۳٬۴۸۸
ویرایش
(←منابع) |
|||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''صفائی جندقی''' (زاده 1236 در جندق- درگذشته 1314 در جندق) از شعراى آیینى مطرح در سدۀ سیزدهم و اوایل سدۀ چهاردهم هجرى بود. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
احمد <ref>صفائى.</ref> جندقى دومین فرزند یغماى جندقى <ref>1276-1196.</ref> است که در سال 1236 ه.ق درخور مرکز منطقۀ جندق و بیابانک به دنیا آمده است.مادر او هما سلطان از اهالى کاشان و از بستگان حاج ملا احمد نراقى-مجتهد جلیل القدر و پرآوازۀ شیعى-دومین همسر یغماى جندقى است. | میرزا احمد <ref>صفائى.</ref> جندقى دومین فرزند یغماى جندقى <ref>1276-1196.</ref> است که در سال 1236 ه.ق درخور مرکز منطقۀ جندق و بیابانک به دنیا آمده است.مادر او هما سلطان از اهالى کاشان و از بستگان حاج ملا احمد نراقى -مجتهد جلیل القدر و پرآوازۀ شیعى- دومین همسر یغماى جندقى است. پدرش یغما، وی را به نام و تخلّص ملّا احمد نراقی که تخلّص «صفایی» داشت نامید. میرزا احمد تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش فراگرفت و سپس در محضر پدر ادیب و برادر دانشمندش -میرزا اسماعیل هنر- به تکمیل معلومات خود پرداخت. صفائى جندقى پس از سفرهایى به سمنان و تهران، روستاى جندق را براى اقامت برگزید و تا پایان عمر در همان جا از راه کشاورزى و دامدارى به امرار معاش پرداخت. صفائى جندقى در مدت حیات خود چهار همسر برگزید و از آنان داراى 20 فرزند شد که برخى از آنان اهل ادب و هنر بودند: محمد حسن کیوان ملقب به عماد الشعراء<ref>1260-1325.</ref>، میرزا محمد حسین متخلص به «فرهنگ» و متولد 1269 ه.ق، میرزا ابو القاسم وفائى<ref>متولد 1283 ه.ق.</ref> ادیب و خوشنویس و میرزا عبد الکریم<ref>متولد 1296 ه.ق.</ref> که داراى ذوق ادبى و خط نسبتا خوش و خوانایى بوده و اغلب نسخههاى دیوان صفائى جندقى به خط اوست. محمد حسن کیوان، فرزند ارشد صفائى جندقى از جانب ظلالسلطان -حاکم اصفهان- به «عماد الشعراء» ملقب شده و در شعر از تخلص «خرد» استفاده مىکرده و منظومۀ هزار و یکشب او حاوى داستانهاى نو و ابتکارى است و همو در شمار نخستین شاعرانى است که براى کودکان نیز شعر مىسروده است. فرزند او میرزا فتح الله مشهور به «کیوان ثانى»<ref>متوفاى 1332 ه.ق.</ref> از شاعران منطقۀ بیابانک بوده و در شعر «پرویز» تخلص مىکرده است. <ref>دیوان اشعار صفائى جندقى،با تصحیح و مقدمۀ سید على آل داود، چاپ و انتشارات آفرینش،تهران 1370.</ref> | ||
==آثار== | |||
صفائى جندقى از شعراى آیینى مطرح در سدۀ سیزدهم و اوایل سدۀ چهاردهم هجرى بود و دیوان چاپى او شامل غزلیات، انابتنامه، رباعیات انابیّه، رباعیات عاشقانه، مادّه تاریخها، مراثى عاشورایى در 114 بند، مثنوى «رقیهنامه» حاوى 315 بیت، نوحهها و ترجیعبند است که با تصحیح آقاى سید على آل داود توسط چاپ و انتشارات آفرینش در سال 1370 چاپ و منتشر شده است. همچنین مجموعهای از مراثی وی که در حدود 128 بند میباشد و به اقتفای محتشم کاشانی سروده در سال 1315 هجری در تهران چاپ شده است. او در سبک عراقى طبعآزمایى کرده و اشعارش ساده و دلنشین و عارى از پیچیدگىهاى لفظى و معنوى است. در میان آثار منظوم وى ترکیببند عاشورایى او که در 114 بند به تعداد سورههاى قرآن کریم سامان یافته، مشهور است و باقى اشعار او چندان اوج و منزلتى ندارد. «انابتنامۀ»او که حاوى نثر و نظم است حال و هواى نیایشى دارد و خواندنى است و برخى از غزلیات عاشورایى وى نیز شور و حال خاصى دارد. جندقى شهرت ادبى خود را مرهون ترکیب 114 بندى خود -در مراثى سالار شهیدان- است. ترکیببند عاشورایى صفائى جندقى علىرغم جاذبههایى که دارد، یکدست نیست؛ ولى داراى بندهاى ممتازى است که از دیرباز مورد عنایت شیفتگان ادب عاشورا قرار داشته است. خصوصا اولین و بیست و نهمین بند آنکه از آثار فخیم و ماندگار شعر عاشورا در زبان فارسى به شمار مىرود و الهامبخش شاعران آیینى در سرودن اشعار ماتمى است، و نوحههاى عاشورایى او نیز رهگشاى نوحهسرایان حسینى بوده و هست. | |||
صفائى جندقى از شعراى آیینى مطرح در سدۀ سیزدهم و اوایل سدۀ چهاردهم هجرى | |||
===برگزیدۀ اشعار=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۰۲: | خط ۸۴: | ||
{{ب| وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست|گر آستین به دیدهی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیلهی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> }} | {{ب| وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست|گر آستین به دیدهی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیلهی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> بیمار کربلا به تن از تب، توان نداشت</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">تاب تن از کجا؟ که توان بر فغان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">آب آنقدر که دست بشوید ز جان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> در کربلا کشید بلایی که پیش وهم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">عرش عظیم طاقت نیمی از آن نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> ز آمد شدِ غم اسرا در سرای دل</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> در دشت فتنهخیز که زان سروران، تنی</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">جز زیر تیغ و سایهی خنجر امان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> این صید هم که ماند نه از باب رحم بود</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> یا کور شد جهان که نشانی ازو ندید</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">یا کاست او چنان که ز هستی نشان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> از دوستانش آن همه یاری یقین نبود</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">وز دشمنان هم این همه خواری گمان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> از بهر دوستان وطن غیر داغ و درد</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">میرفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> تا شام هم ز کوفه در آن آفتاب گرم</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">جز سایهی سر شهدا سایبان نداشت </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> از یک شرار آه، چرا چرخ را نسوخت</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت؟ </span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> وز یک قطار اشک چرا خاک را نشست</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt">گر آستین به دیدهی گوهرفشان نداشت؟ <ref> برگرفته از مجموعه مراثی صفایی جندقی که به سال 1315 ه. ش به وسیلهی اسداله محبون جندقی چاپ شده است.</ref> </span> | |||
|} | |||
<br /> | |||
===اولین بند از ترکیب 114 بندى=== | ===اولین بند از ترکیب 114 بندى=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۴۸۷: | خط ۵۱۸: | ||
==منابع== | |||
* [[دانشنامه شعر عاشورایی انقلاب حسینی در شعر شاعران عرب و عجم|دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 973-979.]] | |||
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر | * [[کاروان شعر عاشورا|محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 410-421.]] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
<references /> | |||
[[رده:شاعران قرن سیزدهم]] | |||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | |||
[[رده:شاعران ایرانی]] |
ویرایش