ابن تعاویذی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| آثار = دیوان. الحجة و الحجاب. | | آثار = دیوان. الحجة و الحجاب. | ||
}} | }} | ||
ابو الفتح، محمّد فرزند عبید اللّه بن عبد اللّه بغدادی معروف به | ابو الفتح، محمّد فرزند عبید اللّه بن عبد اللّه بغدادی معروف به '''ابن تعاویذی''' و «سبط ابن تعاویذی» شاعر و نویسندهی شیعی مذهب بغداد و مشهورترین شخصیّت در نظم و نثر زمان خود بود. | ||
پدرش که نوشتکین نام داشت از «ممالیک» ترکنژاد و مولای یکی از مشهورترین خاندانهای عراق به نام «بنی مظفر» بود. | == زندگینامه == | ||
ابن تعاویذی در واقع نیای مادریش ابو محمّد مبارک بن مبارک بود که در کرخ بغداد زاده شد و به پارسایی معروف بود و چون شاعر در دامان این نیا پرورش یافت به همو منسوب گردید. <ref> تاریخ ابن خلکان؛ ج 4، ص 466. الوافی؛ ج 4، ص 11.</ref> ابو الفتح در 10 رجب سال 519 ه ق در کرخ بغداد متولد شد. پدرش که نوشتکین نام داشت از «ممالیک» ترکنژاد و مولای یکی از مشهورترین خاندانهای عراق به نام «بنی مظفر» بود. امّا شاعر بعدها که شهرتی فراهم آورد نام ترکی نوشتکین را به عبید اللّه تغییر داد. <ref>تاریخ ابن خلکان ص 466.</ref> وی کاتب دیوان اقطاع در بغداد شد و در زمان خود، شاعر معروف عراق بود. و زمانیکه عماد الدّین کاتب در عراق بود مدتی با او همنشینی داشته است و میانشان دوستی و همعقیدتی برقرار بود این پیوند حتی پس از آنکه عماد الدّین به شام رفت هم چنان استوار ماند. | |||
نویسندگان شیعه به حق او را پیرو آیین تشیّع پنداشتهاند. <ref> الغدیر؛ ج 5، ص 386. تأسیس الشیعه؛ ص 221.</ref> شعری که برای مختار علوی فرستاد و نیز قصیدهی بسیار مفصلی (74 بیت) که در رثای [[حسین بن على (ع)|امام حسین (ع)]] سرود، و تردیدی در این امر باقی نمیگذارد، و حتی در اواخر عمر زمانی که چشمان خود را از دست داده بود و بر بدبختی خویش میگریست نیز امامان شیعه را از خاطر نمیبرد و ستمی که روزگار بر ایشان رواداشته است برمیشمرد. | |||
ابن تعاویذی با شاعران همطراز خویش چون ابله بغدادی و ابن معلم رقابت و مهاجاة داشت. این سه بیگمان نمایندگان واقعی شعر عراقی در سدههای ششم هجری بهشمار میآیند. | |||
قصایدشان اساسا به سبک و قالب کهن است و مقطعات آنها به سبک شعرای قرن سوم هجری است. اما این شاعران گاهی از این اسلوبها کناره میگیرند و معانی تازهای را که با زمان متناسبتر است جایگزین آنها میسازند به همین دلایل است که عبد السودانی آنان را «محافظهکاران نوآور» خوانده است.<ref>الشعر العراقی فی قرن السادس الهجری؛ ص 59 و 63.</ref> | |||
وی در شوّال سال 584 ه ق درگذشت و او را در گورستان باب ابرز بغداد به خاک سپردند. | |||
== آثار == | |||
ابن تعاویذی پیش از آنکه بینایی خود را از دست دهد به جمعآوری اشعار خویش همّت گماشت، و آنچه را که پس از نابینایی سرود، به نام «زیادات» بر آنها افزود. <ref> معجم الادبا؛ ج 18، ص 249.</ref> وی دیوان خود را به نحوی خاص تنظیم کرده است. از این قرار که آن را، پس از مقدمهای زیبا در چهار بخش نهاده: | |||
1- مدح خلفای عباسی | |||
2- مدح بزرگان | |||
3- مدح خاندان بنی مظفر | |||
4- رثا، غزل، هجو و معانی متفرقهی دیگر. <ref>نک: نسخهی سپهسالار، ص 546- 547.</ref> | |||
کتاب دیگری به نام «الحجبة و الحجّاب» دارد که یاقوت حموی از آن نامبرده است. <ref>معجم الادبا؛ ج 18، ص 249.</ref> | |||
== نمونه اشعار == | |||
شعر او سخت مورد تمجید معاصران و نویسندگان سدههای بعد است و ابن خلکان در ستایش او گوید: «من معتقدم که از 200 سال پیش تاکنون کسی چون او نیامده است. <ref> تاریخ ابن خلکان؛ ج 4، ص 466.</ref> بخش اعظم آثار ابن تعاویذی را قصاید مدح تشکیل میدهد و بقیه به مضامین گوناگون از رثا، غزل، هجو، عتاب و نیز ذکر نابینایی و پیری و گله از ستم روزگار اختصاص دارد. | |||
