ملک الشعرا بهار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:




{{ب| ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی‌|زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی }}
{{ب| ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی‌|زان سپس در [[کربلا]]شان بردی و بیچاره کردی }}


{{ب| تاختی از وادی ایمَن <ref>وادی ایمن: وادی مقدسی را گویند و آن بیابان و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه تعالی به موسی (ع) رسید.</ref> غزالان حرم را|پس اسیر پنجه‌ی گرگان آدمخواره کردی }}
{{ب| تاختی از وادی ایمَن <ref>وادی ایمن: وادی مقدسی را گویند و آن بیابان و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه تعالی به موسی (ع) رسید.</ref> غزالان حرم را|پس اسیر پنجه‌ی گرگان آدمخواره کردی }}
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
{{ب| چشم پاک شیرمردان را نمودی پاره‌پاره‌|هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی }}
{{ب| چشم پاک شیرمردان را نمودی پاره‌پاره‌|هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی }}


{{ب| گوشواره عرش رحمن <ref>[[گوشواره عرش]] رحمن: منظور امام حسین (ع) است.</ref> را بریدی سر، پس آنگه‌|دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره <ref>یاره: دستبند، طلا یا نقره.</ref> کردی }}
{{ب| [[گوشواره عرش]] رحمن <ref>[[گوشواره عرش]] رحمن: منظور امام حسین (ع) است.</ref> را بریدی سر، پس آنگه‌|دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره <ref>یاره: دستبند، طلا یا نقره.</ref> کردی }}


{{ب| جبهه‌ی <ref>جبهه: پیشانی، جمع آن جباره است.</ref> فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی‌|تو مگر ای آسمان! دل را ز سنگ خاره کردی }}
{{ب| جبهه‌ی <ref>جبهه: پیشانی، جمع آن جباره است.</ref> فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی‌|تو مگر ای آسمان! دل را ز سنگ خاره کردی }}
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران متأخر]]
[[رده:شاعران متأخر]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۴

محمدتقی بهار (۱۳۰۴ ه. ق-۱۳۳۰ ه. ش) یکی از شاعران بزرگ ایرانی بود.

محمّدتقی بهار
بهار.jpeg
زادروز ۱۳۰۴ ه. ق
مشهد
مرگ ۱۳۳۰ ه. ش
کتاب‌ها سبک شناسی ، تاریخ احزاب سیاسی ، تصحیح تاریخ سیستان ، تصحیح تاریخ بلعمی ، مجمل‌التواریخ و القصص

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ملک‌الشعرا محمّدتقی بهار پسر حاج میرزا محمّدکاظم متخلّص به «صبوری» ملکالشعرای آستان قدس رضوی بود. او به سال ۱۳۰۴ ه. ق در شهر مقدّس مشهد متولد شد و بی‌تردید بزرگترین شاعر پارسی در چند قرن اخیر از تاریخ ادبی ایران است.

بهار، ادبیّات فارسی را نخست در نزد پدرش آموخت و ریاضیات و منطق را در نزد میرزا عبدالرّحمن که از مشاهیر مدرّسین مشهد بود فرا گرفته و دوره‌ی نحو را نزد شیخ موسی نحوی تلمّذ نمود. وی هیجده ساله بود که پدرش در سال 1322 ه. ق به سرای جاودانی شتافت و او مسئول اداره‌ی خانواده گردید. قدرت طبع خلاقش مورد اعجاب و اذعان پارسی شناسان زمان قرار گرفت و به زودی به جای پدر ملک‌الشعرای آستان قدس شناخته شد.

بهار پس از تکمیل معلومات، پا به عالم اجتماع گذاشت و در راه بیداری و روشن کردن افکار عمومی استفاده برد و در نهضت مشروطیت وارد محافل سیاسی شد و در سلک آزادی خواهان و مشروطه‌طلبان درآمد.

اشعار بهار در واقع زبان حال مردم و نماینده‌ی افکار و آمال توده‌ی آزادی‌خواه بود و گاهی اوقات نیز مقالاتی در روزنامه‌های «خراسان» و «طوس» و «خورشید» می‌نوشت. او با تأسیس روزنامه‌ی «نوبهار» به سال ۱۳۲۸ ه. ق در مشهد و روزنامه‌ی هفتگی «تازه بهار» در ۱۳۲۹ ه. ق به بیان افکار و اندیشه‌های سیاسی و ادبی و فرهنگی خود پرداخت. هم چنین به سال ۱۳۳۶ ه. ق مجله‌ی دانشکده را تأسیس کرد. وجود مقالات فراوان و آثار منثورش حاکی از مهارت و استادی او در نگارش، نثری پخته و شیوا می‌باشد.

بهار چند بار نیز حبس و تبعید شد. در چند دوره هم به وکالت مجلس رسید، و زمانی هم به وزارت فرهنگ منصوب شد.

