حسین منزوی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «حسین منزوی، شاعر خوش ذوق و لطیف طبع معاصر، فرزند محمد، در سال 1325 ه. ش در شهر زن...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حسین | '''حسین منزوی''' (1325 ه. ش) یکی از شاعران معاصر است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
منزوی شاعری است غزلسرا و در سرودن شعر از استعداد و قریحهی سرشاری برخوردار است، غزلیاتش جذاب و دلنشین و شهرتش نیز به خاطر غزلهای خوب و لطیفی است که میسراید، زیرا در بیان افکار و اندیشههای شاعرانهی خود در قالب کلاسیک از توانایی و مهارت کافی برخوردار | | نام = حسین منزوی | ||
| تصویر = حسین منزوی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| تاریخ تولد =1325 ه. ش | |||
| محل تولد =زنجان | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب =شیعه | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه =شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری =غزلسرا | |||
|کتابها =«حنجرهی زخمی تغزل»، «منظومهی صفرخان»، «شوکران و شکر» و «فاجعه در حوالی جوانی» | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
'''حسین منزوی'''، شاعر خوش ذوق و لطیف طبع معاصر، فرزند محمد، در سال 1325 ه. ش در شهر زنجان چشم به جهان گشود و در آن شهر نشو و نما یافت، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان زادگاهش به انجام رسانید از آن پس برای ادامهی تحصیل راهی تهران شد و در دانشکدهی ادبیات به تحصیل پرداخت و به دریافت لیسانس ادبیات فارسی نایل آمد. | |||
منزوی شاعری است غزلسرا و در سرودن شعر از استعداد و قریحهی سرشاری برخوردار است، غزلیاتش جذاب و دلنشین و شهرتش نیز به خاطر غزلهای خوب و لطیفی است که میسراید، زیرا در بیان افکار و اندیشههای شاعرانهی خود در قالب کلاسیک از توانایی و مهارت کافی برخوردار است. او علاوه بر شاعری در نویسندگی و ترانهسرایی هم دست دارد. وی در حال حاضر در زنجان سکونت دارد و گاهی در بعضی از انجمنهای ادبی تهران شرکت میکند. | |||
==آثار== | |||
از منزوی چند مجموعه شعر به نامهای: | |||
*«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do حنجرهی زخمی تغزل]» | |||
*«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=862182&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author منظومهی صفرخان]» | |||
*«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=493007&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author شوکران و شکر]» | |||
*«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=567728&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author با عشق در حوالی فاجعه]» | |||
==اشعار== | |||
===این سرخی شفق نیست=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۱: | خط ۷۰: | ||
{{ب| این سرخی شفق نیست. خون شقیقهی کیست|که میچکد به رویت، از گوش و از بناگوش؟ }} | {{ب| این سرخی شفق نیست. خون شقیقهی کیست|که میچکد به رویت، از گوش و از بناگوش؟ }} | ||
{{ب| طشت زری است خورشید، گلگون، لبالب از خون|تیغ که باز کرده است، خون از رگ | {{ب| طشت زری است خورشید، گلگون، لبالب از خون|تیغ که باز کرده است، خون از رگ [[سیاووش]]؟ }} | ||
{{ب| این کشتهی کیست دگر؟ ترکیب دبّ اصغر|تابوت کوچک کیست؟ که میبرند بر دوش }} | {{ب| این کشتهی کیست دگر؟ ترکیب دبّ اصغر|تابوت کوچک کیست؟ که میبرند بر دوش }} | ||
خط ۲۵: | خط ۸۴: | ||
===آن شب چه شبی بود که=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۳۱: | خط ۹۰: | ||
{{ب| ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران|افشانده شرفها به بلندای دلیران }} | {{ب| ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران|افشانده شرفها به بلندای دلیران }} | ||
{{ب| جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه|آمیخته با خون سیاووش در ایران }} | {{ب| جاری شده از [[کربلا|کرب و بلا]] آمده و آنگاه|آمیخته با خون سیاووش در ایران }} | ||
{{ب| ای جوهر سرداری سرهای بریده|وی اصل نمیرندگی نسل نمیران }} | {{ب| ای جوهر سرداری سرهای بریده|وی اصل نمیرندگی نسل نمیران }} | ||
خط ۴۷: | خط ۱۰۶: | ||
{{ب| حد تو رثا نیست عزای تو حماسهست|ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران }} | {{ب| حد تو رثا نیست عزای تو حماسهست|ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1422-1423. | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1422-1423.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸
حسین منزوی (1325 ه. ش) یکی از شاعران معاصر است.
