زینب (س): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹: خط ۱۹:
  | فرزندان      = عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
  | فرزندان      = عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
  | طول عمر      =۵۷ سال
  | طول عمر      =۵۷ سال
}}'''زینب'''، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است. دو فرزند ایشان در نبرد کربلا به [[شهادت]] رسیدند. وی بعد [[عاشورا]] به همراه کاروان اسرا به [[کوفه]]<nowiki/>‌ و از آنجا به [[شام]] برده شد. خطبه‌های او نقش موثری در افشاگری ظلم و ستم خاندان بنی امیه داشت.
}}'''زینب'''، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است. که به اسنتاد منابع معتبر یک فرزند ایشان در نبرد [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیده است. وی بعد از واقعه [[عاشورا]] به همراه کاروان اسرا به [[کوفه]]<nowiki/>‌ و از آنجا به [[شام]] برده شد. خطبه‌های او نقش موثری در افشاگری ظلم و ستم خاندان [[بنی امیه]] داشت.
 
==زندگینامه==
==زندگینامه==
حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه متولد شد.<ref>محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۳؛ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص۱۷. </ref> او دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)  است.<ref>ابن عساکر، اعلام النساء ۱۸۹-۱۹۰.</ref> بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که [[جبرییل]] از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.<ref>باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص ۳۹؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص ۲۹؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص۷.</ref> هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امّتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند [[خدیجه|خدیجه کبری (س)]] است.»<ref>ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص ۱۵؛ سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۴۴.</ref> معروف‌ترین نام وی، زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده<ref> ابن منظور، لسان العرب،ج۱، ص ۴۵۳.</ref> و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.<ref>تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص:۶۰.</ref> برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.<ref>سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۵۲-۵۳. </ref>
حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه متولد شد.<ref>محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۳؛ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص۱۷. </ref> او دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)  است.<ref>ابن عساکر، اعلام النساء ۱۸۹-۱۹۰.</ref> بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.<ref>باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص ۳۹؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص ۲۹؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص۷.</ref> هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند [[خدیجه|خدیجه کبری (س)]] است.»<ref>ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص ۱۵؛ سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۴۴.</ref> معروف‌ترین نام وی، زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر و خوشبو» آمده<ref> ابن منظور، لسان العرب،ج۱، ص ۴۵۳.</ref> و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.<ref>تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص:۶۰.</ref> برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.<ref>سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۵۲-۵۳. </ref>


وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید، درگذشت جدش پیامبر (ص)، درگذشت مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، نبرد [[کربلا]] و [[شهادت]] برادرش [[حسین|امام حسین (ع)]] و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در [[کوفه]] و [[شام]]، ام المصائب نیز لقب داده‌اند.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.</ref>
وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید، درگذشت جدش پیامبر (ص)، درگذشت مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، نبرد [[کربلا]] و [[شهادت]] برادرش [[حسین|امام حسین (ع)]] و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در [[کوفه]] و [[شام]]، ام المصائب نیز لقب داده‌اند.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.</ref>
==همسر و فرزندان==
==همسر و فرزندان==
زینب(س) در سال ۱۷ق. با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و از وی چهار پسر به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم<ref>ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۰؛ ریاحین الشریعه، ج۳، ص۴۱.</ref> داشت. [[عون بن‌ عبدالله بن‌ جعفر طیار|عون]]، [[محمد بن‌ عبدالله بن‌ جعفر طیار|محمد]] در واقعه کربلا به [[شهادت]] رسیدند.<ref>مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد،۱۴۱۳ ق، ج۲، ص۱۲۵.</ref>
زینب(س) در سال ۱۷ق. با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و از وی چهار پسر به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم<ref>ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۰؛ ریاحین الشریعه، ج۳، ص۴۱.</ref> داشت. دو فرزند عبدالله بن جعفر [[عون بن‌ عبدالله بن‌ جعفر طیار|عون]]، [[محمد بن‌ عبدالله بن‌ جعفر طیار|محمد]] در نبرد کربلا به شهادت رسیدند. اما در اینکه هر دو آنها فرزند حضرت زینب(س) هستند، اختلاف نظر وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی مادر محمد بن عبدالله را خوصاء دختر حفصه ذکر کرده ولی مادر عون بن عبدالله را زینب دختر امیرالمومنان علی(ع) میداند.<ref>المعارف، ص 207؛ مقاتل الطالبین، ص 122 و 95.</ref> شیخ عباس قمی نیز یکی از شهیدان کربلا را عون اکبر فرزند حضرت زینب دانسته است.<ref>نتهی الامال، ص 285.</ref> این درحالی است که ابن زبیر کوفی و طبری در روایتی یکسان هیچکدام از شهدای کربلا را فرزند حضرت زینب نمیدانند.<ref>تسمیه من قتل مع الحسین، ص 151؛ المعارف، ص 207؛ تاریخ طبری، ج 5 ص 468؛ انصار الحسین، ص 149</ref>


