مرضیه اسکندری: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «مرضیه اسکندری فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه 1362 شمسی در قزوین متولد شد. تحصی...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مرضیه اسکندری فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
تحصیلات خود را تا دیپلم انسانی ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قزوین به تحصیل مشغول شد و توانست مدرک سطح دو(معادل کارشناسی) | | نام = مرضیه اسکندری | ||
| تصویر = | |||
ایشان در هجدهمین و نوزدهمین نمایشگاه | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی = | |||
اسکندری برگزیده کشوری جشنوارههای طلاب و شعر سرود سرخ سپیدار | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | |||
چهار پاره | | تاریخ تولد =1362 ه.ش | ||
باز محرم شد و یاد حسین | | محل تولد =قزوین | ||
باز به یاد لب عطشان او | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | |||
باز علم، باز کتل، سینه زن | | محل مرگ = | ||
از مدد خون شهیدان عشق | | علت مرگ = | ||
| محل زندگی = | |||
فصل غم و فصل محرم رسید | | مختصات محل زندگی = | ||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
ریخت به هم، نظم زمین و زمان | |در زمان حکومت = | ||
شب چه شبی خون به دل روز کرد | |اتفاقات مهم = | ||
| نام دیگر = | |||
مرد و زن و پیر و جوان غصهدار | |لقب = | ||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
ای دل دیوانه تو هم زار باش | | سالهای نویسندگی = | ||
با همه غمگینی و آزردگی | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |||
شیر زنی را که به یک خطبهاش | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
آه از آن لحظه زبانم گرفت | |دیوان اشعار = | ||
کوفه بمیرد که در آن شهر کور | |تخلص = | ||
|فیلم ساخته بر اساس اثر = | |||
«مرضیه» خاموش که خود کربلا | | همسر = | ||
زمزمه خون حسین عزیز | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | |||
یک تابلو کشید و خون ریخت پای آن | |تحصیلات = | ||
یک تابلو به وسعت تاریخ ماندگار | |دانشگاه = | ||
در آن کشیده طفل سه ساله، که زار بود | |حوزه = | ||
تصویر کرد نقش برادر که تشنه بود | |شاگرد = | ||
نی میزدند عالم و آدم | |استاد = | ||
یک گوشه بود زینب کبری، گرفته حال | |علت شهرت = | ||
سرّی که بود بین حسین و خدای خویش | | تأثیرگذاشته بر = | ||
طفلی که مرگ را به تمسخر گرفته بود | | تأثیرپذیرفته از = | ||
حالا امام و کرب و بلایی که سر نداشت | | وبگاه = | ||
| imdb_id = | |||
ای گریه ببار روی دامن | | soure_id = | ||
یک پرده بگو که کربلا چیست؟ | | جوایز اسکار = | ||
اوصاف امام را بیان کن | | جوایز آفی = | ||
ای اشک بریز مثل باران | | جایزه اریل = | ||
| جوایز بافتا = | |||
با زمزمه بهار خوشرنگ | | جوایز سزار = | ||
دلتنگ خدای خویش بودند | | جوایز امی = | ||
آن | | filmfareawards = | ||
از جور زمان نکرده فریاد | | جوایز جمینای = | ||
ای زینب | | جوایز گوی طلایی = | ||
با ما بسرای از شهادت | | جوایز تمشک طلایی = | ||
ای ماه چگونه صبر کردی؟ | | جوایز گویا = | ||
آن دل نه دلست، بلکه دریاست | | جوایز گرمی = | ||
ای همچو پدر دم تکلّم | | جوایز ایفتا = | ||
با کوفه و کوفیان چه کردی؟ | | جوایز لورنس الیور = | ||
با درد شبیه مرد، بودی | | naacpimageawards = | ||
هستی چو کنار ما دمادم | | جوایز فیلم ملی = | ||
ما عاشق زینبیم و دردش | | جوایز ساگه = | ||
| جوایز تونی = | |||
| جوایز سیمرغ بلورین = | |||
| جوایز جشن سینمای ایران = | |||
| جوایز حافظ = | |||
| جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
'''مرضیه اسکندری''' از شاعران معاصر ایرانی است. | |||
==زندگینامه== | |||
مرضیه اسکندری فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه ١٣٦٢ شمسی در قزوین متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف [[امام حسین (ع)]]، اشعاری را سروده است. ایشان تحصیلات خود را تا دیپلم انسانی ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قزوین به تحصیل مشغول شد و توانست مدرک سطح دو (معادل کارشناسی) را اخذ نماید و سپس به تدریس خوشنویسی در حوزه علمیه و مدارس مختلف کشور پرداخت. ایشان در هجدهمین و نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم شرکت داشته و همچنین نمونههای اشعارش در روزنامهها و مجلات کشور به چاپ رسیده است. | |||
اسکندری برگزیده کشوری جشنوارههای طلاب و شعر سرود سرخ سپیدار است. | |||
==آثار== | |||
مرضیه اسکندری خطاطی کتاب «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2573430&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author رسم الخط شاهد]» را بر عهده داشته است و خطاطی قرآن کریم به خط نستعلیق را نیز انجام داده است. | |||
==اشعار== | |||
