ابن حماد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳۷۸: خط ۳۷۸:
38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاک‌سیرت، پاک‌نهاد بادرایت.
38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاک‌سیرت، پاک‌نهاد بادرایت.


39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونان‌که رسول (ص) فرمود: دو گوشواره عرش.
39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونان‌که رسول (ص) فرمود: دو [[گوشواره عرش]].


40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه.
40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه.
خط ۸۵۶: خط ۸۵۶:
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران]]
[[رده:شاعران عرب]]
[[رده:شاعران عرب]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۴

ابن حماد
زادروز اوایل قرن چهارم هجری
مرگ اواخر قرن چهارم هجری
پیشه فقیه، محدّث و شاعر
شاگرد حسین بن عبید اللّه غضائری

ابن حماد، ابو الحسن علی بن حمّاد بن عبید اللّه بن حمّاد عبدی بصری [۱] فقیه، محدّث و شاعر امامی قرن چهارم هجری است.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از تاریخ ولادت و وفات ابن حماد اطلّاع دقیقی در دست نیست اما علی بن محمّد صوفی متولّد 387 ه. ق. گفته است: «ابو علی بن دانیال قصیده‌ای برای من نقل کرده که ابن حمّاد برای او انشاد کرده بود.» یعنی در اوایل قرن چهارم هجری و معاصر با شیخ صدوق بوده‌است.

از ابن حمّاد اشعار بسیاری در کتابهای شیعه نقل شده است که همگی در مدح و رثای معصومین (ع) و ذکر مناقب و احوال ایشان است. اشعار وی نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بیت دارد و از خیال‌پردازی‌های شاعرانه تهی است و همه با براهینی مبتنی بر قرآن و حدیث، برای دفاع از مذهب امامیه سروده شده است.

از مقایسه اشعار ابن حمّاد دو سبک متفاوت شعری را تشخیص می‌دهیم:

دسته اول بیشتر در مناقب و موضوع امامت علی(ع) و اهل بیت و همه مستند به روایات است.

دسته دوم بیشتر در رثای امام شهید حسین بن علی(ع) و خاندان و اصحاب اوست و لاجرم عاطفه و احساس بر آنها غلبه دارد.

از مشایخی چون عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی از محدّثان بزرگ امامیّه و حسین بن عبید اللّه غضائری از شاگردان او بوده‌اند. و همین دلالت بر وثاقت وی نیز دارد.

علی بن حمّاد در اواخر قرن چهارم هجری وفات یافت. [۲]

نمونه اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مرثیه‌ی سید الشهداء (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- أمثّل مولای الحسین و صحبه‌کأنجم لیل بینها البدر أو أسنا

2- فلمّا رأته اخته و بناته‌و شمر علیه بالمهنّد قد أحنی

3- تعلّقن بالشمر اللّعین و قلن: دع‌حسینا فلا تقتله یا شمر و اذبحنا

4- فحزّ وریدیه و رکّب رأسه‌علی الرّمح مثل الشمس فارقت الدجنا

5- فنادت بطول الویل زینب اخته‌و قد صبغت من تحره الجیب و الرّدنا

6- ألا یا رسول اللّه یا جدّنا اقتضت‌أمیّة منّا بعدک الحقد و الضغنا

7- سبینا کما تسبی الإماء بذلّةو طیف بنا عرض البلاد و شتّتنا

8- ستفنی حیاتی بالبکاء علیهم‌و حزنی لهم باق مدی الدّهر لا یفنی

9- ألا لعن اللّه الّذی سنّ ظلمهم‌و أخزی الّذی أملا له و به استّنا

10- سأمدحکم یا آل أحمد جاهداو أمنح من عاداکم السبّ و اللعنا [۳]

ترجمه:1- رواست که سرورم حسین با یاران که چون اختران رخشان همراه بدر تابان بودند، لگدکوب سمّ ستوران شوند؟

2- خواهرش زینب همراه دخترانش که شمر را با شمشیر آخته بر سر حسین دیدند.

3- به دامنش آویختند که دست از حسین بدار! و ما را قربانی او ساز.

4- رگهای گردنش برید و سرش بر نی کرد، چون خورشید که از ابر کناره گیرد.

5- فریاد خواهرش زینب، بلند شد وای بر من! و دست و گریبان از خون او رنگین کرد.

6- هلا! ای رسول خدا! یا جدّاه! اینک بنی امیه کین خود را از ما بازجست.

7- اسیر گشتم چونان که بردگان به خواری اسیر گردند، گرد جهانمان گردانده در بدر کردند.

8- زندگی من با گریه و سوز بر آنان به‌سر آید، ناله‌ی اندوهم بر روزگار باقی است.

9- هلا! لعنت خدا بر آنان که ستمکاری بر اهل بیت را بنیان نهادند و آنها که بدین‌راه رفتند.

10- ای خاندان احمد! همواره مدح و ثنایتان گویم و بر دشمنانتان جز ناسزا و نفرین نثار نسازم.

