حسین مسرور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران متأخر]] | [[رده:شاعران متأخر]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸
حسین مسرور (۱۳۰۸ ه. ق-۱۳۴۷ ه. ش) یکی از شاعران معاصر ایرانی است.
حسین سخنیار | |
---|---|
زادروز | ۱۳۰۸ ه. ق اصفهان |
مرگ | ۱۳۴۷ ه. ش |
تخلص | مسرور |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حسین سخنیار که تخلّصش «مسرور» است، در بیستم صفر سال ۱۳۰۸ ه. ق در «کوپا» از بلوک اصفهان پا به عرصهی وجود گذاشت.
پدرش حاج محمدجواد از نیکوکاران به نام محل بود، علاقهی ملکی و تجارت زندگانی او را مرفّه میداشت معهذا راضی به نظر نمیرسید و مایل بود فرزندانش صاحب علم و دانش شوند و وسایل این کار در بلوک فراهم نبود از این رو با خانواده به شهر اصفهان کوچ کرده و فرزندان را به معلّمین و مربیان آن زمان سپرد. در آن زمان مدارس و حوزههای علم و ادب اصفهان شهرت و رونق به سزا داشت و دیری نپایید که مسرور در سایهی نبوغ ذاتی، تحصیلات مقدماتی را پشت سر گذاشته و به مراکز علم و دانش دست یافت و از درس استادان نامی کسب نور نمود.
مسرور از ۹ سالگی اشعاری سرود و در ۱۲ سالگی اشعار خود را در انجمن ادبی اصفهان خواند و در محضر شادروان دهقان سامانی مایه تحسین و تعجب شعرا گشت. پس از چندی عازم شیراز شد و زبانهای قدیم و خطوط باستانی را در محضر فرصت شیرازی آموخت و در مراجعت به اصفهان اشعار انتقادی خود را با امضای مستعار در جراید اصفهان و تهران منتشر ساخت.
وی برای کسب دانش به خراسان و کاشان نیز سفر کرد. دو سال نیز در تهران به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و از سال ۱۳۰۲ ه. ش به مدت ۳۶ سال عهدهدار تعلیم و تربیت بود.
استاد مسرور علاوه بر تبحّر در فنون شعر و ادب در ریشهی لغات قدیمی و اشعار و اصطلاحات مشکل شعری غریزهی الهام بخشی داشت.[۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بزمگاه شهیدان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
نکوتر بتاب امشب ای روی ماه | که روشن کنی روی این بزمگاه | |
بسا شمع رخشنده تابناک | ز باد حوادث فرو مرده پاک | |
حریفان به یکدیگر آمیخته | صراحی شکسته قدح ریخته | |
به یکسوی ساقی برفته ز دست | به سوی دگر مطرب افتاده مست | |
بتاب ای مه امشب که افلاکیان | ببینند جان بازی خاکیان | |
مگر نوح ببیند کز این موج خون | چسان کشتی آورد باید برون | |
ببیند خلیل خداوندگار | ز قربانی خود شود شرمسار | |
کند جامه موسی به تن چاک چاک | عصا بشکند بر سر آب و خاک | |
مسیحا اگر بیند این رستخیز | صلیب و سلب [۲] را کند ریز ریز | |
محمّد سر از غرفه آرد برون | ببیند جگر گوشه را غرق خون [۳] |