قصاید او با بهترین آثار اساتید گذشته‌ی ادب فارسی برابری می‌کند. آخرین قصیده‌اش «جغد جنگ» نام داشت که در سال ۱۳۲۹ ه. ش سرود و پس از آن در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ ه. ش بدرود حیات گفت. [۱]

درباره‌ي شاعر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس بهار نه تنها شاعری زبان‌آور و بلند اندیشه، بلکه در همان حال محقّقی بزرگ و نویسنده‌ای فعال و استادی لایق و روزنامه‌نگاری مبتکر و پرارزش بود. فعّالیّت ممتد ادبی وی که از نخستین سالهای جوانی آغاز شد و نزدیک به نیم قرن امتداد داشت، در تمام این مدت طولانی با نتایج بسیار سودمند همراه بود او مسلّما یکی از ارکان تکامل و تحوّل صوری و معنوی نظم و نثر در دوران معاصر است. اهمّیّت وی در شعر بیشتر در آن است که اولا، زبان فصیح پیشینیان را به بهترین و دل‌انگیزترین صورتی در سخن خود به کار برد و از این جهت سرآمد همه‌ی گویندگان دوره‌ی بازگشت شد و ثانیا از زبان متداول پارسی و مفردات و تعبیرات و اصطلاحات آن برای تکمیل زبان ادبی قدیم و به کار انداختن آن در رفع حوائج روز استفاده کرد و آنها را به خوبی در سخن خود گنجاند و ثالثا کلمات را وسیله‌ی سودمندی برای بیان مقاصد گوناگون و موضوعات مبتکر جدید قرار داد و اندیشه‌های مختلف فلسفی و اجتماعی و سیاسی خود را آزادانه در آن گنجاند. رابعا با اطلاع وافری که از زبان پارسی و با معرفتی که به ادبیات پیش از اسلام داشت به خلق ترکیبات جدید و یا وارد کردن بسیاری از لغات متروک لهجه‌های کهن و احیای آنها در آثار خود توفیق یافت و از این راهها به غنی کردن زبان پارسی یاری فراوان کرد. کلام در دست ملک، مطیع و منقاد و مانند موم قابل قبول صور گوناگون بود.

فصاحت و طنین دلچسب و آهنگ‌های محرّک ترکیباتش مایه‌ی تأثیر بی‌سابقه‌ی سخن او در دلهاست و او را بی‌شک می‌توان خاتم استادان بزرگ پیشین و در همان حال مبدأ تحول و تجدّدی بارآور و سودمند در سخن فارسی دانست. بهار سالها استاد دانشگاه تهران بود.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کتاب «سبک شناسی»، «تاریخ احزاب سیاسی»، «تصحیح تاریخ سیستان»، «تصحیح تاریخ بلعمی» «مجمل التواریخ و القصص» و ... از جمله آثار ملک‌الشعرای بهار است.

دیوان اشعار بهار شامل قصاید، غزلیات، قطعات، رباعیات، مثنویها و تصنیفات می‌باشد که در دو مجلّد به چاپ رسیده‌است.


اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در رثاء حسین (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ای فلک آل علی را از وطن آواره کردی‌ زان سپس در کربلاشان بردی و بیچاره کردی
تاختی از وادی ایمَن [۲] غزالان حرم را پس اسیر پنجه‌ی گرگان آدمخواره کردی
چشم پاک شیرمردان را نمودی پاره‌پاره‌ هم دل شیر خدا را زین مصیبت پاره کردی
گوشواره عرش رحمن [۳] را بریدی سر، پس آنگه‌ دخترانش را ز کین بی‌گوشوار و یاره [۴] کردی
جبهه‌ی [۵] فرزند زهرا را ز سنگ کین شکستی‌ تو مگر ای آسمان! دل را ز سنگ خاره کردی
تا کنی خورشید عصمت را به ابر کینه پنهان‌ دشت را ز اعدای دین پر ثابت و سیّاره کردی
جورها کردی ز اوّل، در حقّ پاکان و لیکن‌ در حقّ آل پیمبر جور را یکباره کردی
کودکی دیدی صغیر اندر میان گاهواره‌ چون نکردی شرم و از کین قصد آن گهواره کردی
چاره می‌جستند در خاموشی آن طفل گریان‌ خود تو در یک لحظه از پیکان تیرش چاره کردی
سوختی از آتش کین خانه‌ی آل علی را وایستادی بر سر آن آتش و نظّاره کردی
خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت‌ آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت
آسمانا جز به کین آل پیمبر نگشتی‌ تا نکشتی آل زهرا را از این ره برنگشتی
چون فکندی آتش کین در حریم آل یاسین‌ ز آه آتش بارشان چون شد که خاکستر نگشتی؟
چون بدیدی مسلم اندر کوفه بی‌یار است و یاور از چه رو، او را در آن بی‌یاوری، یاور نگشتی!
چون دو طفل مسلم اندر کوفه گم کردند ره را از چه آن گمگشتگان را جانبی رهبر نگشتی؟
چون به زندان عبید اللّه فتادند آن دو کودک‌ از چه رو غمخوار آن دو کودک مضطر نگشتی؟
چون تن آن کودکان از تیغ حارث [۶] گشت بی‌سر از چه رو، بی‌تن نگشتی، از چه رو بی‌سر نگشتی؟
چون شدند آن کودکان از فرقت مادر گدازان‌ از چه رو برگرد آن طفلان بی‌مادر نگشتی؟
چون حسین بن علی با لشکر کین شد مقابل‌ از چه پشتیبان آن سلطان بی‌لشکر نگشتی؟
چون دچار موج غم شد کشتی آل محمّد (ص) از چه رو ای زورق بیداد! بی‌لنگر نگشتی؟
خانمان آل زهرا رفت بر باد از جفایت‌ آوخ از بیداد و داد از جور و فریاد از جفایت [۷]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. زندگانی و آثار بهار؛ مقدمه با تلخیص، ص ۸- ۱۸.
  2. وادی ایمن: وادی مقدسی را گویند و آن بیابان و صحرایی است که در آنجا ندای حق سبحانه تعالی به موسی (ع) رسید.
  3. گوشواره عرش رحمن: منظور امام حسین (ع) است.
  4. یاره: دستبند، طلا یا نقره.
  5. جبهه: پیشانی، جمع آن جباره است.
  6. حارث: قاتل طفلان مسلم بن عقیل.
  7. شعر در سال ۱۲۸۷ ه. ش در رثاء سیدالشهداء(ع) سروده شده است.