مدح اهل بیت (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- علیکم سلام اللّه یا آل أحمدمتی سجعت قمریّة و علت غصنا

2- مودّتکم أجر النبیّ محمّدعلینا فآمنّا بذاک و صدّقنا

3- و عهدکم المأخوذ فی الذّر لم نقل: لآخذه کلّا و لا کیف أو أنّا

4- قبلنا و أوفینا به ثمّ خانکم‌أناس و ما خنّا و حالوا و ما حلنا

5- طهرتم فطهّرنا بفاضل طهرکم‌و طبتم فمن آثار طیبکم طبنا

6- فما شئتم شئنا و مهما کرهتمواکرهنا، و ما قلتم رضینا و صدّقنا

7- فنحن موالیکم تحنّ قلوبناإلیکم إذا إلف إلی إلفه حنّا

8- نزورکم سعیا و قلّ لحقّکم‌لو أنّا علی أحداقنا لکم زرنا

9- و لو بضّعت أجسادنا فی هواکم‌إذن لم نحل عنه بحال و لا زلنا

10- و آبائنا منهم و رثنا ولاءکم‌و نحن إذا متنا نورّثه الأبنا

11- و أنتم لنا نعم التجارة لم نکن‌لنحذر خسرانا بها لا و لا غبنا

12- و مالی لا اثنی علیکم و ربّکم‌علیکم بحسن الذکر فی کتبه أثنی

13- و إنّ أباکم یقسم الخلق فی غدفیسکن ذا نارا و یسکن ذا عدنا

14- و أنتم لنا غوث و أمن و رحمةفما منکم بدّ و لا عنکم مغنی

15- و نعلم أن لو لم ندن بولائکم‌لما قبلت أعمالنا أبدا منّا

16- و أنّ إلیکم فی المعاد إیابناإذا نحن من أجداثنا سرّعا قمنا

17- و أنّ علیکم بعد ذاک حسابناإذا ما وفدنا یوم ذاک و حوسبنا

18- و أنّ موازین الخلایق حبّکم‌فأسعدهم من کان أثقلهم وزنا

19- و موردنا یوم القیامة حوضکم‌فیظما الذی یقصی و یروی الذی یدنی

20- و أمر صراط اللّه ثمّ إلیکم‌فطوبا لنا إذ نحن عن أمرکم جزنا

21- و ما ذنبنا عند النّواصب ویلهم‌سوی أنّنا قوم بما دنتم دنّا

22- فإن کان هذا ذنبنا فتیقّنوابأنّا علیه لا انثینا و لا نثنی

23- و لمّا رفضنا رافضیکم و رهطهم‌رفضنا و عودینا و بالرّفض نبّزنا

24- و إنا اعتقدنا العدل فی اللّه مذهباو اللّه نزّهنا و إیّاه وحّدنا [۴]



ترجمه:

1- درود خدا بر شما باد ای خاندان احمد! مادام‌که قمری بر شاخساران بر شده نغمه سراید.

2- مهرتان اجر رسالت است. ما ایمان آوردیم و تصدیق کردیم.

3- در عالم که پیمان ولایتت گرفتند، نگفتیم: نه! چرا؟ از کجا؟

4- پذیرفتیم و راه وفا گرفتیم، جمعی خیانت کردند و ما نکردیم. بازگشتند و ما بازنگشتیم.

5- پاکید، از شما رسم پاکی آموختیم، خجسته‌اید، ازاین‌رو خجسته گشتیم.

6- آنچه خواسته‌ی شما بود، همان خواستیم، آنچه مکروهتان بود پیرامونش نگشتیم، هرچه فرمودید، پسند کرده پذیرفتیم.

7- بندگان آزاد شمائیم، دلهای ما سوی شما پر می‌کشد، آری دوست به دوست مشتاق است.

8- از دل و جان سوی مزارتان روانیم و اگر با سر و چشم به زیارت آئیم، حق شما را ادا نکرده‌ایم.

9- اگر در راه شما پاره‌پاره شویم، دل از مهر شما باز نگیریم.

10- ما این مهر کیش از پدران آموختیم و چون بمیریم، فرزندان به میراث برند.

11- مهر شما بهترین تجارت فردا است که نه مغبون شویم و نه از زیان ترسیم.

12- از چه ثناخوانتان نباشیم، با آنکه خدایتان در کتب آسمانی به نیکی ثناخوان است.

13- پدر شماست که فردای رستاخیز جهانیان را دو بخش کند: بخشی در نار و بخشی در بهشت عدن.

14- پناهگاه مایید و مایه‌ی امن و رحمت، از شما گزیری نیست و نه از شما بی‌نیازی توان جست.

15- دانسته‌ایم که اگر دل به مهر شما نبندیم، طاعت ما قبول درگاه حق نخواهد بود.

16- به رستاخیز، سوی شما بازگردیم، هنگامی‌که با شتاب سر از گور برداریم.

17- بازپرسی و حساب خلایق با شماست که گروه‌گروه به‌پای میزان درآئیم.

18- مهر شما مقیاس طاعت است، سعید هر آنکه وزنه‌اش سنگین‌تر است.

19- روزی‌که بر حوض کوثر درآئیم، تشنه ماند آنکه علیّش براند و سیراب آنکه به خود بخواند.

20- راهداری بهشت با شماست، خوشا بر ما که با فرمانتان از صراط بگذریم.

21- وای بر ناصبیان! مگر چه گناهی مرتکب شده‌ایم جز اینکه به آئین شما گرویدیم.

22- اگر گناه ما همین است به یقین نه بازگردیم و نه مردود شویم.

23- از شما بریدند و خاندان شما را ترک کردند، ما هم از آنان بریدیم ازاین‌رو تهمت رفض بر ما نهادند.

24- ماییم که در ذات حق جز عدل و دادگستری اعتقاد نکردیم، خدا را تنزیه کرده یکتا شناختیم.

رثای حسین بن علی (ع)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- للّه ما صنعت فینا ید البین‌کم من حشا أقرحت منّا و من عین؟!

2- مالی و للبین؟! لا أهلّا بطلعته‌کم فرّق البین قدما بین الفین؟!