[[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] برای فرزندش [[یزید بن معاویه|یزید]] از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب درآورد.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.</ref>
[[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] برای فرزندش [[یزید بن معاویه|یزید]] از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی [[حسین بن على (ع)|امام حسین (ع)]] او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب درآورد.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.</ref>


==نقش در نبرد کربلا==
==نقش در نبرد کربلا==
شیخ مفید از [[امام سجاد (ع)]] چنین روایت می‌کند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمه‌ام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری می‌کرد که پدرم به خیمه‌ای رفت و [[جون بن حوی|جون]] غلام ابوذر غفاری هم کنارش بود در حالی که پدرم مشغول اصلاح شمشیر خود بود،  این شعر را می‌خواند:
شیخ مفید از [[امام سجاد (ع)]] چنین روایت می‌کند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد، نشسته بودم و عمه‌ام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری می‌کرد که پدرم به خیمه‌ای رفت و [[جون بن حوی|جون]] غلام ابوذر غفاری هم کنارش بود در حالی که پدرم مشغول اصلاح شمشیر خود بود،  این شعر را می‌خواند:
{{شعر}}{{ب|یا دهر افّ لک من خلیل|کم لک بالاشراق والاصیل}}{{ب|من صاحب او طالب قتیل|والدّهر لا یقنع بالبدیل}}{{ب|
{{شعر}}{{ب|[[یا دهر افّ لک...|یا دهر افّ لک]] من خلیل|کم لک بالاشراق والاصیل}}{{ب|من صاحب او طالب قتیل|والدّهر لا یقنع بالبدیل}}{{ب|
وانّما الامر الی الجلیل|وکلّ حی سالک سبیلی}}{{پایان شعر}}
وانّما الامر الی الجلیل|وکلّ حی سالک سبیلی}}{{پایان شعر}}
‌ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیده‌دمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه می‌خواهد، رضایت نمی‌دهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.
«‌ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیده‌دمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه می‌خواهد، رضایت نمی‌دهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.»


امام این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌ن‌ها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم. اما عمه‌ام با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و نزد پدرم رفت و گفت: «وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان.» پس [[امام حسین (ع)|حسین (ع)]] او را به صبر دعوت کرد.
امام این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌ن‌ها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم. اما عمه‌ام با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و نزد پدرم رفت و گفت: «وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان.» پس [[امام حسین (ع)|حسین (ع)]] او را به صبر دعوت کرد.
خط ۴۲: خط ۴۳:


پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: «ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من صورتت را سیلی نزن و جزع و بی‌تابی نکن.»<ref>مفید، ارشاد، ج۱، ترجمه: موسوی مجاب، حسن، قم: سرور، ۱۳۸۸، ص۳۹۵-۳۹۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۳-۹۴.</ref>
پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: «ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من صورتت را سیلی نزن و جزع و بی‌تابی نکن.»<ref>مفید، ارشاد، ج۱، ترجمه: موسوی مجاب، حسن، قم: سرور، ۱۳۸۸، ص۳۹۵-۳۹۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۳-۹۴.</ref>
{{مسیر حرکت کاروان اسیران عاشورا از کوفه به شام}}


===لحظه شهادت برادر===
===لحظه شهادت برادر===
عصر عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی با هدف کشتن ایشان حلقه زده اند، از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد|پسر سعد]] را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟، <ref>نظری منفرد، قصّه کربلا، ص۳۷۱.</ref> فرزند سعد! آیا حسین (ع) کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!»
عصر روز عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی با هدف کشتن ایشان حلقه زده‌اند، از خیمه بیرون آمد و [[عمر بن سعد|پسر سعد]] را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟، <ref>نظری منفرد، قصّه کربلا، ص۳۷۱.</ref> فرزند سعد! آیا حسین (ع) کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!»


