مجتبی طهمورثی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:


*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1615.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1615.]
 
{{شاعران}}
[[رده:ادبیات]]
[[رده:ادبیات]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران معاصر]]
[[رده:شاعران معاصر]]

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۸

مجتبی طهمورثی (١٣٤٤ ه. ش) شاعر معاصر ایرانی است.

مجتبی طهمورثی‌
زادروز ١٣٤٤ ه.ش
قصرشیرین
کتاب‌ها با هر بهار

زندگینامه

مجتبی طهمورثی در سال ١٣٤٤ ه. ش در قصر شیرین به دنیا آمد. قسمتی از دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود گذراند و پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده مجبور به مهاجرت به کرمانشاه شد. دیپلم خود را در آنجا گرفت و برای ادامه‌ی تحصیل وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در رشته‌ی علوم اقتصادی لیسانس گرفت.

طهمورثی از نوجوانی به سرودن اشعار پرداخت و از حافظ خوانی پدر تأثیر پذیرفته است. شعرهای او به صورت پراکنده در نشریات منتشر شده است. وی ممیزی مالیاتی وزارت دارایی و همکاری با حوزه‌ی هنری را در کارنامه فعالیت خود دارد.

آثار

از مجتبی طهمورثی کتاب «با هر بهار» که مجموعه شعر وی می‌باشد منتشر شده است.

اشعار

نجابت موزون

زنی نشسته به قتل برادرش به تماشا ز خیمه‌گاه کبودش به برزخی ز تمنّا
زنی که مونس درد و زنی که همدم داغ است‌ زنی به جذبه‌ی حیدر، زنی به جلوه‌ی زهرا
دلش، صحاری سوزان، زبان، زبانه‌ی آتش‌ پر از حکایت زخم و پر از روایتِ یغما
شکسته پشتِ فلک در مقابلش چه بگویم‌ چگونه می‌برد این غم به دوش خسته خدایا؟!
خطابه‌های غرورش، در اوج رخ نگاهش‌ نبیند آنچه که بیند، مگر به صورت زیبا
چراغدار ولایت در آن جنون و سیاهی‌ کسی نبوده به غیر از عقیله دختر مولا
ضریح خونِ تو دل را اسیر شیوه‌ی خود کرد الا نجابت موزون، الا اسارت شیوا


پشت حصار حرم

دل، پشتِ حصار حَرَمت، خسته‌ترین است‌ در سایه‌ی دیوار تو بنشسته‌ترین است
بگشا گره از بال فرو بسته‌ی پرواز کاین فوج کبوتر به تو دلبسته‌ترین است
سازی‌ست شکسته دلِ آیینه تباران‌ بنواخته‌ای آنچه که بشکسته‌تر این است
زنجیر غلامان تو، تا نوحه‌گری کرد چشمان به خون تر شده سردسته‌ترین است
عمری‌ست که در دیده‌ی ما شور فرات است‌ تا دیده به تاریخ تو پیوسته‌ترین است
پیشانی عشّاق تو را مِهر تو مُهر است‌ این نقش جبینی‌ست که برجسته‌ترین است
نذرت چه کنم؟ غیرِ نفس‌های بریده‌ وقتی که در اندوه تو بگسسته‌ترین است

منابع