3- کانا کغصنین فی أصل غذاؤهماماء النعیم و فی التشبیه شکلین

4- کأنّ روحیهما من حسن الفهماروح و قد قسّمت ما بین جسمین

5- لا عذل بینهما فی حفظ عهدهماو لا یزیلهما لوم الغذولین

6- لا یطمع الدهر فی تغییر ودّهماو لا یمیلان من عهد إلی مین

7- حتّی إذا أبصرت عین النوی بهماخلّین فی العیش من همّ خلیّین

8- رماهما حسدا منه بداهیةفأصبحا بعد جمع الشمل ضدّین

9- فی الشّرق هذا و ذا فی الغرب منتئیامشرّدین علی بعد شجیّین

10- و الدهر أحسد شی‌ء للقریبین‌یرمی و صالهما بالبعد و البین

11- لا تأمن الدّهر إنّ الدهر ذو غیرو ذو لسانین فی الدّنیا و وجهین

12- أخنی علی عترة الهادی فشتّتهم‌فماتری جامعا منهم بشخصین

13- کأنّما الدّهر آلا أن یبدّدهم‌کعاتب ذی عناد أو کذی دین

14- بعض بطیبة مدفون و بعضهم‌بکربلاء و بعض بالغریّین

15- و أرض طوس و سامرّا و قد ضمنت‌بغداد بدرین حلّا وسط قبرین

16- یا سادتی ألمن أبکی أسی؟! و لمن‌أبکی بجفنین من عینی قریحین؟!

17- أبکی علی الحسن المسموم مضطلما؟!أم الحسین لقیّ بین الخمیسین؟!

18- أبکی علیه خضیب الشیب من دمه‌معفّر الخدّ محزوز الوریدین

19- و زینب فی بنات الطّهر لاطمةو الدمع فی خدّها قد خدّ خدّین

20- تدعوه: یا واحدا قد کنت آمله‌حتّی استبدّت به دونی ید البین

21- لا عشت بعدک ما إن عشت لا نعمت‌روحی و لا طعمت طعم الکراعینی

22- انظر إلیّ أخی قبل الفراق لقدأذکا فراقک فی قلبی حریقین

23- انظر إلی فاطم الصغرا أخی ترهاللیتم و السبی قد خصّت بذلّین

24- إذا دنت منک ظلّ الرّجس یضربهافتلتقی الضرب منها بالذّراعین

25- و تستغیث و تدعو: عمّتا تلفت‌روحی لرزئین فی قلبی عظیمین

26- ضرب علی الجسد البالی و فی کبدی‌للثکل ضرب فما أقوی لضربین

27- انظر علیّا أسیرا لا نصیر له‌قد قیّدوه علی رغم بقیدین

28- و ارحمتا یا أخی من بعد فقدک بل‌و ارحمتا للأسیرین الیتیمین

29- و السبط فی غمرات الموت مشتغل‌ببسط کفّین أو تقبیض رجلین

30- لا یستطیع جوابا للنّداء سوی‌یومی بلحظین من تکسیر جفنین

31- لا زلت أبکی دما ینهلّ منسجماللسیّدین القتیلین الشهیدین

32- ألسیّدین الشریفین اللذان هماخیر الوری من أب مجد و جدّین

33- ألضارعین إلی اللّه المنیبین‌ألمسرعین إلی الحقّ الشفیعین

34- ألعالمین بذی العرش الحکیمین‌ألعادلین ألحلیمین الرّشیدین

35- ألصابرین علی البلوی الشکورین‌ألمعرضین عن الدنیا المنیبین

36- ألشاهدین علی الخلق الإمامین‌ألصادقین عن اللّه الوفیّین

37- ألعابدین التقیّین الزکیّین‌ألمؤمنین الشجاعین الجریّین

38- ألحجّتین علی الخلق الأمیرین‌ألطیّبین الطهورین الزکیّین

39- نورین کانا قدیما فی الظّلال کماقال النبیّ لعرش اللّه قرطین

40- تفّاحتی أحمد الهادی و قد جعلالفاطم و علیّ الطّهر نسلین

41- صلّی الإله علی روحیهما و سقاقبریهما أبدا نوء السماکین

42- ما لابن حمّاد العبدی من عمل‌إلّا تمسّکه بالمیم و العین

43- فالمیم غایة آمالی محمّدهاو العین أعنی علیّا قرّة العین

44- صلّی الإله علیهم کلما طلعت‌شمس و ما غربت عند العشائین [۵]


ترجمه:

1- خدا را، جدائی به روزگار ما چه آورد، که دلها داغدیده و دیده‌ها اشکبار آمد؟!

2- مرا با جدائی چه کار؟ طلعتش ناخجسته باد! چگونه بین دوستان تفرقه انداخت؟!

3- بسان دو شاخه تر از یک ریشه آب می‌خورند: شاداب و خرّم، با شمایل یکسان.

4- در اثر مهر و الفت گویا یک روح در دو پیکر باشند.

5- در حفظ عهد آن دو نکوهش هیچ نکوهشگری نمی‌تواند رابطه‌ی میان آن دو را از بین ببرد.

6- روزگار نتوانست با همه مکر و فسونش، تخم اختلاف در میان پاشد و نه آن دو عهد مودّت زیر پا گذاشتند.

7- آخر، چشم «سفر» به آن دو یار جانی افتاد که بی‌دغدغه و آرام به زندگی خود ادامه دهند.

8- تیر بلایی در کمان نهاد و مصیبتی به بار آورد، بعد از سالها مهر و الفت آن دو را از هم جدا کرد.

9- یکی در شرق و دیگری در غرب، پراکنده و زار، رانده و اندوهبار.

10- آری روزگار، نسبت به دوستان یکدل حسودتر است که روز وصل را به شب فراق تبدیل کند.

11- به روزگار دل مبند که رنگ‌ووارنگ و با دو چهره و دو زبان است.

12- جفا کرد بر خاندان محمد که به هر دیارشان پراکنده ساخت: دو تن در یکجا نباشند.

13- گویا سوگند یاد کرده که آنان را تارومار سازد، مانند کینه‌وری سرسخت یا دشمنی خونخواه.

14- گروهی در مدینه مدفون گشته‌اند و جمعی به کربلاء و برخی در نجف.