او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل، <ref>سیدبن طاووس، پیشین، ص۱۵۹-۱۶۱؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص۱۹۲. </ref>وای برادرم! وای سرورم! وای [[اهل بیت]]م!‌ ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوه‌ها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.»
او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل، <ref>سیدبن طاووس، پیشین، ص۱۵۹-۱۶۱؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص۱۹۲. </ref>وای برادرم! وای سرورم! وای [[اهل بیت]]م!‌ ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوه‌ها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.»
خط ۵۳: خط ۵۶:
حضرت زینب (س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر (ص) چنین گفت: «وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...<ref> ابومخنف، پیشین، ص۲۵۹؛ مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.</ref>، ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست! <ref> مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.</ref>
حضرت زینب (س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر (ص) چنین گفت: «وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...<ref> ابومخنف، پیشین، ص۲۵۹؛ مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.</ref>، ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست! <ref> مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.</ref>


<br />
{{روز شمار حوادث پس از روز عاشورا}}


===سخنرانی در کوفه===
===سخنرانی در کوفه===
بعد از [[عاشورا]]، اسیران را به [[کوفه]] بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران [[خطبه حضرت زینب(س) در کوفه|خطبه]]<nowiki/>‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. بُشربن خُزیم اسدی درباره [[خطبه]] حضرت زینب (س) می‌گوید: «در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»<ref>احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۲۷-۲۲۸. </ref> راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر حضرت علی (ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»
بعد از [[عاشورا]]، اسیران را به [[کوفه]] بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران [[خطبه حضرت زینب(س) در کوفه|خطبه]]<nowiki/>‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. بُشربن خُزیم اسدی درباره [[خطبه]] حضرت زینب (س) می‌گوید: «در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: «خاموش باشید!» با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»<ref>احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۲۷-۲۲۸. </ref> راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر علی (ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»
 
 


در پایان خطبه، [[:رده:اسیران کربلا|اسیران خاندان پیامبر(ص)]] را به [[دار الاماره|دارالاماره]] مرکز حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] بردند.<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۴۶.</ref>
در پایان خطبه، [[:رده:اسیران کربلا|اسیران خاندان پیامبر(ص)]] را به [[دار الاماره|دارالاماره]] مرکز حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] بردند.<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۴۶.</ref>


===مناظره با ابن زیاد در دارالاماره===
===مناظره با ابن زیاد در دارالاماره===
حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره [[کوفه]] شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.<ref> ابومخنف، پیشین، ص۲۹۹- ۳۰۰ شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۳۵۳؛ مجلسی، پیشین، ۴۵، ص۱۱۷.</ref>
حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره [[کوفه]] شد، و در آنجا با [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله بن زیاد]] حاکم [[کوفه]] به مناظره و گفتگو پرداخت.<ref> ابومخنف، پیشین، ص۲۹۹- ۳۰۰ شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۳۵۳؛ مجلسی، پیشین، ۴۵، ص۱۱۷.</ref>


سخنان حضرت زینب (س) خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد.  
سخنان حضرت زینب (س) خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد.  


===کاروان اسیران در شام===
===کاروان اسیران در شام===
پس از نبرد کربلا، یزید بن معاویه از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شد.<ref> سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۲۶.</ref>
پس از نبرد [[کربلا]]، یزید بن معاویه از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به [[شام]] بفرستد. خاندان [[امام حسین (ع) در آینه کلمات شهید مطهری|امام حسین (ع)]] به سوی شام راهی شد.<ref> سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۲۶.</ref>
 
موقعیت حکومت [[یزید]] هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن، سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان [[ابوسفیان]] را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در [[شام]]، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.<ref>محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref>
 
ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب (س) و [[امام سجاد (ع)|زین العابدین (ع)]] در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های [[بنى امیه|بنی امیه]] را آشکارا بیان کردند.


موقعیت حکومت [[یزید]] هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان [[ابوسفیان]] را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در [[شام]]، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»<ref>محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۳۲۷-۳۲۸.</ref>
یزید مجلسی بی‌سابقه ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.<ref> سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۳۰.</ref> وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تاویل کرد.<ref> محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۲۴۸. </ref> یزید با چوب‌دستی که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد<ref> حسن الهی، پیشین، ص۲۰۸. </ref> و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود: «کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: «ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان [[بنی‌هاشم]] را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. [[هاشم بن‌عبدمناف|هاشم]] با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.<ref> ابومخنف، پیشین، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۱۳.</ref> من از نسل خُندُف<ref> «خندُف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت.</ref> نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»


ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب و [[امام سجاد (ع)|زین العابدین (ع)]] در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های [[بنى امیه|بنی امیه]] را آشکارا بیان کردند.
ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، [[خطبه حضرت زینب(س) در شام|خطبه]]<nowiki/>‌ای ایراد کرد. [[خطبه حضرت زینب(س) در کوفه|خطبه حضرت زینب]] (س) در کاخ سبز یزید، حقانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تاثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.<ref>مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱. </ref> [[نعمان بن بشیر]] نیز به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.<ref>مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱. </ref> در اثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن [[ابن زیاد]] بیندازد و او را لعن کند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵۸؛ حسن الهی، پیشین، ص۲۴۴.</ref>