===چهار پاره=== | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| باز [[محرم]] شد و یاد [[حسین]] | باز قلم در کف من جان گرفت }} | |||
{{ب| باز به یاد لب [[عطشان]] او | چشم سترون شده باران گرفت }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| باز علم، باز کتل، سینه زن | آمد و اندوه زمین تازه شد }} | |||
{{ب| از مدد خون شهیدان عشق | باغ پر از میوه دین، تازه شد }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| فصل غم و فصل محرم رسید | آینه در آینه اندوه، ریخت }} | |||
{{ب| مویهکنان رفت زمین، آسمان | خانه خورشید سر کوه ریخت }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| ریخت به هم، نظم زمین و زمان | چادر شب پاره شد آتش گرفت }} | |||
{{ب| شب چه شبی خون به دل روز کرد | روز هم آواره شد آتش گرفت }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| مرد و زن و پیر و جوان غصهدار | عارف و عامی دلشان، خون شده }} | |||
{{ب| نعرهزنان بید ز هجرانشان | عقل رها کرده و مجنون شده }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| ای دل دیوانه تو هم زار باش | در غم زینب که دلش زار بود }} | |||
{{ب| با همه غمگینی و آزردگی | شیر زنی گرمی بازار بود }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| شیر زنی را که به یک خطبهاش | کاخ ستم لرزه به جانش نشست }} | |||
{{ب| گرچه شکسته کمر زینبم | آه کشید و دل عالم شکست }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| آه از آن لحظه زبانم گرفت | حال بیان کردن آن درد نیست }} | |||
{{ب| کوفه بمیرد که در آن شهر کور | هیچ کسی مثل علی مرد، نیست }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| «مرضیه» خاموش که خود کربلا | شعر بلندی است برای همه }} | |||
{{ب| زمزمه خون حسین عزیز | نغمه پندی است برای همه }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| یک تابلو کشید و خون ریخت پای آن | حالا قلم بگو بنویسد کجای آن؟ }} | |||
{{ب| یک تابلو به وسعت تاریخ ماندگار | یک تابلو که تازگی آن، جلای آن }} | |||
{{ب| در آن کشیده طفل سه ساله، که زار بود | با عمّهای که کرد دعاها، برای آن }} | |||
{{ب| تصویر کرد نقش برادر که تشنه بود | اما فرات نعرهزنان در هوای آن }} | |||
{{ب| نی میزدند عالم و آدم غریبوار | بر حالت حسین من و نینوای آن }} | |||
{{ب| یک گوشه بود زینب کبری، گرفته حال | شاهد، فقط، به معرکه چشم خدای آن }} | |||
{{ب| سرّی که بود بین حسین و خدای خویش | خون شکفته کرد دگر بر ملای آن }} | |||
{{ب| طفلی که مرگ را به تمسخر گرفته بود | میگفت با پدر همه ماجرای آن }} | |||
{{ب| حالا امام و کرب و بلایی که سر نداشت | افتادهاند جن و پری پیش پای آن }} | |||
{{پایان شعر}}{{شعر}} | |||
{{ب| ای گریه ببار روی دامن | هر چند شدی شبیه آهن }} | |||
{{ب| یک پرده بگو که کربلا چیست؟ | آن آینه خدا نما چیست؟ }} | |||
{{ب| اوصاف امام را بیان کن | یادی ز حسین مهربان کن }} | |||
{{ب| ای اشک بریز مثل باران | یک نغمه بزن ز بیقراران }} | |||
{{ب| آنان که به شوق یار رفتند | با زمزمه بهار رفتند }} | |||
{{ب| با زمزمه بهار خوشرنگ | با چشم خمار، با دل تنگ }} | |||
{{ب| دلتنگ خدای خویش بودند | بیحضرت حق پریش بودند }} | |||
{{ب| آن تشنهلبان غرق کوثر | آنها که کشیده تا فلک، سر }} | |||
{{ب| از جور زمان نکرده فریاد | آنها که نمیروند از یاد }} | |||
{{ب| ای زینب سربلند آگاه | یک شمه به ما نشان بده راه }} | |||
{{ب| با ما بسرای از شهادت | از رمز عظیم استقامت }} | |||
{{ب| ای ماه چگونه صبر کردی؟ | با آن همه ناکسی و سردی }} | |||
{{ب| آن دل نه دلست، بلکه دریاست | گفتی که هر آنچه هست، زیباست }} | |||
{{ب| ای همچو پدر دم تکلّم | وی ظلم نموده بر تو مردم }} | |||
{{ب| با کوفه و کوفیان چه کردی؟ | تو مادر صبر و غرق دردی }} | |||
{{ب| با درد شبیه مرد، بودی | با فتنه و جور سرد، بودی }} | |||
{{ب| هستی چو کنار ما دمادم | پس خطبه بخوان برای ما هم }} | |||
{{ب| ما عاشق زینبیم و دردش | آن کس که زند به خصم آتش }} | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1235-1238. | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1235-1238.] | |||
{{شاعران}} | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۱
مرضیه اسکندری | |
---|---|
زادروز | 1362 ه.ش قزوین |
مرضیه اسکندری از شاعران معاصر ایرانی است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مرضیه اسکندری فرزند عزت الله در اردیبهشت ماه ١٣٦٢ شمسی در قزوین متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. ایشان تحصیلات خود را تا دیپلم انسانی ادامه داد و سپس در حوزه علمیه قزوین به تحصیل مشغول شد و توانست مدرک سطح دو (معادل کارشناسی) را اخذ نماید و سپس به تدریس خوشنویسی در حوزه علمیه و مدارس مختلف کشور پرداخت. ایشان در هجدهمین و نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم شرکت داشته و همچنین نمونههای اشعارش در روزنامهها و مجلات کشور به چاپ رسیده است.