15- و هم خاک طوس، و سامرا که چون بغداد، دو بدر تابان آن را در میان گرفته.

16- سروران من! بر کدامتان افسوس خورم و بر کدامتان با چشم خون‌چکان گریه کنم؟!

17- بر حسن مسموم مویه کنم که مظلوم ماند؟ یا بر حسین که پیکر عریانش میان دو لشکر به خاک افتاد.

18- می‌گریم بر آن‌که محاسنش با خون خضاب گرفت، صورتش را بر خاک نهاده رگهای گردنش بریدند.

19- و زینب که در میان دختران حسین لطمه بر صورت می‌نواخت و اشک بر دو گونه‌اش شیار انداخته بود.

20- فریاد می‌زد: ای یگانه امید زینب! که دست جدائی از کفم ربود.

21- بعد از تو روزگارم مباد، و اگر زنده مانم روی خوش نبینم و نه خواب به چشمانم راه یابد.

22- برادر جان! قبل از جدائی سوی من بنگر، به خدا سوگند که فراقت دل مرا به آتش کشید.

23- بنگر به این دخترت فاطمه که با ذلّت یتیمی و اسیری روبروست.

24- هرگاه به پیکر پر خونت نزدیک شود، آن پلید شوم با تازیانه‌اش بزند و او بازو سپر سازد.

25- پناه آورده و فریاد زند:" عمه جان! جانم به خاطر این دو مصیبت تباه شد.

26- ضرب تازیانه بر پیکر ناتوان و رنجورم، و داغ پدر که بر دل نشسته گرانبارتر و جانکاه‌تر."

27- به یگانه بازمانده‌ات علی بنگر که بی‌یاور است و با دو زنجیرش به غل بسته‌اند.

28- کیست که بعد از تو به ما رحم کند، کیست به این دو اسیر یتیم شفقت آرد.

29- و حسین سبط، در گرداب مرگ: گاهی دو دست به جلو افراشته و گاه به دو زانو می‌نشیند.

30- توان پاسخ ندارد، جز اینکه با چشم حسرت‌بار بدانها می‌نگرد.

31- همواره چون ابر بهاران برای آن دو سرور شهید بگریم.

32- آن دو سرور شریف از حیث پدر و جد، بهترین جهانیانند.

33- نیاز بران به درگاه حق، پیشگامان به سوی خدا، دو شفیع روز جزا.

34- عارف بمقام خالق، حکیم در میان خلق. دادگستر و فرزانه.

35- شکیبا در نقمت، شاکر در نعمت، پشت کرده به دنیا، روآورده به خدا.

36- گواه بر خلق، پیشوای بر حق، راستگو از جانب خدا، وه چه باوفا.

37- پارسا، پرهیزگار و پاک، با ایمان، شجاع و بی‌باک.

38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاک‌سیرت، پاک‌نهاد بادرایت.

39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونان‌که رسول (ص) فرمود: دو گوشواره عرش.

40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه.

41- درود خدا بر روح پاکشان، و سیراب باد تربتشان در پائیز و بهار.

42- ابن حماد را عملی شایسته‌ی درگاه نباشد، جز اینکه به دامن «میم و عین» چنگ زده باشد.

43- «میم» یعنی منتهای آرزویم محمّد. «عین» یعنی علی که نور چشم است.

44- درود خدا بر ایشان باد، مادام که خورشید بدمد و سپس راه غروب گیرد.

قصیده دیگری نیز در سوگ سید الشهداء (ع) دارد و از حدیث غدیر هم یاد می‌کند[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- حیّ قبرا بکربلا مستنیراضمّ کنز التّقی و علما خطیرا

2- و أقم مأتم الشهید و أذرف‌منک دمعا فی الوجنتین غزیرا

3- و التثم تربة الحسین بشجوو أطل بعد لثمک التعفیرا

4- ثمّ قل: یا ضریح مولای سقّیت من الغیث هامیا جمهریرا

5- ته علی سایر القبور فقد أصبحت بالتّیه و الفخار جدیرا

6- فیک ریحانة النبیّ و من حلّ‌من المصطفی محلّا أثیرا

7- فیک یا قبر کلّ حلم و علم‌و حقیق بأن تکون فخورا

8- فیک من هدّقتله عمد الدین‌و قد کان بالهدی معمورا

9- فیک من کان جبرئیل یناغیه‌و میکال بالحباء صغیرا

10- فیک من لاذ فطرس فترقّی‌بجناحی رضی و کان حسیرا

11- یوم سارت إلیه جیش ابن هندلذحول أمست تحلّ الصدورا

12- آه وا حسرتی له و هو بالسیف‌نحیر أفدیت ذاک النّحیرا

13- آه إذ ظلّ طرفه یرمق الفسطاطخوفا علی النساء غیورا

14- آه إذ أقبل الجواد علی النسوان‌ینعاه بالصهیل عفیرا

15- فتبادرن بالعویل و هتکن‌الأقراط بارزات الشعورا

16- و تبادرن مسرعات من الخدرو من قبل مسبلات الستورا

17- و لطمن الخدود من ألم الثکل‌و غادرن بالنّیاح الخدورا

18- و بدا صوتهنّ بین عداهنّ‌و عفن الحجاب و التخفیرا

19- بارزات الوجوه من بعد ما غودرن‌صون الوجوه و التخفیرا

20- ثمّ لمّا رأین رأس حسین‌فوق رمح حکی الهلال المنیرا

21- صحن بالذل أیّها الناس لم نسبی‌و لم نأت فی الأنام نکیرا؟!

22- ما لنا لا نری لآل رسول اللّه‌فیکم یا هؤلاء نصیرا؟!

