آمده بر نعش‌های در گودال|که شعله می‌کشد از عمق استخوان آتش}}


{{ب| صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش‌|میان معرکه برپاست بی‌گمان، آتش }}
{{ب|صدای ناله‌ای از عرش می‌رسد برگوش|رسیده است مگر تا به‌کهکشان آتش؟}}


{{ب| چه شعله‌ها که به پاهای کودکان پیچید|چه زخم‌ها که چنین می‌زند به جان، آتش }}
{{ب|گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش|رسیده است به پایان داستان آتش}}


{{ب| به پاست خطبه آتش میان کاخ یزید|تمام شام بلا سوخت از همان، آتش }}
{{ب|چه‌ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر|گذشته است گمانم، ز هفت‌خوان آتش}}
{{پایان شعر}}


{{ب|چه‌ها گذشت ب‌ بانوی صبر و بی‌تابی|دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش}}


{{شعر}}
{{ب|بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید|تمام شام بلا سوخت از همان آتش}}
{{پایان شعر}}{{شعر}}
{{ب| خورشید چه عاشقانه پیمان می‌داد|در وادی طوفان بلا جان می‌داد }}
{{ب| خورشید چه عاشقانه پیمان می‌داد|در وادی طوفان بلا جان می‌داد }}
{{ب| آن روز معلم شهادت، چه غریب‌|با نای بریده، دست ایمان می‌داد  }}
{{ب| آن روز معلم شهادت، چه غریب‌|با نای بریده، دست ایمان می‌داد  }}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}{{شعر}}
 
 
{{شعر}}
{{ب| گل غنچه‌ای از سلاله‌ی حیدر بود|افسوس که مثل لاله‌ای پرپر بود }}
{{ب| گل غنچه‌ای از سلاله‌ی حیدر بود|افسوس که مثل لاله‌ای پرپر بود }}
{{ب| آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد|آن مرد که نام کوچکش اصغر بود }}  
{{ب| آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد|آن مرد که نام کوچکش اصغر بود }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


==منابع==
==منابع==


دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1646.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1646.]
 
{{شاعران}}
==پی نوشت==
[[رده:ادبیات]]
[[رده:ادبیات]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران معاصر]]
[[رده:شاعران معاصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۸

عبدالرحیم سعیدی راد (1346 ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.

عبدالرحیم سعیدی راد
سعیدی راد.jpg
زادروز 1346 ه. ش
دزفول

درباره‌ی شاعر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عبدالرحیم سعیدی راد فرزند محمد علی به سال 1346 ه. ش در شهرستان دزفول دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در دزفول به پایان برد و در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته زراعت و اصلاح نبات در مقطع کارشناسی پذیرفته گردید و ادامه آن را تا سطح کارشناسی ارشد در همان رشته در دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند دنبال کرد.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

سعیدی راد فعالیتهای شعری خود را به طور جدی از سال 69 و با مطبوعات کشور آغاز نمود. وی قالب غزل و دوبیتی را برای سرودن اشعارش برگزیده است.

اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

هنوز می‌چکد از چشم آسمان آتش زمین و هر چه در آن می‌کشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه می‌پیچد دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش میان معرکه برپاست بی‌گمان آتش
فغان و آه بلند است و العطش جاری به جان خسته‌دلان بانگ: الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقی مست کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه چقدر گریه کند مشک بی‌زبان آتش
گلوی کودک شش ماهه‌ای غزل‌خوان شد دمی که تیر، به‌خون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعله‌ها که به پاهای کودکان پیچید چه زخم ها که چنین می‌زند به‌جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر که ناگهان شده دل‌های شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعش‌های در گودال که شعله می‌کشد از عمق استخوان آتش
صدای ناله‌ای از عرش می‌رسد برگوش رسیده است مگر تا به‌کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش رسیده است به پایان داستان آتش
چه‌ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر گذشته است گمانم، ز هفت‌خوان آتش
چه‌ها گذشت ب‌ بانوی صبر و بی‌تابی دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید تمام شام بلا سوخت از همان آتش
خورشید چه عاشقانه پیمان می‌داد در وادی طوفان بلا جان می‌داد
آن روز معلم شهادت، چه غریب‌ با نای بریده، دست ایمان می‌داد
گل غنچه‌ای از سلاله‌ی حیدر بود افسوس که مثل لاله‌ای پرپر بود
آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد آن مرد که نام کوچکش اصغر بود

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]