نصرت اردبیلى
نصرت اردبیلى | |
---|---|
نام اصلی | میرزا نصر اللّه اردبیلی |
زمینهٔ کاری | فقه و ادبیات |
زادروز | اردبیل |
مرگ | نجف |
ملیت | ایرانی |
جایگاه خاکسپاری | نجف |
در زمان حکومت | محمد شاه |
لقب | صدر الممالکى |
سبک نوشتاری | عراقی |
تخلص | نصرت |
استاد | حاجى محمد حسین بن شیخ زین العابدین (حسینعلى شاه) |
نصرت اردبیلى از شعراى سده سیزدهم هجرى بود.
زندگینامه
میرزا نصر اللّه اردبیلی، متخلص به «نصرت» با محمد شاه قاجار معاصر بوده است. زادگاهش اردبیل بوده و در اوان جوانى براى تحصیل علوم متعارف زمان خود عازم اصفهان مىشود. او سپس به تصوف روی آورده و خدمت مرحوم حاجى محمد حسین بن شیخ زین العابدین ملقب به حسینعلى شاه مشرف شد. نصرت بعد از رسیدن به رتبه شیخى و قابل ارشاد شدن به امر حسینعلی شاه به آذربایجان رفت که با مرحوم عباس میرزاى ولیعهد همراه شود و ضمنا خدمت محمد شاه رسد و به او خبر مژده سلطنت دهد. وی پس از تحصیل علوم ظاهر و باطن مشغول امور دنیوی شد اما طریقه فقه را رها نکرد. همان وقت هم ظاهرا ارشاد و دستگیرى مىنمود و با فقرا و درویشان بر خلاف امرا و بزرگان فروتنى مىکرد. نصرت لقب و منصب «صدر الممالکى» و وزارت صدارت محمد شاه را یافت. وى پس از درگذشت محمد شاه، و وقایع بعد از آن، به کرمانشاه و سپس به عتبات عالیات رفت. مقبرۀ وى در نجف اشرف است.[۱]
آثار
در آثار معدودى که از «نصرت» اردبیلى باقى مانده شیوه بیانى و شگرد کلامى سبک عراقى دیده مىشود و پیداست که داراى طبع وقادى بوده و بر لطیفههاى ادبى و آرایههاى لفظى و معنوى وقوف داشته است. مسلما از آثار منظوم عاشورایى (نصرت) اردبیلى به خاطر عدم چاپ و نیز دور از دسترس بودن دیوان اشعارش به جز کسانى که با او معاشر بوده و به او ارادت داشتهاند دیگران را از آن بهرهاى نبرده است و ابیات معدودى که از مراثى او که در تذکرههاى دوره قاجاریه به ثبت رسیده، براى داورى در زمینه اثرگذارى آنها کافى نمىباشد، ولى مراثى معدودى که از او در اختیاریم از پختگى و غناى محتوایى برخوردار و داراى بار عرفانىاند.
مرثیه منظوم عاشورایى
اى سربلند صُفّه صدق و صفا حسین | وى پاىبند رشته مهر و وفا حسین | |
اى سّر «کنت کنزاً» مکنون «من عَرَف» | وى رمز «هل اتى» اثر «لا فتى» حسین | |
احرام کعبه حرم کبریا ببند | اى برگزیده حرم کبریا، حسین[۲] |
اى خاک کربلا! تو چه خاک معطرى | خاک هزار باره به از مشک و عنبرى | |
خاک و براى تشنهلبان وصال حق | اى خاک کربلا! تو به از آب کوثرى | |
بطحا و زمزم و حرم و قرب، فى المثلى | آنها کواکباند و، تو خورشید انورى | |
با این همه شرافت و این رتبه، اى عجب | غمگین و غمفزا و ملول و مکدرى | |
دیدى مگر دو دست مه هاشمى ز تن | هریک فتاده چون علم ماه پیکرى | |
اى واى! دیدهاى تو حسین و هزار زخم | شمرى به پیش رفته و، بگرفته خنجرى |
این خون اگر نبود، زمین و زمان نبود | این خون اگر نبود، ز عالم نشان نبود | |
این خون اگر نبود چه عالم، چه آدمى | این سجده ملایک و راز نهان، نبود | |
این خون اگر نبود ذبیح اللّه[۳] از منا | برگشتن و ذبیح نگشتن گمان نبود | |
«نصرت»! بلند و فاش بگو تا که بشنوند | این خون اگر نبود جحیم و جنان نبود[۴] |
منابع
پی نوشت
- ↑ حدیقة الشعراء،سید احمد دیوان بیگى شیرازى،به تصحیح و تحشیه دکتر عبد الحسین نوایى،ج 3،ص 1889 و 1890.
- ↑ همان، ص 1891.
- ↑ حضرت اسماعیل(ع).
- ↑ همان،ص 1890-1891.کسانى که مایلاند درباره او تحقیق بیشترى کنند مىتوانند به مآخذى از قبیل: بستان السیاحه، طرایق الحقایق، مجمع الفصحا، منتظم ناصرى، تاریخ قاجاریه سپهر، روضة الصّفاى ناصرى و دانشمندان آذربایجان مراجعه نمایند.