23- فعلی ظالمیهم سخط اللّه‌و لعن یبقی و یفنی الدهورا

24- قل لمن لام فی و دادی بنی‌أحمد: لا زلت فی لظی مدحورا

25- أعلی حبّ معشر أنت قد کنت‌عذولا و لا تکون عذیرا

26- و أبوهم أقامه اللّه فی «خمّ»إماما و هادیا و أمیرا

27- حین قد بایعوه أمرا عن‌اللّه فسائل دوحاته و الغدیرا

28- و أبوهم أفضی النبیّ إلیه‌علم ما کان اوّلا و أخیرا

29- و أبوهم علا علی العرش لمّاقد رقی کاهل النبیّ ظهیرا

30- و أماط الأصنام کلّا عن الکعبةلمّا هوی بها تکسیرا

31- قال: لو شئت ألمس النجم بالکف‌إذن کنت عند ذاک قدیرا

32- و أبوهم قد ردّ للشمس بیضاو هی کادت لوقتها أن تغورا

33- و قضی فرضه أداء و عادت‌لغروب و کوّرت تکویرا

34- و أبوهم یروی علی الحوض من والاهم و یردّ عنه الکفورا

35- و أبوهم یقاسم النار و الجنّةفی الحشر عادلا لن یجورا

36- و أبوهم برا الإله له شبهالأملاکه سمیعا بصیرا

37- فإذا اشتاقت الملائک زارته‌فناهیک زایرا و مزورا

38- و أبوهم أحیا لمیت بصرصربعد ما کان فی الثری مقبورا

39- و أبوهم قال النبیّ له قولابلیغا مکرّرا تکریرا

40- أنت خدنی و صاحبی و وزیری‌بعد موتی أکرم بذاک وزیرا

41- أنت منی کمثل هرون من موسی‌و لم أبتغی سواه ظهیرا

42- و أبوهم أودی بعمرو بن ودّحین لا قاه فی العجاج أسیرا

43- و أبوهم لباب خیبر أضحی‌قالعا لیس عاجزا بل جسورا

44- حامل الرایة التی ردّها بالأمس‌من لم یزل جبانا فرورا

45- خصّه ذو العلا بفاطمة عرساثمّ أعطاه شبّرا و شبیرا

46- و هم باب ذی الجلال علی آدم‌فارتدّ ذنبه مغفورا

47- و بهم قامت السّماء و لولاهم‌لکادت بأهلها أن تمورا

48- و بهم باهل النبیّ فقل لی‌ألهم فی الوری عرفت نظیرا؟!

49- فیهم أنزل المهیمن قرآناعظیما و ذاک جمّا خطیرا

50- فی الطواسین و الحوامیم و الرّحمن‌آیا ما کان فی الذّکر زورا

51- و خلقناه نطفة نبتلیه‌فجعلناه سامعا و بصیرا

52- لبیان إذا تأملّه العارف‌یبدی له المقام الکبیرا

53- ثمّ تفسیر هل أتی فیه یا صاح‌قل له إن کنت تفهم التفسیرا

54- إنّ الأبرار یشربون بکأس‌کان عندی مزاجها کافورا

55- فلهم أنشأ المهیمن عینافجّروها لدیهم تفجیرا

56- و هداهم و قال: یوفون بالنّذرفمن مثلهم یوفی النذورا؟!

57- و یخافون بعد ذلک یوماشرّه کان فی الوری مستطیرا

58- فوقاهم آلههم ذلک الیوم‌و یلقون نضرة و سرورا

59- و جزاهم بأنّهم صبروا فی السرّو الجهر جنّة و حریرا

60- فاتّکوا من علی الأرائک لایلقون فیها شمسا و لا زمهریرا

61- و أوان و قد أطیفت علیهم‌سلسبیل مقدّر تقدیرا

62- و بأکواب فضّة و قواریرقدّروها علیهم تقدیرا

63- و بکأس قد مازجت زنجبیلالذّة الشاربین تشفی الصدورا

64- و إذا ما رأیت ثمّ نعیمادائما عندهم و ملکا کبیرا

65- و علیهم فیها ثیاب من السندس‌خضر فی الحشر تلمع نورا

66- و یحلّون بالأساور فیهاو سقاهم ربّی شرابا طهورا

67- یا بنی أحمد علیکم عمادی‌و اتّکالی إذا أردت النشورا

68- و بکم یسعد الموالی و یشقی‌من یعادیکم و یصلی سعیرا

69- أنتم لی غدا و للشیعة الأبرارذخر أکرم به مذخورا

70- فاستمعها کالدرّ لیس تری فیهاملاهی کلّا و لا تعییرا

71- صاغ أبیاتها علیّ بن حمّادفزانت و حبّرت تحبیرا [۶]

ترجمه:1- سلام بر آن بارگاهی که در کربلا می‌درخشد، و گنج پارسایی و جهان دانش در خود نهفته دارد.

2- محفل ماتم بپا کن و سیلاب اشک فرو ریز!

3- تربت پاکش با سوز دل ببوس و گونه‌ها بر خاک درش نه.

4- بگو! ای آرامگاه قدس که پیکر سرورم در بر تو است، سیراب باشی سیراب.

5- بناز بر تربت دگران که سزاوار هرگونه افتخار و نازی.

6- گل بوستان پیامبر در تو آرام گرفته: آن‌که در قلب و دیده مصطفی جای داشت.

7- کوه وقار و دریای دانش در تو جا ساخته، آری سرفرازی و بالیدن سزاوار توست.

8- پیکری در تو نهان است که با فروافتادنش ارکان دین فرو ریخت، با آنکه استوار بود.

9- آن‌که جبرئیلش با سرود شادی گهواره جنبان بود، و میکال با تحفه و ارمغان به درگاه.

10- آن‌که فطرس ملک به آستان همایون پناه جست و به آسمان نیلگون پر کشید.

11- آن روز که سپاه «پسر هند» به سویش شتافت تا کینه دل باز جوید.

12- آه، خداوندا! با شمشیر گلویش شکافتند، جانم فدایش باد.

