حسن بیاتانی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۴
حسن بیاتانی (١٣٥٦ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
حسن بیاتانی | |
---|---|
زادروز | بهمن ماه ١٣٥٦ ه.ش تهران |
پدر و مادر | غلامرضا بیاتانی |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حسن بیاتانی فززند غلامرضا در بهمن ماه ١٣٥٦ شمسی در تهران متولد شده است اما در قم سکونت داشته است. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. حسن بیاتانی مدرک لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه مفید قم اخذ نموده و به موازات آن در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل بوده است.
ایشان مدیریت سایت اینترنتی آیات غمزه (تخصصی شعر) بر عهده داشته است.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اشعار این شاعر در مجموعههای مانند «حدود ساعت سه» گردآوری و به چاپ رسیده است. [۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست | اینگونه زخم خورده و بیسر بیاورم | |
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم | آن قطعه را نشد به غزل در بیاورم | |
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی | این شعله را چگونه به دفتر بیاورم | |
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت | کاری نداشت واژه بهتر بیاورم | |
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر | گفتی گواه عشق بیاور بیاورم | |
فصل عزا تمام شد اما چگونه من | پیراهن عزای تو را در بیاورم | |
تا میوزید نام تو پر میکشید دل | چیزی نمانده بود که پر در بیاورم | |
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه | از عرش ربنای تو سر در بیاورم | |
با اشک آمدم به وداعت که لااقل | آبی برایت این دم آخر بیاورم | |
این واژهها به کار رثایت نیامدند | با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟ | |
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟ | این روضه را گذاشتم آخر بیاورم | |
امسال هم دعای فرج، بیجواب ماند | من میروم برای تو یاور بیاورم | |
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست | این بیت هم، سر غزلی که فدای توست |
از مکه خبر آمده داغ است خبرها | باید برسانند پدرها به پسرها | |
از مکه خبر آمده از رکن یمانی | نزدیک اذان ناله بلند است سحرها | |
داغ است خبرها نکند باد مخالف | در شهر بپیچد بزند شعله به درها | |
نزدیک سحر قافلهای رد شد از اینجا | ماندیم دوباره من و اما و اگرها | |
باید بروم زود خودم را برسانم | حتی شده حتی شده از کوه و کمرها | |
از مکه خبر رفته رسیدهست به کوفه | حالا همه با خیره سری خیره به سرها | |
بر خاک عزیزیست... ولی پیرهنش را... | سربسته بگویند پسرها به پدرها | |
بر خاک عزیزیست و در راه عزیزیست | خود را برسانید که داغ است خبرها |
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ گفتوگوی مؤلف با شاعر.