۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «حکیم ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی البلخی المروزی مکنّی به ابو معین و ملقب...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
نبینی که امّت همی گوهر دیننیاید مگر کز بنین محمّد؟ | {{ب| نبینی که امّت همی گوهر دیننیاید مگر کز بنین محمّد؟ }} | ||
محمد بدان داد گنج و دفینشکه او بود در خور قرین محمّد | {{ب| محمد بدان داد گنج و دفینشکه او بود در خور قرین محمّد }} | ||
قرین محمد که بود؟ آنکه جفتشنبودی مگر حور عین محمّد | {{ب| قرین محمد که بود؟ آنکه جفتشنبودی مگر حور عین محمّد }} | ||
از این حور عین و قرین گشت پیداحسین و حسن، سین و شین محمّد | {{ب| از این حور عین و قرین گشت پیداحسین و حسن، سین و شین محمّد }} | ||
حسین و حسن را شناسم حقیقتبدو جهان گل و یاسمین محمّد | {{ب| حسین و حسن را شناسم حقیقتبدو جهان گل و یاسمین محمّد }} | ||
چنین یاسمین و گل اندر دو عالمکجا رُست جز در زمین محمّد | {{ب| چنین یاسمین و گل اندر دو عالمکجا رُست جز در زمین محمّد }} | ||
نیارم گزیدن همی مر کسی رابر این هر دوان نازنین محمّد | {{ب| نیارم گزیدن همی مر کسی رابر این هر دوان نازنین محمّد }} | ||
قرآن بود و شمشیر پاکیزه حیدر|دو بنیاد دین متین محمّد <ref>دیوان ناصر خسرو؛ ص 158.</ref> | {{ب| قرآن بود و شمشیر پاکیزه حیدر|دو بنیاد دین متین محمّد <ref>دیوان ناصر خسرو؛ ص 158.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسولبیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول | {{ب| امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسولبیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول }} | ||
گر نگشته ستند فتنه بر جهان از دین حقچون جهانند و طلب کار جهانند، ای رسول | {{ب| گر نگشته ستند فتنه بر جهان از دین حقچون جهانند و طلب کار جهانند، ای رسول }} | ||
از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیرچون فراز نشتر جهانند و رمانند، ای رسول | {{ب| از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیرچون فراز نشتر جهانند و رمانند، ای رسول }} | ||
سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچگرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول | {{ب| سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچگرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول }} | ||
چون زمان داده است تا محشر خدای ابلیس راجمله قومش بر امید آن زمانند، ای رسول | {{ب| چون زمان داده است تا محشر خدای ابلیس راجمله قومش بر امید آن زمانند، ای رسول }} | ||
ز انکه خان دوستی دیو شد دلشان همهدشمنان اهل بیت و خاندانند، ای رسول | {{ب| ز انکه خان دوستی دیو شد دلشان همهدشمنان اهل بیت و خاندانند، ای رسول }} | ||
این مسلمانان به نام، از کشتن اولاد توچون جهودان نیز پیمبر کشانند، ای رسول | {{ب| این مسلمانان به نام، از کشتن اولاد توچون جهودان نیز پیمبر کشانند، ای رسول }} | ||
روی گردانند از پاکیزه فرزندان توکور و گمره برطریق این و آنند، ای رسول | {{ب| روی گردانند از پاکیزه فرزندان توکور و گمره برطریق این و آنند، ای رسول }} | ||
بیگمان چون بر وصی و اولاد او دشمن شدندبر تو ای خیر البشر پس بیگمانند، ای رسول <ref> همان؛ ص 304.</ref> | {{ب| بیگمان چون بر وصی و اولاد او دشمن شدندبر تو ای خیر البشر پس بیگمانند، ای رسول <ref> همان؛ ص 304.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
بتگر بتی تراشد و او را همی پرستدزو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین | {{ب| بتگر بتی تراشد و او را همی پرستدزو نیست رنج کس را نه زان خدای سنگین }} | ||
تو چون بتی گزیدی کز رنج و شَرَّ آن بتبرکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین | {{ب| تو چون بتی گزیدی کز رنج و شَرَّ آن بتبرکنده گشت و کشته یکرویه آل یاسین }} | ||