13- با اندوهی جانکاه به خیمه‌ی زنان چشم دوخته از غیرت دل خون می‌خورد.

14- آن هنگام که سمندش با زین باژگون و غرقه در خون شیهه‌کشان جانب خیمه‌ها گرفت.

15- پردگیان مو پریشان و مویه‌کنان فریاد نوحه و زاری سر کردند.

16- از خیمه بیرون شتافتند، با آنکه جامه تقوی و پارسائی به تن داشتند.

17- از سوز دل سیلی به صورت نواختند، و با ناله و شیون برون تاختند.

18- آوایشان به ماتم و زاری در میان دشمنان بلند بود، چون دیوانگان.

19- چادر از سر فرو گذارده بیگانه و خویش از هم باز نشناسند.

20- و چون سر انور حسین را بر بالای نی دیدند، چون بدر تابان.

21- فریاد بی‌کسی برآوردند: ای قوم از چه‌رو اسیر باشیم؟ با آنکه جرمی نیاوردیم.

22- از چیست که در میان شما یک تن خاندان رسول را یار و یاور نیست؟!

23- بر این سیه‌کاران خشم و نفرین خدا نثار باد، و لعنتی پیوسته و همواره در همه روزگار.

24- به آنکه بر دوستی آل احمدم ملامت کند، برگو: پیوسته در آتش حسرت سرنگون باش.

25- در عوض تشویق و معذرت، زبان به ملامت گشوده‌ای آن هم در محبّت این خاندان.

26- که خدای کیهان، علی پدرشان را به روز «خم» بر جهانیان پیشوا و رهبر ساخت.

27- روزی‌که دست بیعت سپردند همگانی، گوئی نه؟ از غدیر خم پرس و جهاز شتران.

28- آنکه رسول خدا دانش اولین و آخرین را ویژه او ساخت.

29- همان که بر دوش پیامبر گام نهاد، بهتر گویم: بر عرش خدا پا نهاد.

30- و خانه‌ی کعبه را از لوث بتها پاک کرد: یک‌یک از بالا به زیر افکند.

31- می‌گفت: «اگر خواستمی، دست بر اختران آسمان سودمی، وه چه با اقتدار بودم آن دم.»

32- همان‌که خورشید مغرب برای او بازگشت، سفید و رخشان.

33- چون نماز پسین به وقت بگذاشت، روان شد به سوی مغرب شتابان.

34- همان‌که ساقی کوثر باشد، نوشاند دوست را و محروم سازد دشمنان.

35- فرماندار «حشر» که دوزخیان را در دوزخ و بهشتیان را در بهشت جاودان جای دهد.

36- خدای را فرشته‌ای است مقرب به صورت علی بر فراز کیهان.

37- فرشتگان که شوق لقایش دارند به زیارت شتابند، به‌به از زائر و میزبان.

38- همان‌که در «صرصر»[۷] مرده‌ای را زنده ساخت، از گورش برآمد لبیک‌زنان.

39- آن علی که پیامبر خدا، مکرر در مکررش فرمود: با بانگ بلند:

40- «توئی رفیق من! دمساز من! وزیر و خلیفه‌ی من، وه چه وزیری خردمند!

41- تویی جایگزین من همچو هارون جایگزین موسی. ازاین‌رو پشتیبان دیگر نخواهم.»

42- همان که در پهنه‌ی میدان «عمرو بن عبدود» را بر خاک هلاک افکند.

43- و در خیبر با دلیری و جسارت از جای برکند.

44- فاتحانه پرچم را بر دوش کشید که روز قبل به دست مردی زبون و ترسو نگون گشت.

45- آن‌که به فرمان حق جفت فاطمه شد و دیدگانش با میلاد شبّر و شبیر روشن گشت.

46- با شرافت این خاندان توبه‌ی آدم به درگاه حق پذیرا شد و گناه او بخشوده آمد.

47- به یمن وجودشان آسمان برجا ماند وگرنه با ساکنانش فرومی‌ریخت.

48- به همراه همین خاندان رسول حق به «مباهله» برخاست. در جهانیان شرافتی بدین پایه سترگ توان یافت؟

49- در شأن این خاندان آیاتی از جانب مقتدر مهیمن نازل گشت که بس فراوان و شایگان است.

50- در سوره‌های طس، حم و سوره‌ی رحمن و آیات دگر که دروغ و افترا نیست.

51- در این آیه که گوید: به صورت نطفه‌اش بیافریدیم تا بیازمائیم ازاین‌رو شنوا و بیناست.

52- لطیفه‌ای است که اگر شناسای حق تأمل کند، مقام ارجمندش دریابد.

53- ای دوست من! اگر از سوره‌ی «هل اتی» و تفسیر آن باخبری گوش فرا ده که گوید:

54- «نیکوکاران از جام شرابی سیراب شوند که چاشنی آن کافور است.»

55- ویژه‌ی آنان، قادر مهیمن چشمه‌ای برآورد که به هنگام نوش، در جوش و خروش است.

56- به نذرشان وفا کردند و خدایشان ستایش کرد، با آن شرائط کیست که به نذر خود بپاید.

57- آری، آنان از حساب و بازجویی رستاخیز بیمناکند، روزی‌که شرار شکنجه و عذابش در هوا پران است.

58- خدایشان از آسیب آن روز در پناه گرفت که جز خرّمی و نشاط نبینند.

59- به پاس صبر و شکیبایی در شدائد، بوستان بهشت و جامه‌های حریر پاداش گرفتند.

60- تکیه زنند بر تخت‌های زرّین در سایه انبوه درختان، نه خورشیدی پیدا و نه سوز سردی.

61- جام‌های شراب گوارا به چرخ افتد، شرابی که از چشمه‌ی قدرت پر شود.

