حسین طاهری: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
'''حسین طاهری''' (١٣٦٧ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است. | '''حسین طاهری''' (١٣٦٧ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
حسین طاهری فرزند نورالدین در شهریور ماه ١٣٦٧ شمسی در زنجان متولد و همان شهر را برای سکونت برگزید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف [[حسین | حسین طاهری فرزند نورالدین در شهریور ماه ١٣٦٧ شمسی در زنجان متولد و همان شهر را برای سکونت برگزید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف [[حسین|امام حسین (ع)]]، اشعاری را سروده است. وی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته شیمی در دانشگاه پیام نور ادامه داد. | ||
ایشان فعالیت حرفهای شعری خود را از سال ١٣٩٠ شروع کرد و تاکنون در چندین جشنواره از جمله شعر بهار تهران، کنگره سراسری شعر رضوی کرمان و... برگزیده شده است. <ref>گفتوگوی مؤلف با شاعر.</ref> | ایشان فعالیت حرفهای شعری خود را از سال ١٣٩٠ شروع کرد و تاکنون در چندین جشنواره از جمله شعر بهار تهران، کنگره سراسری شعر رضوی کرمان و... برگزیده شده است. <ref>گفتوگوی مؤلف با شاعر.</ref> |
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۲
حسین طاهری | |
---|---|
زادروز | ١٣٦٧ ه.ش زنجان |
پدر و مادر | نورالدین طاهری |
محل زندگی | زنجان |
حسین طاهری (١٣٦٧ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
زندگینامه
حسین طاهری فرزند نورالدین در شهریور ماه ١٣٦٧ شمسی در زنجان متولد و همان شهر را برای سکونت برگزید. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی در رشته شیمی در دانشگاه پیام نور ادامه داد.
ایشان فعالیت حرفهای شعری خود را از سال ١٣٩٠ شروع کرد و تاکنون در چندین جشنواره از جمله شعر بهار تهران، کنگره سراسری شعر رضوی کرمان و... برگزیده شده است. [۱]
اشعار
اصلاً بدون اسم تو عالم قشنگ نیست | تا کی خوشی کنیم، مگر غم قشنگ نیست؟! | |
ماه عزا تمام شد اما دلم گرفت | کوچه بدون نذری و پرچم قشنگ نیست | |
مشکی به احترام شما رنگ عشق شد | آخر! که گفته است محرم قشنگ نیست؟! | |
شاعر به دردهای تو وقتی رسید گفت: | ایمان بیاوریم که مرهم قشنگ نیست | |
حاجی که اشکهای مرا دید گریه کرد | بعد اعتراف کرد که زمزم قشنگ نیست | |
با قیمتی که داد عزایت به اشک من | باید زیاد گریه کنم، کم قشنگ نیست | |
گفتند روضهای بنویسم برای تو | من هم غزل نوشتم و گفتم: قشنگ نیست... |
بگو به حرمله تا لحظهای امان بدهد | برای بوسه آخر کمی زمان بدهد | |
چقدر صحنه تلخیست این که یک فرزند | به روی دست پدر ذره ذره جان بدهد | |
کجاست شیر دلی مثل تو که با یک گل | میان لشکری از خار امتحان بدهد | |
خدا از اول تاریخ هر چه فاجعه بود | نشان نداد که در کربلا نشان بدهد | |
خدا به واسطه کودک تو میخواهد | دوباره دست زمین را به آسمان بدهد | |
خدا همیشه بزرگ است او نمیخواهد | مدال عاشقیات را به دیگران بدهد | |
همین که عرض ارادت کنم مرا کافیست | نخواه تا غزلم بوی داستان بدهد |
منابع
پی نوشت
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.