یزید مجلسی بی‌سابقه ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.<ref> سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۳۰.</ref> وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.<ref> محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۲۴۸. </ref> یزید با چوبدستی، که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد.<ref> حسن الهی، پیشین، ص۲۰۸. </ref> و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود: «کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان [[بنی‌هاشم]] را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. [[هاشم بن‌عبدمناف|هاشم]] با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.<ref> ابومخنف، پیشین، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۱۳.</ref> من از نسل خُندُف<ref> «خندُف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت.</ref> نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»


ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، [[خطبه حضرت زینب(س) در شام|خطبه]]<nowiki/>‌ای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.<ref>مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱. </ref> [[نعمان بن بشیر]]، نیز به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.<ref>مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱. </ref> دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن [[ابن زیاد]] بیندازد و او را لعن کند.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵۸؛ حسن الهی، پیشین، ص۲۴۴.</ref>


یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز [[اهل بیت]] (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.<ref>ابومخنف، پیشین، ص۳۱۱؛ شیخ عبّاس قمی، پیشین، ص۲۶۵.</ref> سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.<ref>ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۱.</ref>
یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل [[ابوسفیان]] از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز [[اهل بیت]] (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.<ref>ابومخنف، پیشین، ص۳۱۱؛ شیخ عبّاس قمی، پیشین، ص۲۶۵.</ref> سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.<ref>ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۱.</ref>


==ویژگی‌ها، فضایل و مناقب==
==ویژگی‌ها، فضایل و مناقب==
===علم و سخنوری===
===علم و سخنوری===
زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین (ع) در [[کوفه]] برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه می‌داد.<ref>طبری، دلایل الامامة، ج ۳. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ص۵۷.</ref>  وی احادیثی از حضرت علی (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) نقل میکرد و <ref> ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۸۹. </ref> محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین و دیگران نیز از  ایشان حدیث نقل کرده‌اند.<ref> نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۰؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱، ص۱۳و۱۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۰۷.</ref> سخنان و خطبه‌های وی در [[کوفه]] و همچنین در دربار [[یزید]]، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است. سخنانش در [[کوفه|کوفه]] و مجلس [[یزید]] و نیز گفتگوهای وی با [[عبیدالله بن زیاد]]، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.<ref> سید کاظم ارفع، پیشین، ص۸۸.</ref>
زینب (س) هنگام حضور امیرالمومنین (ع) در [[کوفه]] برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه می‌داد.<ref>طبری، دلایل الامامة، ج ۳. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ص۵۷.</ref>  وی احادیثی از حضرت علی (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) نقل می‌کرد و <ref> ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۸۹. </ref> محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین و دیگران نیز از  ایشان حدیث نقل کرده‌اند.<ref> نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۰؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱، ص۱۳و۱۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۰۷.</ref> سخنان و خطبه‌های وی در [[کوفه]] و همچنین در دربار [[یزید]]، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است. سخنانش در [[کوفه|کوفه]] و مجلس [[یزید]] و نیز گفتگوهای وی با [[عبیدالله بن زیاد]]، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.<ref> سید کاظم ارفع، پیشین، ص۸۸.</ref>


===عبادت===
===عبادت===
حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.<ref> جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ص۶۱. </ref> شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم [[محرم]]، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) می‌گوید: «در شب [[عاشورا]]، عمّه‌ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، [[نماز]] و نیایش داشت و پیوسته اشک‌هایش سرازیر می‌شد.»<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص ۱۰۶.</ref> ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که [[امام حسین (ع)]] در [[روز عاشورا]] هنگام وداع، به خواهرش فرمود: «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»<ref>ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج ۳، ص۶۲.</ref>؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»
حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقب به «عابده آل علی» شد.<ref> جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ص۶۱. </ref> شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم [[محرم]]، ترک نشد. [[فاطمه دختر امام حسین(ع)|فاطمه دختر امام حسین]] (ع) می‌گوید: «در شب [[عاشورا]]، عمّه‌ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، [[نماز]] و نیایش داشت و پیوسته اشک‌هایش سرازیر می‌شد.»<ref> احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص ۱۰۶.</ref> ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که [[امام حسین (ع)]] در [[روز عاشورا]] هنگام وداع، به خواهرش فرمود: «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»<ref>ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج ۳، ص۶۲.</ref>؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»
 
===صبر و استقامت===
در [[روز عاشورا]]، زینب(س) هنگام دیدن پیکر خونین [[امام حسین علیه السلام|برادرش]] چنین گفت: «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»<ref>فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص۱۸۵.</ref>
 
