نصرت اردبیلى

از ویکی حسین
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۳ توسط Esmaeili (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نصرت اردبیلى از شعراى قرن سیزدهم هجرى ایرانی است.

نصرت اردبیلى
نام اصلی میرزا نصراللّه اردبیلی
زمینهٔ کاری فقه و ادبیات
زادروز اردبیل
مرگ نجف
ملیت ایرانی
جایگاه خاکسپاری نجف
در زمان حکومت محمدشاه
لقب صدرالممالکى
سبک نوشتاری عراقی
تخلص نصرت
استاد حاجى محمدحسین بن شیخ زین‌العابدین (حسینعلى شاه)

زندگینامه

میرزا نصراللّه اردبیلی، متخلص به «نصرت» با محمدشاه قاجار معاصر بوده‌است. زادگاهش اردبیل بوده و در جوانى براى تحصیل علوم متعارف زمان خود عازم اصفهان مى‌شود. او سپس به تصوف روی می‌آورد. نصرت لقب و منصب «صدرالممالکى» و وزارت صدارت محمدشاه را به دست می‌آورد. وى پس از درگذشت محمدشاه، و وقایع بعد از آن، به کرمانشاه و سپس به عتبات عالیات رفت. مقبره وى در نجف اشرف است.[۱]

آثار

در آثار معدودى که از «نصرت» اردبیلى باقى مانده علاوه بر رویکرد عرفانی‌، شیوه بیانى و شگرد کلامى سبک عراقى دیده مى‌شود.

اشعار

مرثیه منظوم عاشورایى

اى سربلند صُفّه صدق و صفا حسین وى پاى‌بند رشته مهر و وفا حسین
اى سّر «کنت کنزاً» مکنون «من عَرَف» وى رمز «هل اتى» اثر «لا فتى» حسین
احرام کعبه حرم کبریا ببند اى برگزیده حرم کبریا، حسین[۲]
اى خاک کربلا! تو چه خاک معطرى خاک هزار باره به از مشک و عنبرى
خاک و براى تشنه‌لبان وصال حق اى خاک کربلا! تو به از آب کوثرى
بطحا و زمزم و حرم و قرب، فى المثلى آن‌ها کواکب‌اند و، تو خورشید انورى
با این همه شرافت و این رتبه، اى عجب غمگین و غم‌فزا و ملول و مکدرى
دیدى مگر دو دست مه هاشمى ز تن هریک فتاده چون علم ماه پیکرى
اى واى! دیده‌اى تو حسین و هزار زخم شمرى به پیش رفته و، بگرفته خنجرى
اى خاک کربلا! تو چه خاک معطرى خاک هزار باره به از مشک و عنبرى
خاک و براى تشنه‌لبان وصال حق اى خاک کربلا! تو به از آب کوثرى
بطحا و زمزم و حرم و قرب، فى المثلى آن‌ها کواکب‌اند و، تو خورشید انورى
با این همه شرافت و این رتبه، اى عجب غمگین و غم‌فزا و ملول و مکدرى
دیدى مگر دو دست مه هاشمى ز تن هریک فتاده چون علم ماه پیکرى
اى واى! دیده‌اى تو حسین و هزار زخم شمرى به پیش رفته و، بگرفته خنجرى


این خون اگر نبود، زمین و زمان نبود این خون اگر نبود، ز عالم نشان نبود
این خون اگر نبود چه عالم، چه آدمى این سجده ملایک و راز نهان، نبود
این خون اگر نبود ذبیح اللّه[۳] از منا برگشتن و ذبیح نگشتن گمان نبود
«نصرت»! بلند و فاش بگو تا که بشنوند این خون اگر نبود جحیم و جنان نبود[۴]

منابع

پی نوشت

  1. حدیقةالشعراء، سید احمد دیوان بیگى شیرازى، به تصحیح و تحشیه دکتر عبدالحسین نوایى، ج ۳، ص ۱۸۸۹ و ۱۸۹۰.
  2. همان، ص ۱۸۹۱.
  3. حضرت اسماعیل(ع).
  4. همان، ص ۱۸۹--۱۸۹۱.کسانى که مایل‌اند درباره او تحقیق بیشترى کنند مى‌توانند به مآخذى از قبیل: بستان السیاحه، طرایق‌الحقایق، مجمع‌الفصحا، منتظم‌ ناصرى، تاریخ قاجاریه سپهر، روضةالصّفاى ناصرى و دانشمندان آذربایجان مراجعه نمایند.