مسیب بن نجبه فرازى

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۳۵ توسط Esmaeili (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مسیب بن نجبه فرازی از یاران برجستۀ على(ع) بود. وى در قیام توابین به خونخواهى شهداى کربلا، پس از کشته شدن سلیمان بن صرد رهبر توابین، پرچم نبرد را به دست گرفت و دلیرانه جنگید تا کشته شد.

اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
نام کامل مسیب بن نجبه فرازی
وفات/شهادت 26 ربیع الاخر سال 65 هجری قمری - عین الاورده
از یاران امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
نقش های برجسته خونخواهی شهدای کربلا

زندگینامه

نام کامل او مسیب بن نجبه بن ربیعه بن ریاحی بن عوف بن هلال بن شمخ بن فرازه است. فرازه یکی از قبایل بزرگ عرب به شمار می‌رفت که نسب آنان به قیس عیلان می‌رسید. گرچه محل زندگی مسیب به طور دقیق مشخص نیست اما قبیله فرازه در منطقه «نجد» و «وادی‌القری» می‌زیستند. اینقبیله پیش از مسلمان شدن در سال 9 هجری قمری در مکه می‌زیستند اما پس از آن ساکن مدینه شدند. مسیب چون از نیروهای نطامی به شمار میرفت در سال 17 هجری قمری که کوفه به پایگاه نظامیان تبدیل شد، به کوفه مهاجرت نمود و در خانه ابن مسعود منزل گزید.

مسیب از تابعین بودند و از امیرالمومنین(ع) نقل حدیث کرده است و افرادی مانند ابواسحاق سبیعی، ابوادریس مرهبی و عبیدالمکتب از مسیب روایت نقل کرده‌اند.

حضور در دوران امام علی(ع)

مسیب یکی از بهترین یاران امیرالمومنین(ع) بود و طبق اسناد تاریخی در جنگهای جمل، صفین و نهروان در کنار امام خویش حضور داشت.

حضور در دوران امام حسن(ع)

مسیب بعد از شهادت امام علی(ع) با امام حسن(ع) بیعت نمود و در همه مراحل حساس در کنار ایشان بود و حتی بعد ازصلح اجباری امام حسن مجتبی(ع) با معاویه نیز به ایشان اعتراض نمود.

همراهی با توابین

مسیب یکی از فرماندهان سپاه توابین بود. او از اینکه توفیق شهادت در رکاب سیدالشهدا(ع) را نیافته بود بشدت اندوهگین بود و این حسرت را در خطابه‌اى که در جمع توابین ایراد کرد، بر زبان آورد و از اینکه با وجود نگارش نامه، از فداکارى در راهش مضایقه کرده و یاریش نکرد، خود و جمع یاران را ملامت کرد. [۱] وی در 26 ربیع الاخر سال 65 هجری قمری در منطقه عین الاورده به شهادت رسید.[۲] سر او را به همراه سر سلیمان بن صرد به شام نزد مروان فرستادند و بر دروازه شام آویختند.

منبع

پی‌نوشت

  1. حیاة الامام الحسین،ج ۳،ص ۳۶۲.
  2. مروج الذهب،ج ۳،ص ۹۴،تاریخ الاسلام،ذهبى،ج ۵،ص ۲۴۸.