مرضیه موفق‌

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۸ توسط 93.119.222.207 (بحث) (←‏زندگینامه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مرضیه موفق شورچه (١٣٥٤ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.

مرضیه موفق شورچه
زادروز ١٣٥٤ ه.ش
مشهد

زندگینامه

مرضیه موفق شورچه در سال ١٣٥٤ ه. ش در مشهد متولد شد. وی تحصیلات خود را تا کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و از سال ١٣٧٢ ه. ش شروع به سرودن اشعار نمود. خود می‌گوید: «ریشه‌های شاعریم با اترک خروشان پیوند خورده است بیشتر در غزل و چهار پاره تنفس می‌کنم و دغدغه‌های شعرهایم بیشتر جنبه‌های مذهبی و اجتماعی دارد». اشعارش به صورت پراکنده در نشریات داخلی استان انتشار یافته است.

اشعار

خوشه‌ای صدای زخمت را هیچ حلقی، وجین نخواهد کرد گرچه دستی به کاروان سکوت، خیمه در پای دین نخواهد کرد
آینه گریه می‌کند با من بر غروب هرآنچه خورشید است‌ تا قیامت ز شرم این تصویر گریه‌ای این چنین نخواهد کرد
کوه تردید می‌کند بر گرد، آسمان چکّه‌چکّه می‌بارد ردّ پای دوباره آمدنت چشم و دل را اجین نخواهد کرد
ذو الجناح شکسته می‌آید یال در یال باد آشفته است‌ سر به زیر نجابتی خونین شیهه‌ای بعد از این نخواهد کرد
می‌روم تا نماز را امروز با امام عطش اقامه کنم‌ گرچه روح زمینی‌ام را او در صف مؤمنین نخواهد کرد


تقدیر

تقدیر من ای عشق فرو ریخته در باد! پوسیده‌ترین پرده‌ی آویخته در باد
من در پی یک تشنگی ناب دویدم‌ شاید که به شوقی برسم ریخته در باد
آوارترین سقف منم چلچله‌ای کو؟ تا پر بزند در تب آمیخته در باد
هرچند به آغوش قفس خو نگرفته است‌ این کفتر زخمی که پری ریخته در باد
در خلوت آشوب دل خویش اسیر است‌ تا باز رسد فصل برانگیخته در باد [۱]


زیارت عاشورا

بغضم پر از تهاجم باران است، در هاله‌ی زیارت عاشورا وقتی صدای نافله‌ام گم شد، در ازدحام غارت عاشورا
ظهری که ربّنای اذان پیچید، حلق از زبانه‌های عطش پر شد خون از شکاف حنجره عصیان کرد، جاری به روی وسعت عاشورا
وقتی که از چکاچک شمشیرش، خون در رگان حادثه می‌غلتید عطر گلوی زخمی او آمد، از شش جهت عیادت عاشورا
آن شب زمین سرخ و عطش دیده تا ذو الجناح خسته شهید آورد سر از شکوه سجده‌ی خود برداشت، تا بنگرد رسالت عاشورا
بالاتر از زمین و زمان خورشید، بر ارتفاع نیزه دعا می‌خواند با آن شکوه حنجره‌ی سرخش، در امتداد غربت عاشورا
شب از قفای خیمه نمایان شد، شب در هوای مستی خود می‌زد با تازیانه‌های تسلسل‌دار، بر چهره‌ی صداقت عاشورا
گرچه غبار تلخ فراموشی، باریده بر زلالی باورها از ذهن پیر کوفه نخواهد رفت، داغ عظیم رؤیت عاشورا

منابع

پی نوشت

  1. رستاخیز لاله‌ها؛ ص 158.