در قرن ششم در مضامین قصاید و مدح شاعران عصر دو عامل عمده بهگونهای چشمگیر جلوهگر است. نخست آنکه در آن روزگار، صلاح الدّین ایوبی بر مسیحیان صلیبی چیره گردیده و آوازهی پیروزیهای او در سراسر جهان اسلام طنین افکنده بود، به همین جهت، بیشتر شاعران مسلمان که از پیروزی اسلام بر آیین نصرانی شادمان بودند و در صلاح الدّین به چشم قهرمان مینگریستند، وی را مدح گفتهاند. <ref> همان؛ ص 90 و 91.</ref> ابن تعاویذی نیز چندین قصیده به خدمت صلاح الدّین فرستاد. عامل دوم آن است که در زمان مستضیء (566- 575 ق) به درخواست صلاح الدّین در مصر نیز خطبه به نام خلیفهی بغداد خوانده شد. این امر و نیز قدرت نسبی مجددّی که دستگاه خلافت به دست آورده بود، شاعران را به سرودن قصایدی در تکریم و تعظیم خلفا و دستگاه خلافت برمیانگیخت و نوعی احساس غرور میهنی و سربلندی از اینکه سرانجام بغداد مرکز قدرت گردید در لابهلای اشعار پدیدار است. <ref>همان، ص 92 و 93.</ref> | |||
1- و لو أکرمت دمعک یا شؤؤنیبکیت علی الامام الفاطمیّ | 1- و لو أکرمت دمعک یا شؤؤنیبکیت علی الامام الفاطمیّ | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۵۰: | ||
28- برای روز قیامت، ولایت آنان ذخیرهی من است زیرا بهوسیلهی این ولایت سعید از شقی شناخته میشود. | 28- برای روز قیامت، ولایت آنان ذخیرهی من است زیرا بهوسیلهی این ولایت سعید از شقی شناخته میشود. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:288-291. | * [https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:288-291.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۱: | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران عرب]] | [[رده:شاعران عرب]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۳
ابن تعاویذی سبط ابن تعاویذی | |
---|---|
زادروز |
11 اوت 1125م/ 10 رجب 519ق بغداد |
درگذشت |
4 دسامبر 1187م/ 2 شوال 583ق بغداد |
پیشه | شاعر و نثرنویس |
آثار | دیوان. الحجة و الحجاب. |
ابو الفتح، محمّد فرزند عبید اللّه بن عبد اللّه بغدادی معروف به ابن تعاویذی و «سبط ابن تعاویذی» شاعر و نویسندهی شیعی مذهب بغداد و مشهورترین شخصیّت در نظم و نثر زمان خود بود.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن تعاویذی در واقع نیای مادریش ابو محمّد مبارک بن مبارک بود که در کرخ بغداد زاده شد و به پارسایی معروف بود و چون شاعر در دامان این نیا پرورش یافت به همو منسوب گردید. [۱] ابو الفتح در 10 رجب سال 519 ه ق در کرخ بغداد متولد شد. پدرش که نوشتکین نام داشت از «ممالیک» ترکنژاد و مولای یکی از مشهورترین خاندانهای عراق به نام «بنی مظفر» بود. امّا شاعر بعدها که شهرتی فراهم آورد نام ترکی نوشتکین را به عبید اللّه تغییر داد. [۲] وی کاتب دیوان اقطاع در بغداد شد و در زمان خود، شاعر معروف عراق بود. و زمانیکه عماد الدّین کاتب در عراق بود مدتی با او همنشینی داشته است و میانشان دوستی و همعقیدتی برقرار بود این پیوند حتی پس از آنکه عماد الدّین به شام رفت هم چنان استوار ماند.
نویسندگان شیعه به حق او را پیرو آیین تشیّع پنداشتهاند. [۳] شعری که برای مختار علوی فرستاد و نیز قصیدهی بسیار مفصلی (74 بیت) که در رثای امام حسین (ع) سرود، و تردیدی در این امر باقی نمیگذارد، و حتی در اواخر عمر زمانی که چشمان خود را از دست داده بود و بر بدبختی خویش میگریست نیز امامان شیعه را از خاطر نمیبرد و ستمی که روزگار بر ایشان رواداشته است برمیشمرد.
ابن تعاویذی با شاعران همطراز خویش چون ابله بغدادی و ابن معلم رقابت و مهاجاة داشت. این سه بیگمان نمایندگان واقعی شعر عراقی در سدههای ششم هجری بهشمار میآیند.
