بیژن ترقی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1267.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1267.] | ||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۰
بیژن ترقی (1308 ه.ش- 1388 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است.
بیژن ترقی | |
---|---|
زادروز | 1308 ه. ش |
مرگ | 1388 ه. ش |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بیژن ترقی فرزند محمد علی در سال 1308 ه. ش در تهران به دنیا آمد پدرش مدیر کتاب فروشی خیام بود. وی استعداد و قریحه خود را در راه تصنیفسازی به کار انداخت و از 16 سالگی به سرودن اشعار پرداخت و شوق به موسیقی باعث شد که شعر همراه موسیقی را بیشتر دنبال کند. بیژن ترقی در میان شعرای گذشته به حافظ و صائب و از معاصران به آثار شهریار علاقه بیشتری دارد و معتقد است که در هیچ زمانی شاعری به اندازهی شهریار باریکبین و شاعر مسلک نبوده است.
وی سرانجام در سال 1388 ه. ش بدرود حیات گفت.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ترقی در سال 1350 ه. ش نخستین مجموعه اشعار خود را با عنوان «سرود برگریزان» منتشر کرد. «آتش کاروان»، «از پشت دیوار خاطره» از دیگر آثار اوست.[۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کویر تشنه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
چه آتشیست که در سینه تاب میسوزد؟ | چه گریهایست که در دیده خواب میسوزد | |
به یاد زینب کبری و کربلا امشب | ز سوز سینه دلم چون کباب میسوزد | |
به پیش چشم یتیمان داغدار حسین | کویر تشنه ز شرم سراب میسوزد | |
ز داغ تشنگی کودکان خسته جگر | به العطش، جگر آفتاب میسوزد | |
به مهر فاطمه در حشر هم، دل زینب | ز حوض کوثر و دیدار آب میسوزد | |
از آن زمان، که لب کوچک علی اصغر | به جای آب، به تیر شهاب میسوزد | |
هنوز خون چکد از نای غنچهی نوخیز | هنوز گل، دلش از التهاب میسوزد | |
ز شعلهای که به پا گشت از حریم حسین | در آسمان، پر و بال سحاب میسوزد | |
علی که شام یتیمان، به اشک، میافروخت | یتیم او، به شب از اضطراب میسوزد | |
چه دشمنیست خسان را به خاندان علی | که این چنین، حرم بو تراب میسوزد | |
اگر به روز جزا، چشمشان فتد به رسول | هزار بار زبان جواب میسوزد |