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبراز تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین | {{ب| آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبراز تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین }} | ||
لعنت کنم برآن بت کز امت محمداو بود جاهلان را ز اوّل بت نخستین | {{ب| لعنت کنم برآن بت کز امت محمداو بود جاهلان را ز اوّل بت نخستین }} | ||
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک رابستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین | {{ب| لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک رابستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین }} | ||
لعنت کنم برآن بت کو کرد و شیعت اوحلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین | {{ب| لعنت کنم برآن بت کو کرد و شیعت اوحلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین }} | ||
پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنتلعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین <ref> همان؛ ص 410.</ref> | {{ب| پیش تواند حاضر اهل جفا و لعنتلعنت چرا فرستی خیره به چین و ماچین <ref> همان؛ ص 410.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
گر خرد را برسر هشیار خویش افسر کنیسخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر برکنی | {{ب| گر خرد را برسر هشیار خویش افسر کنیسخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر برکنی }} | ||
بر سرت بویا چو مشک و عنبر سارا شودگر تو خاکستر به نام آل او بر سر کنی | {{ب| بر سرت بویا چو مشک و عنبر سارا شودگر تو خاکستر به نام آل او بر سر کنی }} | ||
هم مقصّر باشی ای دل گر به مدح مصطفیمعنی از گوهر طرازی لفظش از شکّر کنی | {{ب| هم مقصّر باشی ای دل گر به مدح مصطفیمعنی از گوهر طرازی لفظش از شکّر کنی }} | ||
ای پسر، پیغمبری را تاج کی باشد شگفتگر تو بر سر روز محشر ماه را افسر کنی؟ | {{ب| ای پسر، پیغمبری را تاج کی باشد شگفتگر تو بر سر روز محشر ماه را افسر کنی؟ }} | ||
گر به راه این جهان خورشیدمان رهبر شده استسوی یزدانمان همی مر عقل را رهبر کنی | {{ب| گر به راه این جهان خورشیدمان رهبر شده استسوی یزدانمان همی مر عقل را رهبر کنی }} | ||
هر که او فضل تو و آل تو را منکر شودخوبی و معروف او را زشتی و منکر کنی | {{ب| هر که او فضل تو و آل تو را منکر شودخوبی و معروف او را زشتی و منکر کنی }} | ||
فضل و جود و عدل ایزد خدمت کوثر کندچون تو روز حشر مجلس بر لب کوثر کنی | {{ب| فضل و جود و عدل ایزد خدمت کوثر کندچون تو روز حشر مجلس بر لب کوثر کنی }} | ||
دشمنی با اهل و آل تو همی بیمر کنندهمچنان کانسان تو با ایشان همی بیمر کنی | {{ب| دشمنی با اهل و آل تو همی بیمر کنندهمچنان کانسان تو با ایشان همی بیمر کنی }} | ||
شرم ناید مر تو نادان را که پیش ذو الفقارزاف را شمشیر سازی و ز کدو مغفر کنی؟ | {{ب| شرم ناید مر تو نادان را که پیش ذو الفقارزاف را شمشیر سازی و ز کدو مغفر کنی؟ }} | ||
چون پیمبر را برادر بود حیدر سوی خلقگر بنازم من بدو چون روی خویش اصفر کنی | {{ب| چون پیمبر را برادر بود حیدر سوی خلقگر بنازم من بدو چون روی خویش اصفر کنی }} | ||
آل پیمبر بسی کشتهی بت منحوس توستتو همی او را به حیلت بر سر منبر کنی | {{ب| آل پیمبر بسی کشتهی بت منحوس توستتو همی او را به حیلت بر سر منبر کنی }} | ||
من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنمتو همی نازش به سند و هند بد گوهر کنی | {{ب| من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنمتو همی نازش به سند و هند بد گوهر کنی }} | ||
وقت آن آمد که روز کین چو خاک کربلاآب را در دجله از خون عدو احمر کنی <ref>همان؛ ص 465.</ref> | {{ب| وقت آن آمد که روز کین چو خاک کربلاآب را در دجله از خون عدو احمر کنی <ref>همان؛ ص 465.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} |
ویرایش