قصایدشان اساسا به سبک و قالب کهن است و مقطعات آنها به سبک شعرای قرن سوم هجری است. اما این شاعران گاهی از این اسلوبها کناره میگیرند و معانی تازهای را که با زمان متناسبتر است جایگزین آنها میسازند به همین دلایل است که عبد السودانی آنان را «محافظهکاران نوآور» خوانده است.[۴]
وی در شوّال سال 584 ه ق درگذشت و او را در گورستان باب ابرز بغداد به خاک سپردند.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابن تعاویذی پیش از آنکه بینایی خود را از دست دهد به جمعآوری اشعار خویش همّت گماشت، و آنچه را که پس از نابینایی سرود، به نام «زیادات» بر آنها افزود. [۵] وی دیوان خود را به نحوی خاص تنظیم کرده است. از این قرار که آن را، پس از مقدمهای زیبا در چهار بخش نهاده:
1- مدح خلفای عباسی
2- مدح بزرگان
3- مدح خاندان بنی مظفر
4- رثا، غزل، هجو و معانی متفرقهی دیگر. [۶]
کتاب دیگری به نام «الحجبة و الحجّاب» دارد که یاقوت حموی از آن نامبرده است. [۷]
نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
شعر او سخت مورد تمجید معاصران و نویسندگان سدههای بعد است و ابن خلکان در ستایش او گوید: «من معتقدم که از 200 سال پیش تاکنون کسی چون او نیامده است. [۸] بخش اعظم آثار ابن تعاویذی را قصاید مدح تشکیل میدهد و بقیه به مضامین گوناگون از رثا، غزل، هجو، عتاب و نیز ذکر نابینایی و پیری و گله از ستم روزگار اختصاص دارد.
در قرن ششم در مضامین قصاید و مدح شاعران عصر دو عامل عمده بهگونهای چشمگیر جلوهگر است. نخست آنکه در آن روزگار، صلاح الدّین ایوبی بر مسیحیان صلیبی چیره گردیده و آوازهی پیروزیهای او در سراسر جهان اسلام طنین افکنده بود، به همین جهت، بیشتر شاعران مسلمان که از پیروزی اسلام بر آیین نصرانی شادمان بودند و در صلاح الدّین به چشم قهرمان مینگریستند، وی را مدح گفتهاند. [۹] ابن تعاویذی نیز چندین قصیده به خدمت صلاح الدّین فرستاد. عامل دوم آن است که در زمان مستضیء (566- 575 ق) به درخواست صلاح الدّین در مصر نیز خطبه به نام خلیفهی بغداد خوانده شد. این امر و نیز قدرت نسبی مجددّی که دستگاه خلافت به دست آورده بود، شاعران را به سرودن قصایدی در تکریم و تعظیم خلفا و دستگاه خلافت برمیانگیخت و نوعی احساس غرور میهنی و سربلندی از اینکه سرانجام بغداد مرکز قدرت گردید در لابهلای اشعار پدیدار است. [۱۰]
1- و لو أکرمت دمعک یا شؤؤنیبکیت علی الامام الفاطمیّ
2- علی المقتول ظمآنا فجودیعلی الظمآن بالدمع الرویّ
3- علی نجم الهدی السناری و بحز العلوم و ذروة الشرف العلیّ
4- علی الحامی بأطراف العوالیحمی الاسلام و البطل الکمیّ
5- علی أندی الانام یدا و وجهاو أرجحهم وقارا فی الندیّ
6- و خیر العالمین أبا و اماو أطهرهم ثری عرق زکیّ
7- لئن دفعوه ظلما عن حقوق الخلافة بالوشیج السمهری
8- فما دفعوه عن حسب کریمو لا ذادوه عن خلق رضیّ
9- لقد فصموا عری الاسلام عوداو بدا فی الحسین و فی علی
10- و یوم الطف قام لیوم بدربأخذ الثار من آل النبی
11- رموه عن قلوب قاسیاتبأطراف الاسنة و القسمیّ
12- و أسری مقدما عمر بن سعدالیه بکل شیطان غویّ
13- فأنحوا بالصوارم مشرعاتعلی البرّ التقی ابن التقیّ
14- فها عطف البغاة علی الفتاه الحصان و لا علی الطفل الصبیّ
15- و لا بذلوا لخائفة أماناو لا سمحوا لظمآن بریّ
16- و لا سفروا لثاما عن حیاءو لا کرم و لا أنف حمیّ
17- فیا عصب الضلالة کیف جرتمعنادا عن صراطکم السویّ
18- و کیف عدلتم مولود حجر النبوة بالغوی ابن الغویّ
19- فالقیتم- و عهدکم قریب-وراء ظهورکم عهد النبیّ
20- و أبدیتم حقودکم و عدتمالی الدین القدیم الجاهلیّ
21- صلیتم حربه بغیا فانتملنار اللّه أولی بالصلیّ
22- و حرمتم علیه الماء لؤماو إقبالا علی الخلق الدنیّ
23- و فی صفین عاندتم أباهو أعرضتم عن الحق الجلیّ
24- و خادعتم إمامکم خداعاأتیتم فیه بالأمر الفریّ
25- إماما کان ینصف فی القضایاو یأخذ للضعیف من القویّ
26- فجوزیتم لبغضکم علیاعذاب الخلد فی الدرک القصیّ
27- سأهدی للائمة من سلامیو غرّ مدئحی أزکی هدیّ
28- فذخری للمعاد ولاء قومبهم عرف السعید من الشقیّ [۱۱]
1- ای احوال من! قدر اشکت را بدان زیراکه من برای امام فاطمی حسین بن علی (ع) میگریم.