از جان گذشتگی


حضرت زینب(س) بارها جان [[امام سجاد (ع)|امام سجّاد]] را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس [[ابن زیاد]]، پس از احتجاج [[امام سجاد (ع)]] با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۷.</ref>
===[[صبر]] و استقامت===
در [[روز عاشورا]]، زینب (س) هنگام دیدن پیکر خونین [[امام حسین علیه السلام|برادرش]] چنین گفت: «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»<ref>فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص۱۸۵.</ref>


<br />
====از جان گذشتگی====
حضرت زینب(س) بارها جان [[امام سجاد (ع)|امام سجّاد]] (ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس [[ابن زیاد]]، پس از احتجاج [[امام سجاد (ع)]] با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۷.</ref>


==درگذشت==
==درگذشت==
زینب (س) در روز ۱۵ رجب سال ۶۲ ق. درگذشت.<ref> قزوینی، محمد کاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۹۱.</ref> برخی نیز درگذشتش را روز ۱۴ رجب دانسته‌اند.<ref>القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.، ص۲۹۸.</ref>
زینب (س) در روز ۱۵ رجب سال ۶۲ ق. درگذشت.<ref> قزوینی، محمد کاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۹۱.</ref> برخی نیز درگذشت او را روز ۱۴ رجب دانسته‌اند.<ref>القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.، ص۲۹۸.</ref>


===محل دفن===
===محل دفن===
در مورد محل دفن حضرت زینب سه دیدگاه وجود دارد:<ref>القرشی، السیدة زینب...، ص۲۹۸-۳۰۳.</ref>
در مورد محل دفن حضرت زینب (س) سه دیدگاه وجود دارد:<ref>القرشی، السیدة زینب...، ص۲۹۸-۳۰۳.</ref>


#مشهور این است که قبر وی در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س) این منطقه شهرک السیدة زینب نام گرفته است.
#مشهور این است که قبر وی در [[شام]] است. این مکان اکنون در جنوب [[دمشق]] قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س) این منطقه شهرک السیدة زینب نام گرفته است.
#مصر: برخی از مورخین مقبره وی را در مصر دانسته‌اند. این بارگاه در مصر بارها بازسازی شده است و امروزه زیارتگاه مصری‌ها و دیگر مسلمانان است. مصریان از ابتدای ماه رجب تا نیمه آن را در این بارگاه مراسمی با تلاوت قرآن کریم و دعا برگزار می‌کنند. در مورد مصر رفتن وی گفته‌اند از آنجا که حضرت زینب (س) مصائب [[واقعه عاشورا]] را یادآوری می‌کرد والی مدینه با نگارش نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد و یزید دستور داد که زینب را به دورترین نقطۀ مودت و محبت به اهل بیت (ع) که در آن ایام قاهره بود، منتقل کنند.<ref>[http://fahimco.com/Post/Details/5174/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%AA%D9%84-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-(1) بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا]</ref> حضرت زینب(س) پس از ۱۱ ماه و ۱۵ روز اقامت در آنجا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
#مصر: برخی از مورخین مقبره وی را در مصر دانسته‌اند. این بارگاه در مصر بارها بازسازی شده است و امروزه زیارتگاه مصری‌ها و دیگر مسلمانان است. مصریان از ابتدای ماه رجب تا نیمه آن را در این بارگاه مراسمی با تلاوت قرآن کریم و دعا برگزار می‌کنند. در مورد مصر رفتن وی گفته‌اند؛ از آنجا که حضرت زینب (س) مصائب [[واقعه عاشورا]] را یادآوری می‌کرد، والی مدینه با نگارش نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد و یزید دستور داد که زینب را به دورترین نقطه مودت و محبت به اهل بیت (ع) که در آن ایام قاهره بود، منتقل کنند.<ref>[http://fahimco.com/Post/Details/5174/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%AA%D9%84-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-(1) بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا]</ref> حضرت زینب(س) پس از ۱۱ ماه و ۱۵ روز اقامت در آنجا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
#برخی از مورخین، آرامگاه بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب (س) دانسته‌اند. سیدمحسن امین، نویسنده اعیان الشیعه این قول را می‌پذیرد و دلائلی را در رد دو قول دیگر بیان می‌کند.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.</ref>
#برخی از مورخین، آرامگاه بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب (س) دانسته‌اند. سیدمحسن امین، نویسنده اعیان الشیعه این قول را می‌پذیرد و دلائلی را در رد دو قول دیگر بیان می‌کند.<ref>امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.</ref>



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۵

زینب
Zeynab.jpg
نقش دختر امیرالمومنین
نام زینب
زادروز ۵ جمادی‌الاول، ۵ قمری یا ۶ قمری
زادگاه مدینه
درگذشت ۱۵ رجب سال ۶۲ قمری
مدفن سوریه
محل زندگی مدینه
پدر علی بن ابیطالب(ع)
مادر حضرت زهرا (س)
فرزند(ان) عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
طول عمر ۵۷ سال