62- در پیاله‌ی نقره و مینای بلور، وه چه زیبا و خوش‌تراش.

63- جامی دیگر از سلسبیل با عطر زنجبیل، که کام را شیرین و معطّر سازد و دل را شفا بخشد.

64- در عرصه‌ی بهشت به هر سو بنگری، نعمتی پایدار بینی با سلطنتی برقرار.

65- جامه‌ها از تافته‌ی سبز که پرتو آن دلرباست.

66- حلقه‌های نقره‌ی خام، زیور دست و گردن، از همه والاتر، شراب ناب که خمار از سرها بزداید.

67- ای زادگان احمد! به رستاخیز، پشت و پناه من شمائید.

68- به خاطر شما و به فرمان شماست که دوستان سعادت یابند و دشمنان شما در آتش سوزان جای کنند.

69- دوستی شما ذخیره‌ی فردای ماست وه چه ذخیره‌ی با برکت و گرامی.

70- به این قصیده چون درّ و گوهر گوش سپار که همه جد است نه شوخی، شایسته سپاس نه سرزنش.

71- ابیات آن پرداخته‌ی فکر و نتیجه‌ی احساس علی بن حمّاد است که چنین با زیب و زیور است.

رثای حسین شهید[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- هنّ بالعید إن أردت سوائی‌أیّ عید لمستباح العزاء؟

2- إنّ فی مأتمی عن العید شغلافاله عنیّ و خلنّی بشجائی

3- فإذا عیّد الوری بسرورکان عیدی بزفرة و بکاء

4- و إذا جدّدوا ثیابهم جدّدت‌ثوبی من لوعتی و ضنائی

5- و إذا أدمنوا الشراب فشربی‌من دموع ممزوجة بدماء

6- و إذا استشعروا الفناء فنوحی‌و عویلی علی الحسین غنائی

7- و قلیل لومتّ همّا و وجدالمصاب الغریب فی کربلاء

8- أیهمنی بعیده من موالیه‌أبادتهم ید الأعداء؟!

9- آه یا کربلاء کم فیک من‌کرب لنفس شجیّة و بلاء؟!

10- أ ألذّ الحیاة بعد قتیل الطفّ‌ظلما؟! إذن لقلّ حیائی

11- کیف ألتذّ شوب ماء و قد جرّع کاس لرّدی بکرب الظماء؟!

12- کیف لا أسلب العزاء اذامثّلته عاریا سلیب الرّداء؟!

13- کیف لا تسکب الدموع عیونی‌بعد تضریج شیبه بالدّماء؟!

14- تطأ الخیل جسمه فی ثری الطف‌و جسمی یلتذّ لین الوطاء؟!

15- بأبی زینب و قد سبیت بالذلّ من خدرها کسبی الإماء

16- فإذا عاینته ملقی علی الترب معرّی مجدّلا بالعراء

17- أقبلت نحوه فیسمعها الشّمرفتدعو فی خیفة و خفاء

18-: أیّها الشّمر خلّنی أتزوّدنظرة منه فهی أقصی منائی

19- أفما للرّسول حقّ فلم تنظرنی جاهرا بسوء المراء؟!

20- ثم تدعوا الحسین: لم یا شقیقی‌و ابن أمّی خلّفتنی بشقائی؟

21- یا أخی یومک العظیم بری عظمی‌و أضنی جسمی و أوهی قوائی

22- یا أخی کنت أرتجیک لموتی‌و حیاتی فخاب منّی رجائی

23- یا أخی لو فدی من الموت شخص‌کنت أفدیک بی و قلّ فدائی

24- یا أخی لا حبیب بعدک بل لاعشت إلّا بمقلة عمیاء

25- آه واحسرتی لفاطمة الصغری‌و قد أبرزت بذلّ السباء

26- کفها فوق رأسها من جوی الثکل‌و کفّ اخری علی الأحشاء

27- فإذا أبصرت أباها صریعافاحصا بالیدین فی الرّمضاء

28- لم تطق نهضة إلیه من الضعف‌فنادته فی خفیّ النداء

29-: یا أبی من تری لیتمی و ضعفی‌أو تراه لمحنتی و ابتلائی؟!

30- فإذا لم تجد جوابا لها إلّابکسر الجفون و الأیماء

31- أقبلت نحو عمّیتها و قالت: ما أری والدی من الأحیاء

32- فإذا کان لم جفانی و ما کان‌له قطّ عادة بالجفاء

33- یا بنی أحمد السّلام علیکم‌ما أنارت کواکب الجوزاء

34- أنتم صفوة الإله من الخلق‌و من بعد خاتم الأنبیاء

35- و نجوم الهدی بنورکم تهدی‌البرایا فی حندس الظلماء

36- أنا مولاکم ابن حمّاد أعددتکم فی غد لیوم جزائی

37- و رجائی أن لا أخیب لدیکم‌و اعتقادی بکم بلوغ الرجاء [۸]

ترجمه:

1- برای تهنیت عید سراغ دیگران گیر! آن‌که پرچم عزا افراشته عیدش کدام است؟

2- در این سوگ و ماتم از هرچه عید است، بیگانه‌ام، مرا با سوز دلم واگذار و بگذر.

3- همگان سال نو را با شادی و سرور استقبال کنند، عید من با فریاد زاری شروع شود.

4- و چون جامه نو در پوشند، من جامه‌ی اندوه و مصیبت به تن بیارایم.

5- دگران شراب ناب نوشند، شراب من سرشکی باشد که همراه خون از دیده روان است.

6- و چون از وجد و سرور، شادی آغاز کنند، من با شیون و زاری بر حسین! ترانه غم ساز کنم.

7- اگر بار غمی که از مصیبت او بر دل نشسته، تاروپود وجودم را بر باد دهد، کم است.