2- بر کشتهی تشنهای میگریم که با خون خود سیراب شد. (او تشنه به شهادت رسید.)
3- بر ستارهی هدایت و دریای علم و مظهر شرافت و بلندمرتبهگی.
4 و 5- بر حمایتکنندهی اسلام و مظهر فداکاری و شجاعت و سخاوت، میگریم.
6- بر کسی که پدر و مادرش بهترین جهانیان و پاکترین انسانها بودند.
7 و 8- اگر او را ظالمانه از حقّ خلافت محروم کردند، امّا نتوانستند او را از کرامت و بزرگواری و خلق عظمیش دور سازند.
9- اسلامی که در دو دورهی حیات خود آغاز خلافت علی (ع) و امامت امام حسین (ع) جز اسمی از او باقی نمانده بود توسط این دو بزرگوار زنده شد.
10- آنان به خونخواهی روز بدر، در طف از خاندان پیامبر اکرم (ص) انتقام گرفتند.
11- با قساوت قلب به سوی خاندان رسول اکرم (ص) تیر انداختند.
12- و عمر بن سعد که گمراهترین شیاطین بود، خاندان امام حسین (ع) را به اسارت گرفت.
13- آنان شمشیرهای خود را بر پاکترین و پرهیزکارترین افراد و پسر پرهیزکارترین وارد آوردند.
14- این ستمکاران حتی بر نوجوان و کودک شیرخوار نیز رحم نکردند.
15- و حتی به کسانیکه ترسیده بودند، امان ندادند و به تشنگان اجازهی نوشیدن آب را ندادند.
16- آنها ذرّهای حیا و کرامت و جوانمردی نداشتند.
17- ای گروه گمراهان! چگونه عناد ورزیدید که شما را از راه راست منحرف کرد؟
18- و چگونه مولود خانهی پیامبر (ص) را به مهلکه انداختید؟ در حالیکه هنوز از زمان رسول خدا (ص) چیزی نگذشته بود.
19- در حالیکه هنوز از زمان رسول خدا (ص) چیزی نگذشته بود.
20- شما کینههای جاهلی خود را آشکار کردید و نسبت به دین خدا دشمنی ورزیدید.
21- و ستمکارانه آتش جنگی را برافروختید که به سبب آن در آتش انتقام خدا گرفتار شدید.
22- با دنائت آب را بر او حرام کردید و بدینگونه جزء افراد پست قرار گرفتید.
23- در روز «صفین» نیز نسبت به پدرش دشمنی نمودید و از حقّی که آشکار بود روی برگردانیدید.
24- و نسبت به امامتان خدعه و نیرنگ ورزیدید و به موجب آن به ورطهی دروغ و فریب افتادید.
25- امامی که در قضاوتهای خود بسیار منصف بود و حقّ ضعیف را از قوی میگرفت.
26- پس شما به سبب بغض خود نسبت به علی (ع) مستوجب عذاب جاودانه هستید.
27- من سلام و مدایح خود را به امامانی اهدا میکنم که بهترین راه هدایت هستند.
28- برای روز قیامت، ولایت آنان ذخیرهی من است زیرا بهوسیلهی این ولایت سعید از شقی شناخته میشود.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ تاریخ ابن خلکان؛ ج 4، ص 466. الوافی؛ ج 4، ص 11.
- ↑ تاریخ ابن خلکان ص 466.
- ↑ الغدیر؛ ج 5، ص 386. تأسیس الشیعه؛ ص 221.
- ↑ الشعر العراقی فی قرن السادس الهجری؛ ص 59 و 63.
- ↑ معجم الادبا؛ ج 18، ص 249.
- ↑ نک: نسخهی سپهسالار، ص 546- 547.
- ↑ معجم الادبا؛ ج 18، ص 249.
- ↑ تاریخ ابن خلکان؛ ج 4، ص 466.
- ↑ همان؛ ص 90 و 91.
- ↑ همان، ص 92 و 93.
- ↑ ادب الطف؛ ج 3، ص 222- 225.