زینب، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است. که به اسنتاد منابع معتبر یک فرزند ایشان در نبرد کربلا به شهادت رسیده است. وی بعد از واقعه عاشورا به همراه کاروان اسرا به کوفه‌ و از آنجا به شام برده شد. خطبه‌های او نقش موثری در افشاگری ظلم و ستم خاندان بنی امیه داشت.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه متولد شد.[۱] او دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است.[۲] بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.[۳] هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند خدیجه کبری (س) است.»[۴] معروف‌ترین نام وی، زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر و خوشبو» آمده[۵] و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.[۶] برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.[۷]

وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید، درگذشت جدش پیامبر (ص)، درگذشت مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، نبرد کربلا و شهادت برادرش امام حسین (ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام، ام المصائب نیز لقب داده‌اند.[۸]

همسر و فرزندان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب(س) در سال ۱۷ق. با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و از وی چهار پسر به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم[۹] داشت. دو فرزند عبدالله بن جعفر عون، محمد در نبرد کربلا به شهادت رسیدند. اما در اینکه هر دو آنها فرزند حضرت زینب(س) هستند، اختلاف نظر وجود دارد. ابوالفرج اصفهانی مادر محمد بن عبدالله را خوصاء دختر حفصه ذکر کرده ولی مادر عون بن عبدالله را زینب دختر امیرالمومنان علی(ع) میداند.[۱۰] شیخ عباس قمی نیز یکی از شهیدان کربلا را عون اکبر فرزند حضرت زینب دانسته است.[۱۱] این درحالی است که ابن زبیر کوفی و طبری در روایتی یکسان هیچکدام از شهدای کربلا را فرزند حضرت زینب نمیدانند.[۱۲]

معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب درآورد.[۱۳]

نقش در نبرد کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شیخ مفید از امام سجاد (ع) چنین روایت می‌کند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد، نشسته بودم و عمه‌ام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری می‌کرد که پدرم به خیمه‌ای رفت و جون غلام ابوذر غفاری هم کنارش بود در حالی که پدرم مشغول اصلاح شمشیر خود بود، این شعر را می‌خواند:

یا دهر افّ لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل والدّهر لا یقنع بالبدیل
وانّما الامر الی الجلیل وکلّ حی سالک سبیلی

«‌ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیده‌دمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه می‌خواهد، رضایت نمی‌دهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.»

امام این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌ن‌ها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم. اما عمه‌ام با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و نزد پدرم رفت و گفت: «وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان.» پس حسین (ع) او را به صبر دعوت کرد.

پس حضرت زینب (س) گفت:‌ «ای وای بر من! آیا جان تو را به زور می‌گیرند؟ پس این دلم را خونین‌تر می‌کند و بر من ناگوارتر است.»

امام حسین (ع) به وی فرمود: «خواهرم! به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان باقی نمی‌مانند و این‌که همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمی‌انگیزد و به سوی او بازگردند در حالی‌که او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.»

پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: «ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من صورتت را سیلی نزن و جزع و بی‌تابی نکن.»[۱۴]

صومعه راهبه
لبوء
حمص
حماه
شیرز
کفرطاب
معره
قنسرین
مسکنه
دوسر
رقه
دعوات
تل ابیض
حران
نصیبین
سنجار
تل اعفر
اربیل
جهینه
کجیل
وادی النخله
تکریت
مسکن
رطبه
مسیر عقیل
قطقطانه
بابل
مدائن
میادین
دیر الزور
اخیضر
قناطیر

لحظه شهادت برادر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عصر روز عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی با هدف کشتن ایشان حلقه زده‌اند، از خیمه بیرون آمد و پسر سعد را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟، [۱۵] فرزند سعد! آیا حسین (ع) کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!»

او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل، [۱۶]وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم!‌ ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوه‌ها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.»

وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»[۱۷]

همراهی با کاروان اسرا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت زینب (س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر (ص) چنین گفت: «وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...[۱۸]، ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست! [۱۹]

روز شمار حوادث پس از روز عاشورا
10 محرم
11 محرم
12 محرم
  • ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه
19 محرم
  • حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام
1 صفر
20 صفر

سخنرانی در کوفه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبه‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. بُشربن خُزیم اسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می‌گوید: «در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: «خاموش باشید!» با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[۲۰] راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر علی (ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»


در پایان خطبه، اسیران خاندان پیامبر(ص) را به دارالاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد بردند.[۲۱]

مناظره با ابن زیاد در دارالاماره[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.[۲۲]

سخنان حضرت زینب (س) خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد.