8- آیا سزاوار تهنیت و مبارکباد است، آنکه سرورانش به دست دشمن نابود و کشته شدند؟

9- آه، ای کربلاء! چه غبار غمی که در تو، بر دلهای داغدار نشست؟

10- بعد از کشته‌ی کربلا که به جور و سیه‌کاری شهید شد، باز هم از زندگی برخوردار باشم؟ چه بی‌حیایی؟

11- چگونه شربت آبم گوارا شود، با آنکه حسین، با تشنگی جام بلا را سرکشید؟

12- چگونه صبر و قرار گیرم که پیکر شریفش عریان و بی‌ردا در برابر چشم باشد؟

13- چگونه سرشکم چون سیل روان نباشد، که محاسنش از خون خضاب گرفت؟

14- پیکر او در بیابان «طف» پامال سمّ ستوران گشت، و پیکر من بر بستر نرم آرمیده؟

15- پدرم فدای زینب باد که چون کنیزانش، از پرده‌ی عزّت به‌در آورده به اسیری بردند.

16- و چون بر شهدا گذر کرد و پیکر برادر را عریان و پرخون بر خاک دید.

17- شتابان به سویش دوید. شمر با دشنام و ستیزش برشمرد، و او آرام و لرزان گفت:

18- ای شمر! بگذار تا توشه‌ای از دیدار برادرم برگیرم. این آخرین آرزوی یک اسیر است.

19- آیا جدّمان رسول خدا را پاس نمی‌دارید که اینگونه بی‌آزرم، به ستیز من برخاسته‌ای؟

20- و بعد رو ببرادر گفت: ای برادر عزیزم! از چه مرا در گرداب بلا یکّه و تنها رها کردی؟

21- در این غم جانکاه استخوانم آب شد، پیکرم رنجور و توانم سستی گرفت.

22- ای برادر! امیدم بود که در مرگ و زندگی غمگسار من باشی، امیدم ناامید گشت.

23- اگر می‌پذیرفتند، جان خود را فدای تو می‌ساختم، گرچه ناقابل است.

24- ای برادر! بعد از تو به کسی دل نبندم، کور شوم، که دیگر روی جهانیان نبینم.

25- آه! چه حسرت‌بار، این فاطمه دخترک تو است که جامه‌ی اسیری به تن دارد.

26- از سوز ماتم دستی بر سر و دستی دگر بر دل گرفته می‌نالد.

27- می‌نگرد که پدر تا جدارش در خون طپیده، ریگهای تفتیده کربلا را در مشت می‌فشارد.

28- از شدّت ضعف، توان در پای نمانده که سوی پدر خیزد، ناچار با ناله‌ی دردناک می‌گوید:

29- پدر جان! روز یتیمی و ناتوانی به چه‌کسی پناه برم؟ درد اندوه و محنت مرا که دوا خواهد کرد؟

30- و چون دید که لبهای پدر بی‌حرکت و تنها چشم اندوهبارش به حسرت نگران است.

31- جانب عمه دویده گفت: عمه جان، خاک غم بر سرم باد که یتیم شدم.

33- ای خاندان احمد! درود خدا بر شما باد، تا روزگار باقی است و اختران جوزا پرتوافشان.

34- شما از میان خلق، برگزیده‌ی خدایید، چنانکه جدّتان خاتم پیامبران.

35- شما اختران هدایتید، با پرتو شماست که خلق جهان از حیرت و گمراهی برهند.

36- من «ابن حمّادم» خودباخته‌ی آن خاندان که مهر شما ذخیره‌ی فردای من است.

37- امیدم اینکه سرافکنده نمانم، و به آرزوهای خود کامیاب باشم.

ابن حمّاد، انتقام حقیقی را در ظهور موعود، لحظه‌شماری می‌کند[ویرایش | ویرایش مبدأ]

1- فیا غائبا فی حظیرة القدس حاضراو یا ناظرا من حیث ندری و لا ندری

2- متّی ینجز الوعد الّذی قد وعدته‌و تأتی به الاوقات من زاهر العصر

3- حقیق علی الرّحمان إنجاز وعده‌و تبلیغه حتّی نری رایة النّصر

4- لعلّ ابن حماد یجرّد سیفه‌و تقتصّ من اعداء سادته الغرّ

5- فإن قصّرت کفّی بیومی فانّنی‌سأقتلهم باللّعن فی محکم الشّعر [۹]

ترجمه:

1- ای غائبی که در اطراف قدس حاضری و ای کسی‌که از جایی‌که ما نمی‌دانیم نظاره‌گر هستی.

2- کی وعده‌ای را که داده‌ای محقّق خواهد شد و با حضور تو زمان شکوفا می‌شود.

3- خداوند رحمان حقیقتا وعده‌اش را محقّق خواهد کرد و محقّق کردن وعده‌اش به این‌گونه خواهد بود.

4- کی شمشیر پیروزی تو را خواهیم دید و ابن حمّاد شمشیر خود را در کنار آن حضرت به انتقام خواهد کشید.

5- و اکنون که دستش کوتاه است با لعن بنی امیّه در اشعارش، آنان را به قتل می‌رساند.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌1، ص:180-193.

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. عبدی یعنی منسوب به عبد القیس.
  2. دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  3. ادب الطف؛ ج 2، ص 169. الغدیر؛ ج 4، ص 157.
  4. ادب الطف؛ ج 2، ص 170 و 171. الغدیر؛ ج 4، ص 158 و 159.
  5. الغدیر؛ ج 4، ص 162- 164. ادب الطف؛ ج 2، ص 161- 163.
  6. ادب الطف؛ ج 2، ص 163- 166. الغدیر؛ ج 4، ص 164- 168.
  7. صرصر: نزدیک تیسفون.
  8. الغدیر؛ ج 4، ص 168 و 169.
  9. واقعة کربلاء فی الوجدان الشعبی؛ ص 177.