حسن صالحی خمینی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
{{ب| نی خطا گفتم که آنجا سرّ حق|از سرا پرده برون افتاده بود }} | {{ب| نی خطا گفتم که آنجا سرّ حق|از سرا پرده برون افتاده بود }} | ||
{{ب| کی در آن خون غوطه میزد کان چنان|زینب از صبر و سکون، افتاده بود }} | {{ب| کی در آن خون غوطه میزد کان چنان|[[زینب (س)|زینب]] از صبر و سکون، افتاده بود }} | ||
{{ب| در زلال خون خود خون خدا|از عناد قوم دون افتاده بود }} | {{ب| در زلال خون خود خون خدا|از عناد قوم دون افتاده بود }} | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1330.] | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1330.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references /> | <references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۴
حسن صالحی خمینی (1315 ه. ش- 1937 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است.
حسن صالحی خمینی | |
---|---|
زادروز | 1315 ه. ش خمین |
مرگ | 1397 ه. ش |
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حسن صالحی فرزند غلامرضا در سال 1315 ه. ش در شهرستان خمین به دنیا آمد. وی از نه سالگی با خواندن اشعار مرحوم صامت بروجردی پای به دایرهی ادبیّات مذهبی نهاد و با آشنا شدن با مرحوم محمد علی مردانی «انجمن ادبی نغمهسرایان» را بر پا نمود. [۱]
وی در هفتم بهمن ماه سال 1397 دارفانی را وداع گفت.[۱]
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
گوهری در بحر خون افتاده بود | عرش گویی واژگون افتاده بود | |
مهر گویی میدرخشید از زمین | ماه گویی لالهگون، افتاده بود | |
در میان لجهی خون، پیکرِ | علم «کانَ ما یَکُون» افتاده بود | |
نی خطا گفتم که آنجا سرّ حق | از سرا پرده برون افتاده بود | |
کی در آن خون غوطه میزد کان چنان | زینب از صبر و سکون، افتاده بود | |
در زلال خون خود خون خدا | از عناد قوم دون افتاده بود | |
با هزار و نهصد و پنجاه زخم | من نمیگویم که چون، افتاده بود | |
ریخت خونی بر زمین کندر برش | تیغها کند و زبون افتاده بود [۲] |