کاروان اسیران در شام[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از نبرد کربلا، یزید بن معاویه از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شد.[۲۳]

موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن، سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.[۲۴]

ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب (س) و زین العابدین (ع) در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های بنی امیه را آشکارا بیان کردند.

یزید مجلسی بی‌سابقه ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[۲۵] وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تاویل کرد.[۲۶] یزید با چوب‌دستی که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد[۲۷] و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود: «کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: «ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنی‌هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.[۲۸] من از نسل خُندُف[۲۹] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»

ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبه‌ای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تاثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.[۳۰] نعمان بن بشیر نیز به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[۳۱] در اثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[۳۲]


یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[۳۳] سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.[۳۴]

ویژگی‌ها، فضایل و مناقب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

علم و سخنوری[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب (س) هنگام حضور امیرالمومنین (ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه می‌داد.[۳۵] وی احادیثی از حضرت علی (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) نقل می‌کرد و [۳۶] محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین و دیگران نیز از ایشان حدیث نقل کرده‌اند.[۳۷] سخنان و خطبه‌های وی در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است. سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.[۳۸]

عبادت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقب به «عابده آل علی» شد.[۳۹] شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) می‌گوید: «در شب عاشورا، عمّه‌ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشک‌هایش سرازیر می‌شد.»[۴۰] ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که امام حسین (ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود: «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»[۴۱]؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»

صبر و استقامت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روز عاشورا، زینب (س) هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت: «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»[۴۲]

از جان گذشتگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حضرت زینب(س) بارها جان امام سجّاد (ع) را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد (ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»[۴۳]

درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

زینب (س) در روز ۱۵ رجب سال ۶۲ ق. درگذشت.[۴۴] برخی نیز درگذشت او را روز ۱۴ رجب دانسته‌اند.[۴۵]

محل دفن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در مورد محل دفن حضرت زینب (س) سه دیدگاه وجود دارد:[۴۶]

  1. مشهور این است که قبر وی در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س) این منطقه شهرک السیدة زینب نام گرفته است.
  2. مصر: برخی از مورخین مقبره وی را در مصر دانسته‌اند. این بارگاه در مصر بارها بازسازی شده است و امروزه زیارتگاه مصری‌ها و دیگر مسلمانان است. مصریان از ابتدای ماه رجب تا نیمه آن را در این بارگاه مراسمی با تلاوت قرآن کریم و دعا برگزار می‌کنند. در مورد مصر رفتن وی گفته‌اند؛ از آنجا که حضرت زینب (س) مصائب واقعه عاشورا را یادآوری می‌کرد، والی مدینه با نگارش نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد و یزید دستور داد که زینب را به دورترین نقطه مودت و محبت به اهل بیت (ع) که در آن ایام قاهره بود، منتقل کنند.[۴۷] حضرت زینب(س) پس از ۱۱ ماه و ۱۵ روز اقامت در آنجا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
  3. برخی از مورخین، آرامگاه بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب (س) دانسته‌اند. سیدمحسن امین، نویسنده اعیان الشیعه این قول را می‌پذیرد و دلائلی را در رد دو قول دیگر بیان می‌کند.[۴۸]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • امین، سید محسن، اعیان الشیعة، حققه واخرجه واستدرک علیه: حسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • دانشنامه امام حسین (ع)، محمدی ری‌شهری و...، ج ۱۰، مترجم: محمد مرادی، قم: دارالحدیث، ۱۴۳۰ق/۱۳۸۸ش.
  • ابن عساکر، اعلام النسا، تحقیق محمد عبدالرحیم، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۴/۲۰۰۴ق.
  • جبران مسعود، الرّائد، ترجمه رضا انزابی، چاپ دوم، مشهد، آستان قدس رضوی، ۳۷۶ش.
  • احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، ۱۳۷۲ش.
  • القزوینی، السید محمد کاظم، زینب الکبری(س) من المهد الی اللحد، قم: دار الغدیر، الثانیه، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۳م.
  • باقر شریف القرشی، السیده زینب، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۹ق.
  • مناقب خوارزمی.
  • احمد بهشتی، زنان نامدار در قرآن و حدیث، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸ش.
  • محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعة، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی تا.
  • محمّد محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، چاپ سوم، تهران، برهان، ۱۳۷۹ش.
  • سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (علیها السلام) سیره عملی اهل بیت، تهران، نشر قادر، ۱۳۷۷ش.
  • شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۳ش.
  • باقر شریف القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
  • حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، تهران، آفرینه، ۱۳۷۵ش.
  • جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۶۱ق.
  • جزائری، سید نورالدین، الخصائصة الزینبیه، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة، الاولی، ۱۴۲۵/۱۳۸۳ش.
  • ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش.
  • ابن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلّاتی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
  • ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ط. الثانیة، بیروت، البلاغ، ۱۴۱۷ق.
  • محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت، ۱۴۰۷ق.
  • سید عبدالحسین دستغیب، زندگانی حضرت زینب، تهران، کاوه.
  • سید علینقی فیض الاسلام، خاتون دوسرا (شرح حال زینب)، چاپ دوم، تهران، نشر آثار فیض الاسلام، ۱۳۶۶ش.
  • محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاء، الثالثة، ۱۴۰۳/۱۹۸۳م.
  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، پنجم، ۱۳۷۸ش.
  • ابو مخنف، وقعةالطف، تحقیق محمّدهادی یوسفی غروی، قم، مجمع العالمی لاهل البیت، الثانیه، ۱۴۲۷ق.
  • علی نظری منفرد، قصّه کربلا، چاپ سیزدهم، قم، سرور، ۱۳۸۴ش.
  • عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، قم، نوید، ۱۳۸۱ش.
  • طبری، محمّدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، قاهره: مطبعة الاستقامه، ۱۳۵۸ق.
  • مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • مفید، الارشاد، قم: ناشر سعید بن جبیر، الاولی، ۱۴۲۸ق.
  • قمی، عبّاس، نفس المهموم، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۸ش.
  • هاشمی نژاد، سید عبدالکریم، درسی که حسین به انسانها آموخت، چاپ یازدهم، مشهد: هاشمی نژاد، ۱۳۶۹ش.

