عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۴: خط ۲۴:
}}'''عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری'''‌ از یاران [[امام حسین (ع)]] بود که در [[کربلا]] در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
}}'''عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری'''‌ از یاران [[امام حسین (ع)]] بود که در [[کربلا]] در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
==زندگینامه==
==زندگینامه==
عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری، <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص ۱۲۶.</ref> از قبیله بنو شاکر تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب قحطانی است و به همین سبب به شاکری مشهور است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> نام پدر او در برخی منابع شبیب آمده‌است <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۳۴۵،۷۹.</ref> که خویی آنرا صحیح دانسته‌است. <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۹، ص۱۷۷.</ref>  
عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری، <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص ۱۲۶.</ref> از قبیله بنو شاکر تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب قحطانی است و به همین سبب به شاکری مشهور است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، ص106.</ref> نام پدر او در برخی منابع شبیب آمده‌است <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: 1419 ﻫ ق. ، ص495؛ ابن‌طاووس، ج3، ص345،79.</ref> که خویی آنرا صحیح دانسته‌است. <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج9، ص177.</ref>  


قبیله بنو شاکر از یاران امام علی(ع) بودند و در جنگ صفین او را یاری رساندند. به همین سبب حضرت آنان را با اوصافی نیکو ستوده و درباره آنان فرموده است: «لَو تَمَّت عِدَّتُهُم اَلفاً لَعُبِدَ اللهُ حَقَّ عِبادَتِهِ، اگر بنی‌ شاکر هزار نفر بودند، خداوند به درستی و حقیقتا عبادت می‌شد.» <ref>وقعه صفین، منقری، نصربن مزاحم، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، ۱۳۷۶ ش. ، ص۳۷۴.</ref> همچنین در اشعاری که در مدح آنان سرود، چنین فرمود: <ref>همان، ص۳۷۵.</ref>«من این قوم را فراخواندم و گروهی زبده از شهسواران همدان که دور از فرومایگی هستند، دعوتم را لبیک گفتند. شهسوارانی همدانی از بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام <ref>بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام دو تیره از قببله همدان بودند. ر.ک : الاشتقاق، ابن درید، محمد بن حسن، چاپ عبداسلام محمد هارون، بیروت: دار المیسره، ۱۳۹۹ ﻫ ق.، ص۲۵۷-۲۵۰.</ref> که به‌گاه پیکار گوشه‌گیر و تن‌آسای نیستند. چون آتش جنگ بین اقوام برافروزد با هر نیزه و تیغ آبدیده به پیکار آیند. بنی‌ همدان را اخلاقی والا و دینی است که بدان آراسته‌اند و چون به نبرد آیند، تند و با مهابت و دشمن شکارند.»
قبیله بنو شاکر از یاران امام علی(ع) بودند و در جنگ صفین او را یاری رساندند. به همین سبب حضرت آنان را با اوصافی نیکو ستوده و درباره آنان فرموده است: «لَو تَمَّت عِدَّتُهُم اَلفاً لَعُبِدَ اللهُ حَقَّ عِبادَتِهِ، اگر بنی‌ شاکر هزار نفر بودند، خداوند به درستی و حقیقتا عبادت می‌شد.» <ref>وقعه صفین، منقری، نصربن مزاحم، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، 1376 ش. ، ص374.</ref> همچنین در اشعاری که در مدح آنان سرود، چنین فرمود: <ref>همان، ص375.</ref>«من این قوم را فراخواندم و گروهی زبده از شهسواران همدان که دور از فرومایگی هستند، دعوتم را لبیک گفتند. شهسوارانی همدانی از بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام <ref>بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام دو تیره از قببله همدان بودند. ر.ک : الاشتقاق، ابن درید، محمد بن حسن، چاپ عبداسلام محمد هارون، بیروت: دار المیسره، 1399 ﻫ ق.، ص257-250.</ref> که به‌گاه پیکار گوشه‌گیر و تن‌آسای نیستند. چون آتش جنگ بین اقوام برافروزد با هر نیزه و تیغ آبدیده به پیکار آیند. بنی‌ همدان را اخلاقی والا و دینی است که بدان آراسته‌اند و چون به نبرد آیند، تند و با مهابت و دشمن شکارند.»


گفته شده عابس در صفین حضور داشت و پیشانی‌اش شکافی برداشته بود.
گفته شده عابس در صفین حضور داشت و پیشانی‌اش شکافی برداشته بود.
خط ۳۳: خط ۳۳:
==نقش در واقعه کربلا==
==نقش در واقعه کربلا==
===بیعت با مسلم بن عقیل===
===بیعت با مسلم بن عقیل===
پس از مرگ [[معاویه]] به سال ۶۰ هجری، عابس از جمله کسانی بود که برای بیعت با [[مسلم بن عقیل]]، نماینده [[امام حسین (ع)]] در خانه [[مختار ثقفى|مختار بن ابی‌ عبیده ثقفی]] در [[کوفه]] گرد آمدند. او در این مجلس به‌پا خاست و در سخنانی حمایت کامل خویش را از امام حسین (ع) اعلام کرد. او گفت: «من از دل‌های این مردم خبری ندارم و از جانب آنان وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا سوگند من از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام، سخن می‌گویم. وقتی دعوت کنید، می‌پذیرم. همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیرم از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خدا روم و از این کار جز رضا و خشنودی خدا چیزی نمی‌خواهم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  
پس از مرگ [[معاویه]] به سال 60 هجری، عابس از جمله کسانی بود که برای بیعت با [[مسلم بن عقیل]]، نماینده [[امام حسین (ع)]] در خانه [[مختار ثقفى|مختار بن ابی‌ عبیده ثقفی]] در [[کوفه]] گرد آمدند. او در این مجلس به‌پا خاست و در سخنانی حمایت کامل خویش را از امام حسین (ع) اعلام کرد. او گفت: «من از دل‌های این مردم خبری ندارم و از جانب آنان وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا سوگند من از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام، سخن می‌گویم. وقتی دعوت کنید، می‌پذیرم. همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیرم از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خدا روم و از این کار جز رضا و خشنودی خدا چیزی نمی‌خواهم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962– 1967 م.، ج5، ص355؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: 1403 ﻫ ق.، ج4، ص554.</ref>  


از سخنان عابس چنین برمی‌آید که او چندان به بیعت مردم [[کوفه]] اطمینان نداشته‌است. اما خود شخصی با اراده و همسو با جهت انقلاب بوده‌است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> این سخنان موجب شد [[حبیب بن مظاهر]] و [[سعید بن عبدالله حنفی|سعید بن عبدالله]] نیز به‌پا خیزند و همراهی خویش را با امام حسین (ع) اعلان کنند و بگویند که ما نیز روشی مانند روش این مرد داریم. حبیب گفت: «ای عابس! خدا تو را رحمت کند. همانا آنچه که در دل داشتی به مختصر قولی ادا کردی. قسم به خداوندی که نیست جز او خداوندی به حق، من نیز مثل عابس و بر همان عزم هستم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق /۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  
از سخنان عابس چنین برمی‌آید که او چندان به بیعت مردم [[کوفه]] اطمینان نداشته‌است. اما خود شخصی با اراده و همسو با جهت انقلاب بوده‌است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، ص106.</ref> این سخنان موجب شد [[حبیب بن مظاهر]] و [[سعید بن عبدالله حنفی|سعید بن عبدالله]] نیز به‌پا خیزند و همراهی خویش را با امام حسین (ع) اعلان کنند و بگویند که ما نیز روشی مانند روش این مرد داریم. حبیب گفت: «ای عابس! خدا تو را رحمت کند. همانا آنچه که در دل داشتی به مختصر قولی ادا کردی. قسم به خداوندی که نیست جز او خداوندی به حق، من نیز مثل عابس و بر همان عزم هستم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق /1962 1967 م.، ج5، ص355؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: 1403 ﻫ ق.، ج4، ص554.</ref>  


پس از بیعت مردم کوفه، مسلم نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت و از آمادگی مردم کوفه خبر داد و آن را به عابس سپرد تا به امام حسین (ع) برساند. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۳– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۳۴؛ ۵. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص۱۵.</ref> این حادثه پیش از دگرگونی و تغییر موضع اهالی کوفه اتفاق افتاد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲.</ref>  عابس به همراه [[شوذب بن عبدالله همدانی|شوذب]] کوفه را ترک و در مکه خدمت امام حسین (ع) رسید و نامه را تحویل داد. آن‌ دو به کاروان امام حسین (ع) پیوستند و از ملتزمین رکاب آن حضرت تا [[کربلا]] بودند.
پس از بیعت مردم کوفه، مسلم نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت و از آمادگی مردم کوفه خبر داد و آن را به عابس سپرد تا به امام حسین (ع) برساند. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1963– 1967 م.، ج5، ص375؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ 5. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص126؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص15.</ref> این حادثه پیش از دگرگونی و تغییر موضع اهالی کوفه اتفاق افتاد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص375؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2.</ref>  عابس به همراه [[شوذب بن عبدالله همدانی|شوذب]] کوفه را ترک و در مکه خدمت امام حسین (ع) رسید و نامه را تحویل داد. آن‌ دو به کاروان امام حسین (ع) پیوستند و از ملتزمین رکاب آن حضرت تا [[کربلا]] بودند.
===روز عاشورا===
===روز عاشورا===
در روز [[عاشورا]] و به هنگام آغاز جنگ او از پیشتازان جنگ بود. بنا به قولی نماز ظهر عاشورا را با امام حسین (ع) خواند <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و پس از شهادت دو جوان جابری، <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳.</ref> ابتدا شوذب به اذن امام حسین (ع) به میدان رفت. عابس به او گفت:«امروز روزی‌ است‌ که‌ باید برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هرچه‌ در توان‌ داریم‌، تلاش‌ کنیم‌ زیرا بعد از امروز حساب‌ است‌ و عمل‌ به‌ کار نیاید.» شوذب جنگید تا شهید شد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۵.</ref> پس از آن عابس‌، خطاب به امام حسین (ع) گفت‌: «یا اباعبدالله! به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیک‌ و یا دور کسی ‌عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من‌ نیست‌. اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ داشتم‌ که‌ فدایت‌ کنم‌ و کشته‌ شدن‌ را از تو دفع‌ کنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌کردم‌. سلام‌ بر تو ای‌ [[ابا عبدالله (ع)|اباعبدالله]]! من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بر راه‌ شما و پدر شما استوارم‌ و به ‌راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌یابم‌.» <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۹۶ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴.</ref> او پس‌ از کسب اجازه از امام حسین (ع) و وداع‌ با آن حضرت به‌ جانب‌ میدان‌ شتافت‌ و هماورد طلبید. <ref>وقعة الطف، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴ ؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶.</ref> عابس همین‌طور که‌ به‌ سپاه‌ سی‌ هزار نفری‌ دشمن‌ و شمشیرهای‌ آخته‌ آنان‌ نگاه‌ می‌کرد، نگاهش‌ مثل‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ دیوار بود و برق‌ شمشیر دشمن‌ کوچک‌ترین ‌تأثیری‌ در روح‌ پرصلابت‌ او نداشت‌. از آن‌جا که او جنگجویی دلیر بود، لشکریان [[عمر بن سعد]] از مبارزه رودررو با او پروا داشتند.  
در روز [[عاشورا]] و به هنگام آغاز جنگ او از پیشتازان جنگ بود. بنا به قولی نماز ظهر عاشورا را با امام حسین (ع) خواند <ref>ارشاد، ج2، ص105.</ref> و پس از شهادت دو جوان جابری، <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص443.</ref> ابتدا شوذب به اذن امام حسین (ع) به میدان رفت. عابس به او گفت:«امروز روزی‌ است‌ که‌ باید برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هرچه‌ در توان‌ داریم‌، تلاش‌ کنیم‌ زیرا بعد از امروز حساب‌ است‌ و عمل‌ به‌ کار نیاید.» شوذب جنگید تا شهید شد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص443؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص105.</ref> پس از آن عابس‌، خطاب به امام حسین (ع) گفت‌: «یا اباعبدالله! به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیک‌ و یا دور کسی ‌عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من‌ نیست‌. اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ داشتم‌ که‌ فدایت‌ کنم‌ و کشته‌ شدن‌ را از تو دفع‌ کنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌کردم‌. سلام‌ بر تو ای‌ [[ابا عبدالله (ع)|اباعبدالله]]! من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بر راه‌ شما و پدر شما استوارم‌ و به ‌راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌یابم‌.» <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ظم، دمشق: 1996– 2000 م.، ج3، ص496 تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص444.</ref> او پس‌ از کسب اجازه از امام حسین (ع) و وداع‌ با آن حضرت به‌ جانب‌ میدان‌ شتافت‌ و هماورد طلبید. <ref>وقعة الطف، ص153؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ظم، دمشق: 1996– 2000 م.، ج3، ص404؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382– 1387 ﻫ ق / 1962– 1967 م.، ج5، ص444 ؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص106.</ref> عابس همین‌طور که‌ به‌ سپاه‌ سی‌ هزار نفری‌ دشمن‌ و شمشیرهای‌ آخته‌ آنان‌ نگاه‌ می‌کرد، نگاهش‌ مثل‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ دیوار بود و برق‌ شمشیر دشمن‌ کوچک‌ترین ‌تأثیری‌ در روح‌ پرصلابت‌ او نداشت‌. از آن‌جا که او جنگجویی دلیر بود، لشکریان [[عمر بن سعد]] از مبارزه رودررو با او پروا داشتند.  


رُبَیع بن تمیم همدانی گوید: «من دلیری عابس را در جنگ‌ها‌ دیده بودم از این‌رو فریاد زدم این شیر شیران، فرزند بوشبیب است. تنهایی به او نزدیک نشوید.»  
رُبَیع بن تمیم همدانی گوید: «من دلیری عابس را در جنگ‌ها‌ دیده بودم از این‌رو فریاد زدم این شیر شیران، فرزند بوشبیب است. تنهایی به او نزدیک نشوید.»  


به‌ دستور عمر بن‌ سعد، از هر سوی او را سنگ‌باران‌ کردند. عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خود را بر زمین افکند و به سوی آنان یورش برد و به تنهایی دویست تن را دنبال نمود. کوفیان نیز با ازدحام و یورش او را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref> جمعی از آنان ادعای قتل او را کردند. عمر بن سعد گفت: «او را یک سرنیزه نکشته است.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۰؛ الکنی  والالقاب، قمی، عباس، قم: انتشارات بیدار و الالقاب، ج۱، ص۱۹۶.</ref>  
به‌ دستور عمر بن‌ سعد، از هر سوی او را سنگ‌باران‌ کردند. عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خود را بر زمین افکند و به سوی آنان یورش برد و به تنهایی دویست تن را دنبال نمود. کوفیان نیز با ازدحام و یورش او را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص444؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص106؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص73.</ref> جمعی از آنان ادعای قتل او را کردند. عمر بن سعد گفت: «او را یک سرنیزه نکشته است.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 1387 ﻫ ق / 1962 1967 م.، ج5، ص444؛ البدایه و النهایه، ج8، ص200؛ الکنی  والالقاب، قمی، عباس، قم: انتشارات بیدار و الالقاب، ج1، ص196.</ref>  


امام حسین (ع) پیکر بی سر او را به خیمه شهدا منتقل کرد که بعدا افرادی از قبیله بنی‌ اسد آنان را به خاک سپردند. اکنون آرامگاهش در قسمت پایین پای امام حسین (ع) در قسمت جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد. <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۱۴.</ref>
امام حسین (ع) پیکر بی سر او را به خیمه شهدا منتقل کرد که بعدا افرادی از قبیله بنی‌ اسد آنان را به خاک سپردند. اکنون آرامگاهش در قسمت پایین پای امام حسین (ع) در قسمت جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد. <ref>ارشاد، ج2، ص114.</ref>


منابع با عظمت از او یاد کرده‌اند: شیخ محمد سماوی از او چنین نام برده: ”مِن رِجالِ الشِّیعَةِ کانَ رِئیساً شُجاعاً خَطیباً ناسِکاً مُتِهَجِّداً وَ کانَ مِن اَعظَمِ النَّوارِ اِخلاصاً وَ حَماساً . . . “ <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۰۵.</ref>
منابع با عظمت از او یاد کرده‌اند: شیخ محمد سماوی از او چنین نام برده: ”مِن رِجالِ الشِّیعَةِ کانَ رِئیساً شُجاعاً خَطیباً ناسِکاً مُتِهَجِّداً وَ کانَ مِن اَعظَمِ النَّوارِ اِخلاصاً وَ حَماساً . . . “ <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص126؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج4، ص305.</ref>


شیخ طوسی، <ref>رجال طوسی، ص۱۰۱-۱۰۳.</ref> تفرشی، <ref>نقد الرجال، حسینی تفرشی، میرمصطفی بن حسین، تهران: ۱۳۱۸ ش. ، ج۳، ص۵.</ref> اردبیلی <ref>جامع الرواة، ج۱، ص۴۲۵.</ref> و خویی <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref> نام عابس و غلامش [[شوذب،مولى شاکر|شَوذَب]] را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده‌اند.
شیخ طوسی، <ref>رجال طوسی، ص101-103.</ref> تفرشی، <ref>نقد الرجال، حسینی تفرشی، میرمصطفی بن حسین، تهران: 1318 ش. ، ج3، ص5.</ref> اردبیلی <ref>جامع الرواة، ج1، ص425.</ref> و خویی <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج10، ص193.</ref> نام عابس و غلامش [[شوذب،مولى شاکر|شَوذَب]] را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده‌اند.


در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به عابس و غلامش شوذب سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ  الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ“ <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۷۹، ۳۴۵-۳۴۶؛ المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ص۱۵۲؛ عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.والم الامام الحسین (ع) ص۳۴۰؛ شفاء الصدور فی شرح زیارة عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.اشور، تهرانی، میرزاابوالفضل، تحقیق سیدعلی موحد ابطحی، قم: محقق کتاب، ۱۳۷۰ ش.، ج۱، ص۲۴۹؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref>
در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به عابس و غلامش شوذب سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ  الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ“ <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: 1419ﻫ ق. ، ص495؛ ابن‌طاووس، ج3، ص79، 345-346؛ المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق. ، ص152؛ عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.والم الامام الحسین (ع) ص340؛ شفاء الصدور فی شرح زیارة عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.اشور، تهرانی، میرزاابوالفضل، تحقیق سیدعلی موحد ابطحی، قم: محقق کتاب، 1370 ش.، ج1، ص249؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج10، ص193.</ref>
==منبع==
==منبع==


*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۳۶۷-۳۷۱.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 367-371.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==
خط ۶۱: خط ۶۱:
[[رده: شهیدان کربلا]]
[[رده: شهیدان کربلا]]
[[رده: شهدای صبح عاشورا]]
[[رده: شهدای صبح عاشورا]]
<references />
[[en:Abis b. Abi Shabib al-Shakiri]]
<references />{{یاران امام حسین علیه السلام}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۵۸

مزار یاران اباعبدالله.jpg
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
نام کامل عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری
نقش های برجسته از یاران امام حسین (ع) و شهدای کربلا

عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری‌ از یاران امام حسین (ع) بود که در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری، [۱] از قبیله بنو شاکر تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب قحطانی است و به همین سبب به شاکری مشهور است. [۲] نام پدر او در برخی منابع شبیب آمده‌است [۳] که خویی آنرا صحیح دانسته‌است. [۴]

قبیله بنو شاکر از یاران امام علی(ع) بودند و در جنگ صفین او را یاری رساندند. به همین سبب حضرت آنان را با اوصافی نیکو ستوده و درباره آنان فرموده است: «لَو تَمَّت عِدَّتُهُم اَلفاً لَعُبِدَ اللهُ حَقَّ عِبادَتِهِ، اگر بنی‌ شاکر هزار نفر بودند، خداوند به درستی و حقیقتا عبادت می‌شد.» [۵] همچنین در اشعاری که در مدح آنان سرود، چنین فرمود: [۶]«من این قوم را فراخواندم و گروهی زبده از شهسواران همدان که دور از فرومایگی هستند، دعوتم را لبیک گفتند. شهسوارانی همدانی از بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام [۷] که به‌گاه پیکار گوشه‌گیر و تن‌آسای نیستند. چون آتش جنگ بین اقوام برافروزد با هر نیزه و تیغ آبدیده به پیکار آیند. بنی‌ همدان را اخلاقی والا و دینی است که بدان آراسته‌اند و چون به نبرد آیند، تند و با مهابت و دشمن شکارند.»

گفته شده عابس در صفین حضور داشت و پیشانی‌اش شکافی برداشته بود.

خصوصیات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عابس از متقدمین شیعه، حافظ، حامل و راوی حدیث بود. شیعیان به خانه‌اش می‌آمدند و از او کسب حدیث و علم می‌کردند.

نقش در واقعه کربلا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بیعت با مسلم بن عقیل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از مرگ معاویه به سال 60 هجری، عابس از جمله کسانی بود که برای بیعت با مسلم بن عقیل، نماینده امام حسین (ع) در خانه مختار بن ابی‌ عبیده ثقفی در کوفه گرد آمدند. او در این مجلس به‌پا خاست و در سخنانی حمایت کامل خویش را از امام حسین (ع) اعلام کرد. او گفت: «من از دل‌های این مردم خبری ندارم و از جانب آنان وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا سوگند من از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام، سخن می‌گویم. وقتی دعوت کنید، می‌پذیرم. همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیرم از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خدا روم و از این کار جز رضا و خشنودی خدا چیزی نمی‌خواهم.» [۸]

از سخنان عابس چنین برمی‌آید که او چندان به بیعت مردم کوفه اطمینان نداشته‌است. اما خود شخصی با اراده و همسو با جهت انقلاب بوده‌است. [۹] این سخنان موجب شد حبیب بن مظاهر و سعید بن عبدالله نیز به‌پا خیزند و همراهی خویش را با امام حسین (ع) اعلان کنند و بگویند که ما نیز روشی مانند روش این مرد داریم. حبیب گفت: «ای عابس! خدا تو را رحمت کند. همانا آنچه که در دل داشتی به مختصر قولی ادا کردی. قسم به خداوندی که نیست جز او خداوندی به حق، من نیز مثل عابس و بر همان عزم هستم.» [۱۰]

پس از بیعت مردم کوفه، مسلم نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت و از آمادگی مردم کوفه خبر داد و آن را به عابس سپرد تا به امام حسین (ع) برساند. [۱۱] این حادثه پیش از دگرگونی و تغییر موضع اهالی کوفه اتفاق افتاد. [۱۲] عابس به همراه شوذب کوفه را ترک و در مکه خدمت امام حسین (ع) رسید و نامه را تحویل داد. آن‌ دو به کاروان امام حسین (ع) پیوستند و از ملتزمین رکاب آن حضرت تا کربلا بودند.

روز عاشورا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در روز عاشورا و به هنگام آغاز جنگ او از پیشتازان جنگ بود. بنا به قولی نماز ظهر عاشورا را با امام حسین (ع) خواند [۱۳] و پس از شهادت دو جوان جابری، [۱۴] ابتدا شوذب به اذن امام حسین (ع) به میدان رفت. عابس به او گفت:«امروز روزی‌ است‌ که‌ باید برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هرچه‌ در توان‌ داریم‌، تلاش‌ کنیم‌ زیرا بعد از امروز حساب‌ است‌ و عمل‌ به‌ کار نیاید.» شوذب جنگید تا شهید شد. [۱۵] پس از آن عابس‌، خطاب به امام حسین (ع) گفت‌: «یا اباعبدالله! به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیک‌ و یا دور کسی ‌عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من‌ نیست‌. اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ داشتم‌ که‌ فدایت‌ کنم‌ و کشته‌ شدن‌ را از تو دفع‌ کنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌کردم‌. سلام‌ بر تو ای‌ اباعبدالله! من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بر راه‌ شما و پدر شما استوارم‌ و به ‌راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌یابم‌.» [۱۶] او پس‌ از کسب اجازه از امام حسین (ع) و وداع‌ با آن حضرت به‌ جانب‌ میدان‌ شتافت‌ و هماورد طلبید. [۱۷] عابس همین‌طور که‌ به‌ سپاه‌ سی‌ هزار نفری‌ دشمن‌ و شمشیرهای‌ آخته‌ آنان‌ نگاه‌ می‌کرد، نگاهش‌ مثل‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ دیوار بود و برق‌ شمشیر دشمن‌ کوچک‌ترین ‌تأثیری‌ در روح‌ پرصلابت‌ او نداشت‌. از آن‌جا که او جنگجویی دلیر بود، لشکریان عمر بن سعد از مبارزه رودررو با او پروا داشتند.

رُبَیع بن تمیم همدانی گوید: «من دلیری عابس را در جنگ‌ها‌ دیده بودم از این‌رو فریاد زدم این شیر شیران، فرزند بوشبیب است. تنهایی به او نزدیک نشوید.»

به‌ دستور عمر بن‌ سعد، از هر سوی او را سنگ‌باران‌ کردند. عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خود را بر زمین افکند و به سوی آنان یورش برد و به تنهایی دویست تن را دنبال نمود. کوفیان نیز با ازدحام و یورش او را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند.[۱۸] جمعی از آنان ادعای قتل او را کردند. عمر بن سعد گفت: «او را یک سرنیزه نکشته است.» [۱۹]

امام حسین (ع) پیکر بی سر او را به خیمه شهدا منتقل کرد که بعدا افرادی از قبیله بنی‌ اسد آنان را به خاک سپردند. اکنون آرامگاهش در قسمت پایین پای امام حسین (ع) در قسمت جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد. [۲۰]

منابع با عظمت از او یاد کرده‌اند: شیخ محمد سماوی از او چنین نام برده: ”مِن رِجالِ الشِّیعَةِ کانَ رِئیساً شُجاعاً خَطیباً ناسِکاً مُتِهَجِّداً وَ کانَ مِن اَعظَمِ النَّوارِ اِخلاصاً وَ حَماساً . . . “ [۲۱]

شیخ طوسی، [۲۲] تفرشی، [۲۳] اردبیلی [۲۴] و خویی [۲۵] نام عابس و غلامش شَوذَب را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده‌اند.

در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به عابس و غلامش شوذب سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ“ [۲۶]

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص ۱۲۶.
  2. انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، ص106.
  3. المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق. الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: 1419 ﻫ ق. ، ص495؛ ابن‌طاووس، ج3، ص345،79.
  4. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج9، ص177.
  5. وقعه صفین، منقری، نصربن مزاحم، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، 1376 ش. ، ص374.
  6. همان، ص375.
  7. بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام دو تیره از قببله همدان بودند. ر.ک : الاشتقاق، ابن درید، محمد بن حسن، چاپ عبداسلام محمد هارون، بیروت: دار المیسره، 1399 ﻫ ق.، ص257-250.
  8. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962– 1967 م.، ج5، ص355؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: 1403 ﻫ ق.، ج4، ص554.
  9. انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، ص106.
  10. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق /1962 – 1967 م.، ج5، ص355؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: 1403 ﻫ ق.، ج4، ص554.
  11. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1963– 1967 م.، ج5، ص375؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: 1395 ه ق/ 1975 م.، ج5، ص34؛ 5. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص126؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص15.
  12. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص375؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، 1367 ﻫ ق. ، ج2.
  13. ارشاد، ج2، ص105.
  14. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص443.
  15. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص443؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص105.
  16. انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ظم، دمشق: 1996– 2000 م.، ج3، ص496 تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص444.
  17. وقعة الطف، ص153؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ظم، دمشق: 1996– 2000 م.، ج3، ص404؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382– 1387 ﻫ ق / 1962– 1967 م.، ج5، ص444 ؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص106.
  18. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص444؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، 1375 ﻫ ق.، ج2، ص106؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص73.
  19. تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: 1382 – 1387 ﻫ ق / 1962 – 1967 م.، ج5، ص444؛ البدایه و النهایه، ج8، ص200؛ الکنی والالقاب، قمی، عباس، قم: انتشارات بیدار و الالقاب، ج1، ص196.
  20. ارشاد، ج2، ص114.
  21. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1387 ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص126؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج4، ص305.
  22. رجال طوسی، ص101-103.
  23. نقد الرجال، حسینی تفرشی، میرمصطفی بن حسین، تهران: 1318 ش. ، ج3، ص5.
  24. جامع الرواة، ج1، ص425.
  25. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج10، ص193.
  26. المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق. الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: 1419ﻫ ق. ، ص495؛ ابن‌طاووس، ج3، ص79، 345-346؛ المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، 1413 ﻫ ق. ، ص152؛ عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.والم الامام الحسین (ع) ص340؛ شفاء الصدور فی شرح زیارة عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، 1407 ه ق.اشور، تهرانی، میرزاابوالفضل، تحقیق سیدعلی موحد ابطحی، قم: محقق کتاب، 1370 ش.، ج1، ص249؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، 1413 ﻫ ق. ، ج10، ص193.