اسکندری برگزیده کشوری جشنوارههای طلاب و شعر سرود سرخ سپیدار است.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مرضیه اسکندری خطاطی کتاب «رسم الخط شاهد» را بر عهده داشته است و خطاطی قرآن کریم به خط نستعلیق را نیز انجام داده است.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
چهار پاره[ویرایش | ویرایش مبدأ]
باز محرم شد و یاد حسین | باز قلم در کف من جان گرفت | |
باز به یاد لب عطشان او | چشم سترون شده باران گرفت |
باز علم، باز کتل، سینه زن | آمد و اندوه زمین تازه شد | |
از مدد خون شهیدان عشق | باغ پر از میوه دین، تازه شد |
فصل غم و فصل محرم رسید | آینه در آینه اندوه، ریخت | |
مویهکنان رفت زمین، آسمان | خانه خورشید سر کوه ریخت |
ریخت به هم، نظم زمین و زمان | چادر شب پاره شد آتش گرفت | |
شب چه شبی خون به دل روز کرد | روز هم آواره شد آتش گرفت |
مرد و زن و پیر و جوان غصهدار | عارف و عامی دلشان، خون شده | |
نعرهزنان بید ز هجرانشان | عقل رها کرده و مجنون شده |
ای دل دیوانه تو هم زار باش | در غم زینب که دلش زار بود | |
با همه غمگینی و آزردگی | شیر زنی گرمی بازار بود |
شیر زنی را که به یک خطبهاش | کاخ ستم لرزه به جانش نشست | |
گرچه شکسته کمر زینبم | آه کشید و دل عالم شکست |
آه از آن لحظه زبانم گرفت | حال بیان کردن آن درد نیست | |
کوفه بمیرد که در آن شهر کور | هیچ کسی مثل علی مرد، نیست |
«مرضیه» خاموش که خود کربلا | شعر بلندی است برای همه | |
زمزمه خون حسین عزیز | نغمه پندی است برای همه |
یک تابلو کشید و خون ریخت پای آن | حالا قلم بگو بنویسد کجای آن؟ | |
یک تابلو به وسعت تاریخ ماندگار | یک تابلو که تازگی آن، جلای آن | |
در آن کشیده طفل سه ساله، که زار بود | با عمّهای که کرد دعاها، برای آن | |
تصویر کرد نقش برادر که تشنه بود | اما فرات نعرهزنان در هوای آن | |
نی میزدند عالم و آدم غریبوار | بر حالت حسین من و نینوای آن | |
یک گوشه بود زینب کبری، گرفته حال | شاهد، فقط، به معرکه چشم خدای آن | |
سرّی که بود بین حسین و خدای خویش | خون شکفته کرد دگر بر ملای آن | |
طفلی که مرگ را به تمسخر گرفته بود | میگفت با پدر همه ماجرای آن | |
حالا امام و کرب و بلایی که سر نداشت | افتادهاند جن و پری پیش پای آن |
ای گریه ببار روی دامن | هر چند شدی شبیه آهن | |
یک پرده بگو که کربلا چیست؟ | آن آینه خدا نما چیست؟ | |
اوصاف امام را بیان کن | یادی ز حسین مهربان کن | |
ای اشک بریز مثل باران | یک نغمه بزن ز بیقراران | |
آنان که به شوق یار رفتند | با زمزمه بهار رفتند | |
با زمزمه بهار خوشرنگ | با چشم خمار، با دل تنگ | |
دلتنگ خدای خویش بودند | بیحضرت حق پریش بودند | |
آن تشنهلبان غرق کوثر | آنها که کشیده تا فلک، سر | |
از جور زمان نکرده فریاد | آنها که نمیروند از یاد | |
ای زینب سربلند آگاه | یک شمه به ما نشان بده راه | |
با ما بسرای از شهادت | از رمز عظیم استقامت | |
ای ماه چگونه صبر کردی؟ | با آن همه ناکسی و سردی | |
آن دل نه دلست، بلکه دریاست | گفتی که هر آنچه هست، زیباست | |
ای همچو پدر دم تکلّم | وی ظلم نموده بر تو مردم | |
با کوفه و کوفیان چه کردی؟ | تو مادر صبر و غرق دردی | |
با درد شبیه مرد، بودی | با فتنه و جور سرد، بودی | |
هستی چو کنار ما دمادم | پس خطبه بخوان برای ما هم | |
ما عاشق زینبیم و دردش | آن کس که زند به خصم آتش |