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۳؛ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص۱۷.
  2. ابن عساکر، اعلام النساء ۱۸۹-۱۹۰.
  3. باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص ۳۹؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص ۲۹؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص۷.
  4. ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص ۱۵؛ سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۴۴.
  5. ابن منظور، لسان العرب،ج۱، ص ۴۵۳.
  6. تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص:۶۰.
  7. سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص۵۲-۵۳.
  8. امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.
  9. ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۰؛ ریاحین الشریعه، ج۳، ص۴۱.
  10. المعارف، ص 207؛ مقاتل الطالبین، ص 122 و 95.
  11. نتهی الامال، ص 285.
  12. تسمیه من قتل مع الحسین، ص 151؛ المعارف، ص 207؛ تاریخ طبری، ج 5 ص 468؛ انصار الحسین، ص 149
  13. امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۳۷.
  14. مفید، ارشاد، ج۱، ترجمه: موسوی مجاب، حسن، قم: سرور، ۱۳۸۸، ص۳۹۵-۳۹۶؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۳-۹۴.
  15. نظری منفرد، قصّه کربلا، ص۳۷۱.
  16. سیدبن طاووس، پیشین، ص۱۵۹-۱۶۱؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص۱۹۲.
  17. علینقی فیض الاسلام، پیشین، ص۱۸۵.
  18. ابومخنف، پیشین، ص۲۵۹؛ مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.
  19. مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۵۹.
  20. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۲۷-۲۲۸.
  21. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص۲۴۶.
  22. ابومخنف، پیشین، ص۲۹۹- ۳۰۰ شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ص۳۵۳؛ مجلسی، پیشین، ۴۵، ص۱۱۷.
  23. سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۲۶.
  24. محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۳۲۷-۳۲۸.
  25. سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص۳۳۰.
  26. محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص۲۴۸.
  27. حسن الهی، پیشین، ص۲۰۸.
  28. ابومخنف، پیشین، ص۳۰۶-۳۰۷؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۱۳.
  29. «خندُف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت.
  30. مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱.
  31. مجلسی، پیشین، ج۴۵، ص۱۳۵؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص۲۲۱.
  32. شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵۸؛ حسن الهی، پیشین، ص۲۴۴.
  33. ابومخنف، پیشین، ص۳۱۱؛ شیخ عبّاس قمی، پیشین، ص۲۶۵.
  34. ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۹۱.
  35. طبری، دلایل الامامة، ج ۳. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ص۵۷.
  36. ابن عساکر، اعلام النسا، ص۱۸۹.
  37. نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۱۰؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج۱، ص۱۳و۱۴ و مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۱۰۷.
  38. سید کاظم ارفع، پیشین، ص۸۸.
  39. جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ص۶۱.
  40. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص ۱۰۶.
  41. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج ۳، ص۶۲.
  42. فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص۱۸۵.
  43. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۷.
  44. قزوینی، محمد کاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص۵۹۱.
  45. القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.، ص۲۹۸.
  46. القرشی، السیدة زینب...، ص۲۹۸-۳۰۳.
  47. بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا
  48. امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.