حسین منزوی | |
---|---|
زادروز | 1325 ه. ش زنجان |
ملیت | ایرانی |
پیشه | شاعر |
سبک نوشتاری | غزلسرا |
کتابها | «حنجرهی زخمی تغزل»، «منظومهی صفرخان»، «شوکران و شکر» و «فاجعه در حوالی جوانی» |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حسین منزوی، شاعر خوش ذوق و لطیف طبع معاصر، فرزند محمد، در سال 1325 ه. ش در شهر زنجان چشم به جهان گشود و در آن شهر نشو و نما یافت، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان زادگاهش به انجام رسانید از آن پس برای ادامهی تحصیل راهی تهران شد و در دانشکدهی ادبیات به تحصیل پرداخت و به دریافت لیسانس ادبیات فارسی نایل آمد. منزوی شاعری است غزلسرا و در سرودن شعر از استعداد و قریحهی سرشاری برخوردار است، غزلیاتش جذاب و دلنشین و شهرتش نیز به خاطر غزلهای خوب و لطیفی است که میسراید، زیرا در بیان افکار و اندیشههای شاعرانهی خود در قالب کلاسیک از توانایی و مهارت کافی برخوردار است. او علاوه بر شاعری در نویسندگی و ترانهسرایی هم دست دارد. وی در حال حاضر در زنجان سکونت دارد و گاهی در بعضی از انجمنهای ادبی تهران شرکت میکند.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
از منزوی چند مجموعه شعر به نامهای:
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
این سرخی شفق نیست[ویرایش | ویرایش مبدأ]
داغ که داری امشب؟ ای آسمان خاموش! | داغ کدام خورشید؟ ای مادر سیهپوش! | |
این سرخی شفق نیست. خون شقیقهی کیست | که میچکد به رویت، از گوش و از بناگوش؟ | |
طشت زری است خورشید، گلگون، لبالب از خون | تیغ که باز کرده است، خون از رگ سیاووش؟ | |
این کشتهی کیست دگر؟ ترکیب دبّ اصغر | تابوت کوچک کیست؟ که میبرند بر دوش | |
تا هر ستاره زخمی است از عشق بر تن تو | از زخمهای عشقت، خون که میزند جوش؟ | |
نامی که چون کتیبه است بر سنگ روزگاران | یادش، اگرچه خاموش، کی میشود، فراموش؟ | |
ماه مرا فرو برد، چاه محاق، هشدار | ای قافله که افتاد، بیرق ز دست چاووش | |
در قلعهی که افتاد آتش؟ که در افقها | از پشت شعله و دود، پیداست برج و باروش |
آن شب چه شبی بود که[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران | افشانده شرفها به بلندای دلیران | |
جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه | آمیخته با خون سیاووش در ایران | |
ای جوهر سرداری سرهای بریده | وی اصل نمیرندگی نسل نمیران | |
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ | هربار که آتش زده شد بیشهی شیران | |
آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب | نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران | |
و آن روز که با بیرقی از یک سر بیتن | تا شام شدی قافله سالار اسیران | |
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند | باید که ز خون تو بنوشند کویران | |
تا اندکی از حق سخن را بگزارند | باید که به خونت بنگارند دبیران | |
حد تو رثا نیست عزای تو حماسهست | ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران |