تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[[رده:کتابها]] | [[رده:کتابها]] | ||
[[رده:کتابها در گروه تاریخ]] | [[رده:کتابها در گروه تاریخ]] | ||
[[en:Tahghigh Darbare Rooz-e- Arbaʽeen-e- Hazrat Sayyid al-Shuhada]] | |||
<references />{{کتابشناسی عاشورا}} | <references />{{کتابشناسی عاشورا}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۰
تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع)
| |
---|---|
| |
نویسنده | سید محمّد علی قاضی طباطبائی |
ناشر | بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبائی |
محل نشر | قم |
تاریخ نشر | 1368 |
چاپ | سوم |
قطع | وزیری |
تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع) کتابی است دربارهی بازگشت اهل بیت امام حسین(ع) به کربلا پس از واقعه عاشورا و به اسارت رفتن در شام که توسط سید محمّد علی قاضی طباطبائی نوشته شده است.
نویسنده کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی متولد 1331 قمری/ 1292 در تبریز فرزند سیدباقر، تحصیلات حوزوی خود را در سامرا به انجام رساند و پس از بازگشت به زادگاه، در آغاز دهه 1320 / 1359 قمری، برای ادامه و تکمیل تحصیلات به قم رفته و پس از حدود یک دهه به نجف عزیمت و در دروس مراجع و علمای بزرگ آنجا حضور یافت. او پس از کسب درجه اجتهاد در سال 1332/ 1372 قمری به تبریز بازگشته و از آن زمان تا هنگام ترورش توسط گروه فرقان (سال 1358) علاوه بر تحقیق و تالیف کتب متعدد، در مبازات سیاسی علیه رژیم پهلوی مشارکت فعال داشته و به همین سبب، چندین بار دستگیر، زندانی و تبعید شد .
درباره کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کتاب مورد بررسی در این نوشتار، برای نخستین بار در سال 1352 با عنوان «تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیدالشهدا علیه آلاف التحید و الثناء» در تبریز چاپ و منتشر شد[۱] و در طول سالهای بعد نیز موسسات انتشاراتی مختلفی اقدام به تجدید چاپ آن کردند.[۲] همچنین ترجمه عربی متن کتاب نیز در سال 1396 انتشار یافت.[۳] اما نسخه مورد بررسی از کتاب «تحقیق درباره اولین اربعین» در نوشتار حاضر، چاپ سوم کتابی است که در سال 1383 منتشر شد.[۴]
از قاضی طباطبائی تالیفات دیگر همچون: حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر کفایه الاصول آخوند خراسانی، تقریرات اصول آیت الله حجت کوه کمری، تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم و علم الامام (ع) نیز در دست است.[۵]
این کتاب که تحقیق مفصّلی است دربارهٔ وضع اهل بیت امام حسین (ع) در نخستین اربعین شهادت آن حضرت، که پاسخی به پرسش نویسنده است و در واقع، در ردّ سخنی از نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان است. به نظر نوری، رفتن اسیران اهل بیت به کربلا، پس از رهایی از قید یزید در شام، در نخستین اربعین امام حسین (20 صفر سال 61)، سخنی معتبر و صحیح نیست. اما به نظر نویسنده، رأی نوری صحیح نیست و قول مشهور در میان شیعه، که اسیران اهل بیت در نخستین اربعین امام حسین به زیارت قبر وی نایل شدند، معتبر است.
چکیده کتاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
کتاب تحقیق در باره اول اربعین، دارای دو مقدمه به قلم نویسنده (طباطبائی) است. در نخستین مقدمه که هنگام چاپ اول کتاب، بر آن نوشته شده است، طباطبائی موضوع مورد بحث کتاب را، رد شبهات پیرامون اول اربعین، بیان می کند.از منظر قاضی طباطبائی موضوع حضور خاندان رسالت و کاروان اسرا در کربلا در نخستین اربعین پس از عاشورا اهمیت زیادی برای شیعیان و مذهب شیعه دارد و در این رابطه می نویسد: « از روزهای سوگواری که شیعه بسیار اهتمام بر اقامه ی عزار به کار برده و همت به زیارت آن حضرت در آن روز می گمارند یکی هم روز بیستم ماه صفر روز اربعین سید الشهداء علیه السلام است که سیره مستعمره شیعه از زمان ائمه اطهار علیه السلام بر آن جاری است که در عراق از هر طرف رو به کربلا آورده و به زیارت قبر مطهر بیشتر اهمیت می دهند. در میان شیعه آن روز را روز ورود اهل بیت علیهم السلام پس از خلاصی از اسارت شام به کربلا می دانند و آن را زیارت «مرد الراس» می خوانند و از ائمه اطهار علیهم السلام زیارت مخصوصی برای آن روز وارد شده. مشهور میان علمای امامیه آنست که سر مبارک سیدالشهداء علیه السلام را امام سجاد علیه السلام پس از چهل روز از شهادت، در روز اربعین اول آورده و به جسد اطیب و اطهرش در کربلا ملحق فرموده است.»[۶]
از منظر قاضی طباطبائی مشکل اصلی که موضوع محوری در کتاب تحقیق در اول اربعین است، چنین می باشد که «از علمای امامیه تا قرن هفتم هجری شبهه و اشکالی در این موضوع دیده نشده است و اول کسی که شبه کرده غیر از علی بن طاووس در کتاب اقبال، کسی که در این زمانها قریب به عصر ما بسیار پافشاری در شبهه و اشکل راجع به اربعین کرده و اصرار بر ان ورزیده علامه نوری صاحب کتاب مستدرک الوسائل است که در کتاب لؤلؤ و مرجان هر چه می توانسته خواسته موضوع آمدن اراء اهل بیت علیهم السلام را در اربعین اول سال 61 هجرت نفی نماید بلکه همت داشته که از محالات شمارد و بعد از وی شاگردانش و از روی تعصب استاد و شاگردی در این صدد می شوند که ادعاء استاد را به مرحله واقعی و حقیقت برسانند و لذا موضوع اربعین اول را از اکاذیب شمرده و دیگری آن را افسانه و از اساطیر به حساب آورده»[۷]
دومین چاپ کتاب، چهار سال بعد و همراه با تغییرات و اضافاتی در متن آن انجام شد، در بیان علت چنین تغییری، قاضی طباطبائی در دومین مقدمه اش نوشت: «رشک حاسدین و قیام طرفداران محدث نوری (ره) و مقاومت با آنان و رد شبهات پوچ و واهی آنها دشوار می نمود و تعجبآور این است که طرفداری از صداهای اعتراض مانند که از آثار نظرهای ساده و سطحی و بدون نامل و تحقیق و دقتنظر بود، بلند شد. به بعضی از آنها پاسخهای کتبی به طور تفصیل داده شد و به بعضی از آنها چون وارد کتابی کرده بودند و لذا در خود کتاب «تحقیق» در این طبع دوم آن از روی دقت و بررسی پاسخ نگارش یافت.»[۸] به همین نهج است که در هنگام طرح بسیاری از مباحث کتاب، قاضی طباطبائی به شبهات و تشکیکات وارد شده به چاپ اول کتاب و پاسخ آنها، اشاره می کند.[۹]
فهرست کتاب تحقیق در اول اربعین فاقد تیتربندیهای اصلی و فرعی، فصول و بخشها و قسمتها بوده و فهرست مطالب تنها از تیتر موضوعهای مطرح شده در کتاب تشکیل شده است. چارچوب کلی متن، ذکر شبهات و دلایل مخالفین و سپس پاسخ های کوتاه و بلند به آن شبهات است. به عنوان مثال مولف دلیل اول از اشکالات محدث نوری را به این ترتیب نقل میکند: «دلیل اول محدث نوری (ره) آنست که سید رضی الدین علی بن طاووس حسنی متوفی (664 ق) و شیخ فقیه ابن نما (قدس سرهما) که هر دو از اکابر فقهاء و علمای شیعه امامیه و از روساء مذهب اثنا عشیریه اند، در کتاب لهوف و کتاب مثیر الاحزان فرمودهاند که خاندان رسالت پس از خلاصی از اسارت در خدمت امام سجاد علیه السلام از شام حرکت کرده و در اثنا راه به شخص دلیل و همراه خودشان که یزید پلید بر آنها گماشته بود گفتند: قافلهی ما را از عراق برده و وی قافله را به عراق برگردانیده و وارد کربلا شدند و جابر بن عبدالله انصاری را در آنجا ملاقات کرده و بعد رهسپار مدینه شدند و نظر بر این که سید کتاب لهوف را در اوائل سن خود تالیف فرموده و لذا خالی از تحقیق است و بعد محدث نوری (ره) دو فقره شاهد بر این ادعای خود یعنی تالیف سید لهوف را در اوائل جوانی خود ذکر کرده و خواسته که نقل سید اجل را در این باره از انظار ساقط نماید و از نظر تحقیقی دور اندازد، ولی زهی تصور باطل، زهی خیال باطل»[۱۰]
او در فراز دیگری از کتاب تحقیق در اول اربعین و در ذیل تیتر: «یزید دست و پای خود را گم کرده بود.» می نویسد: «بنابر آنچه بیان شد یزید پلید دست و پای خود را گم کرده بود و نمی دانست چه حیلیت اندیشد تا جلو تنفر و انزجار مردم را بگیرد و یورش مردم به دربارش که او را بکشند و مروان از نیات مردم آگاه شده و یزید را از واقع امر آگاه ساخته و او را وادار به حرکت دادن به اسراء اهل بیت کرده است. واضح است هفت روز عزاء بر پا کردن بر سیدالشهداء علیه السلام بسیار بعید است بلکه کلیه مدت ماندن آنها در دمشق هفت روز شده است با آن هیجان مردم و اضطراب و تشویش در اذهان آنها چطور می توانست اهل بیت را در دمشق بیشتر نگه دارد و تا چهل روز سر مطهر را در منارهی مسجد جامع آویخته باشند یا آن سر انوار مطهر را با اسراء خاندان رسالت به مدینه فرستاده باشد بلکه ملاحظه ی سیاست یزید و حیله ی وی برای جلب قلوب ایجاب می کرده که راس مطهر را هر چه زودتر به بدن اطیب برگرداند تا جلو توجه افکار عمومی مردم را در بدبینی به خودش گرفته و بر خویش جلب نماید.»[۱۱]
چکیده نظر قاضی طباطبائی درمورد زمان ورود کاروان اسراء به کربلا به این شرح است: «اسراء خاندان نبوت را از کوفه در پانزدهم محرم (61) به سوی شام حرکت داده اند و اول صفر وارد شام کرده اند و قریب هشت روز در شام توقف آنها شده و در ظرف پانزده روز تا آخر ماه محرم آنها را با سرعت سیر برید برده اند و پس از هشت یا هفت روز حرکت از شام شده و قریب دوازده روز در راه میان عراق و شام بوده اند و بسیار امکان دارد که با خط مستقیم سیرشان شده و آب و آذوقه تهیه دیده و عازم خروج از شام گشته اند و در راه از دلیل که در اختیار اسراء خاندان رسالت بوده خواهش کرده اند که یکسره به عراق برود تا آنها زیارت قبور شهداء دشت کربلا را نموده»[۱۲]
با توجه به اینکه بخش اعظم استدلالات قاضی طباطبائی بر مبنای مدارک تاریخی و استنباط های وی از آن مدارک بنیان گذاشته شده است، شیوه اتخاذ شده از سوی مولف در استفاده از منابع نیز جای تامل دارد. در این رابطه، قاضی طباطبائی توضیح می دهد: «بنای نگارنده در این کتاب به نقل از کتب معتبره شیعه و سنی بوده و تحقیق در نوشته های تاریخی آنان است و بیشتر تلاش گشته که نقل از کتب ضعیفه خودداری شود.»[۱۳] در ادامه، قاضی طباطبائی به شکلی کاملا موجز، منابعی از تواریخ و مقاتل عاشورایی را مورد ارزیابی قرار داده و در این رابطه می نویسد: «بنای نگارنده در این کتاب [این بوده] که از نقل بر کتب ضعیفه خودداری شود. از امثال کتاب بحر المصائبها و مزامیر الاولیاها و مرقاه الایقانها و تحفه تازه ها و جنات الخلودها و مقتل ابومخنف ها و تحفه المجالسها و مخزن الیکاها و مصائب المعصومین ها و ریاض القدس ها و کتب مرحوم حاج ملا اسمعیل سبزواری واعظ (ره) که پر از مطالب بی مدرک و مصدر و تواریخ ضعیفه است. یکی هم کتابی به نام مقتل اسفرائنی است و پر از جعلیات و قصه های قصه خوانان و داستان های بی اصل فراوان دارد.»[۱۴]
برای درک هر چه بیشتر مبنای استدلالی قاضی طباطبائی پیرامون امکان پذیر بودن زمان حضور کاروان اسراء در کربلا در بیستم ماه صفر (اول اربعین)، مناسب است مروری بر نمونه ای از رایج ترین دلیل وی در کتاب « اول اربعین» داشته باشیم. مبنای این دلیل، ارائه نمونه هایی از سرعت عمل در حرکت کاروان ها، افراد و گروه هایی از یک منطقه به منطقهای بسیار دور، در مدت زمانی کم است. از جمله مواردی که قاضی طباطبائی در این رابطه بیان می کند رویت ماه ذیحجه در بغداد توسط هاورن الرشید و ادای مناسک حج توسط وی است.[۱۵]در فرازی دیگر از کتاب و به طور مشخص برای رد ادله محدث نوری، طباطبائی چنین استدلال می کند: « استعباد سد (ره) در اقبال و محدث نوری (ره) در لؤلؤ و مرجان [ در ابطال حضور کاروان اسراء در کربلا در اولین اربعین پس از عاشورا] نظر به ملاحظه حال عادی است که در بیستم صفر سال 61 اسرا خاندان نبوت به کربلا مراجعت کرده باشند. ولی این بعید شمردن آنها [محدث نوری] از عدم توجه به جریان حال و رفتن و آمدن در آن زمان است و اگر با تعمق در تاریخ آن زمان بنگریم خواهیم دید که در ظرف چند روز از عراق به شام و بالعکس می رفتند و بر می گشتند و با ملاحظه ی تاریخ شواهد زیادی پیدا می شود که با شترهای ذلول جماز و اسبهای عربی تند تاز مسافتهای طول و دراز را در اندک مدتی طی می کرده اند حتی می توان گفت که در زمان ما آن شترا و اسبها نایاب شده و بلکه از بین رفته و حتی شجاعت و شهامت آن اشخاص نیز نمانده است شواهد زیادی در تاریخ وجود دارد که در ظرف ده روز و هشت روز و بلکه یک هفته از عراق به شام و از شام مراجعت به عراق می کرده اند و حتی در زنان حاضر ما نیز آثاری از آن سرعت سیرها باقی و هنوز در نژاد اصیل عربی نمونه ی وجود دارد.»[۱۶]
در فرازهای دیگر از کتاب، نویسنده از مطرح نمودن موضوع های دیگری نیز که به نحوی از انحاء به مقوله عاشورا و واقعه کربلا ارتباط دارد، خودداری نمی کند. از جمله تحریفاتی است که از محل فعالیت روضه خوانان و مداحان دامنگیر میراث عاشورا و تفکر عاشورا پژوهی می شود. در این رابطه، قاضی طباطبائی نیز در فرازی از کتاب «اول اربعین»، تحت عنوان: «نصیحت به روضهخوانها و نوحهخوانها» می نویسد: «بلی بر آقایان منبر و روضهخوانها و نوحهخوانها لازم و واجب است طوری قضایا را نقل کنند و نظم کنند که از رویه زبان حال بودن و نوحه سرائی و ندبه نمودن خارج نشوند. جعل قصه نشود والا به دروغ که از گناهان کبیره است مرتکب خواهد شد و با آن گناه کبیره به گمان خودشان عمل استحبابی را انجام خواهند داد. آیا این عمل از نظر شرع مقدس اسلام صورت دارد؟ آیا با حرام می شود عمل استحبابی را به جا آورد؟ و علاوه اسلحه و حربه به دست دشمنان دین و نواصب و خوارج و اعداء اهل بیت اطهار علیهم السلام ندهند. اگر به تاریخ قضایای کرباء و دستگاه سیدالشهداء علیه السلام از روی محبت و علاقه زیادی صوری حرفهای بی اصل دروغی وارد نمایند ضرر و ایذاء و اذیت آن به سیدالشهداء علیه السلام از شمشیرها که روز عاشورا به روی آن حضرت کشیدند و به بدن مبارکش زدند، بیشتر خواهد بود.»[۱۷]همچنین در ادامه و در لابلای کتاب به موضوعات دیگری، پرداخته شده است؛ از جمله: کتاب لهوف ابن طاووس، در بست مورد اعتماد است و از همهٔ مقاتل شیعه و سنی صحیحتر و معتبرتر[۱۸]؛ مخدوش بودن این سخن مشهور که امام حسین حج خود را به عمره تبدیل کرد، بلکه آن حضرت احرام به عمرهٔ مفرده بسته بود و آن را به اتمام رسانید[۱۹]؛ مخدوش بودن این سخن مشهور که شریح قاضی فتوا به واجب القتل بودن امام حسین داد[۲۰]؛ تحقیق دربارهٔ کشیدن تیر از پای امیرالمؤمنین در هنگام نماز[۲۱]؛ مخدوش بودن کتاب ناسخ التواریخ و جایز نبودن مطالعهٔ آن[۲۲]؛ مخدوش بودن این سخن مشهور که عمر، تاریخ هجری را وضع کرد[۲۳]؛ مجعول بودن تفسیر منسوب به امام حسن عسکری[۲۴]؛ تحقیق مفصلی دربارهٔ صلوات بر محمّد وآل محمّد (ع) با رجوع به منابع بسیار (ص 448-553)؛ مجعول بودن کتاب مشهور به فقه الرضا علیهالسّلام (ص 627-631)؛ تحقیق دربارهٔ علی اصغر و عبدالله رضیع و اینکه این دو، دو نفر بودند (ص 660-682)؛ مجعول بودن داستان عروسی قاسم در عاشورا و اشاره به اینکه حسن مثنّی و فاطمه، دختر امام حسین، در پیش از محرم با یکدیگر ازدواج کرده بودند و این موضوع، منشأ اشتباه و خلط شده و برخی پنداشتهاند که قاسم، برادر حسن مثنّی، با فاطمه ازدواج کرده بود (ص 683-689)؛ درست بودن این مطلب که یکی از همسران امام حسین، شاه زنان (شهربانو)، دختر کسرا یزدگرد و مادر امام سجاد (ع) بود (ص 693-701).
جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- کتابشناسی تاریخی امام حسین علیهالسلام، محمد اسفندیاری، ص 153-154.
- جعفریان، رسول، تاملی در نهضت عاشورا. قم: انصاریان، 1381
- طباطبائی، سیدمحمدکاظم و موسوی، سیدحمید، اعتبار سنجی کتب مقاتل امام حسین (ع)، آیت بوستان (پژوهش نامه معارف حسینی)، ش 1، بهار 1395
- قاضی طباطبایی، محمدعلی، تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات ، چاپ سوم 1390
- ↑ قاضی طباطبایی، محمدعلی، تحقیق در باره روز اربعین حضرت سیدالشهدا علیه آلاف التحید و الثناء. تبریز، [بی نا]، 1352.
- ↑ از آن جمله می توان به: -- قاضی طباطبایی، محمدعلی، تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع). قم: بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبائی، 1368 اشاره کرد.
- ↑ القاضی الطباطبائی، السید محمدعلی، رجوع الرکب بعدالکرب: تحقیق حول الاربعین الاولی لمقتل سیدالشهدا علیه السلام، تلخیص و ترجمه و تحقیق محمدالکاظمی. مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه، 1396.
- ↑ قاضی طباطبایی، محمدعلی، تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهداء (ع). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات ، 1383.
- ↑ قاضی طباطبایی، محمدعلی، علم الامام (ع)، ترجمه بفارسی محمد آصفی. تبریز: بنیاد شهید انقلاب اسلامی، اداره تحقیق و پژوهش باران، 1383.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 30.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 30.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 28.
- ↑ از جمله ر.ک: قاضی طباطبائی، صص92- 93 .
- ↑ قاضی طباطبائی، صص 32-33.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 221.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 116.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 28.
- ↑ قاضی طباطبائی، صص 28- 29 .
- ↑ قاضی طباطبائی، صص 44- 45.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 40.
- ↑ قاضی طباطبائی، صص 120-121.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 18.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 39.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 61-64.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص ۱۷۰-۱۷۵.
- ↑ قاضی طباطبائی،ص ۱۷۸.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص ۲۲۸-۲۵۱.
- ↑ قاضی طباطبائی، ص 257-258.