عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
{{جعبه اطلاعات اصحاب امام حسین (ع)
| عنوان              =
| عنوان              =
| تصویر              =
| تصویر              =مزار یاران اباعبدالله.jpg
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
|توضیح تصویر        =
|توضیح تصویر        =
خط ۲۱: خط ۲۱:
| شاگردان          =
| شاگردان          =
| آثار              =
| آثار              =
| نقش های برجسته              =از یاران امام حسین (ع)
| نقش های برجسته              =از یاران امام حسین (ع) و شهدای کربلا
}}'''عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری،''' <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص ۱۲۶.</ref> نام پدر او در برخی منابع شبیب آمده‌است <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۳۴۵،۷۹.</ref> که خویی آنرا صحیح دانسته‌است. <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۹، ص۱۷۷.</ref> نسب او به قبیله بنو شاکر تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب قحطانی می‌رسد و به همین سبب به شاکری مشهور است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری‌ از یاران [[امام حسین (ع)]] بود.  
}}'''عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب‌ شاکری'''از یاران [[امام حسین (ع)]] بود که در [[کربلا]] در روز [[عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.  
==زندگینامه==
==زندگینامه==
قبیله بنو شاکر از یاران امام علی(ع) بودند و در جنگ صفین او را یاری رساندند. به همین سبب حضرت آنان را با اوصافی نیکو ستوده و درباره آنان فرموده است: ”لَو تَمَّت عِدَّتُهُم اَلفاً لَعُبِدَ اللهُ حَقَّ عِبادَتِهِ“ اگر بنی‌ شاکر هزار نفر بودند، خداوند به درستی و حقیقتا عبادت می‌شد. <ref>وقعه صفین، منقری، نصربن مزاحم، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، ۱۳۷۶ ش. ، ص۳۷۴.</ref> همچنین در اشعاری که در مدح آنان سرود، چنین فرمود: <ref>همان، ص۳۷۵.</ref>من این قوم را فراخواندم و گروهی زبده از شهسواران همدان که دور از فرومایگی هستند، دعوتم را لبیک گفتند. شهسوارانی همدانی از بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام <ref>بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام دو تیره از قببله همدان بودند. ر.ک : الاشتقاق، ابن درید، محمد بن حسن، چاپ عبداسلام محمد هارون، بیروت: دار المیسره، ۱۳۹۹ ﻫ ق.، ص۲۵۷-۲۵۰.</ref> که به‌گاه پیکار گوشه‌گیر و تن‌آسای نیستند. چون آتش جنگ بین اقوام برافروزد با هر نیزه و تیغ آبدیده برّان به پیکار آیند. بنی‌ همدان را اخلاقی والا و دینی است که بدان آراسته‌اند و چون به نبرد آیند، تند و با مهابت و دشمن شکارند.  
عابس‌ بن ‌ابی‌ شبیب بن شاکر بن ربیعه بن مالک بن صعب بن معاویه بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد همدانی‌ شاکری، <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص ۱۲۶.</ref> از قبیله بنو شاکر تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب قحطانی است و به همین سبب به شاکری مشهور است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> نام پدر او در برخی منابع شبیب آمده‌است <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۳۴۵،۷۹.</ref> که خویی آنرا صحیح دانسته‌است. <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۹، ص۱۷۷.</ref>
گفته شده عابس در صفین حضور داشت و پیشانی‌اش شکافی برداشت.
 
قبیله بنو شاکر از یاران امام علی(ع) بودند و در جنگ صفین او را یاری رساندند. به همین سبب حضرت آنان را با اوصافی نیکو ستوده و درباره آنان فرموده است: «لَو تَمَّت عِدَّتُهُم اَلفاً لَعُبِدَ اللهُ حَقَّ عِبادَتِهِ، اگر بنی‌ شاکر هزار نفر بودند، خداوند به درستی و حقیقتا عبادت می‌شد.» <ref>وقعه صفین، منقری، نصربن مزاحم، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، ۱۳۷۶ ش. ، ص۳۷۴.</ref> همچنین در اشعاری که در مدح آنان سرود، چنین فرمود: <ref>همان، ص۳۷۵.</ref>«من این قوم را فراخواندم و گروهی زبده از شهسواران همدان که دور از فرومایگی هستند، دعوتم را لبیک گفتند. شهسوارانی همدانی از بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام <ref>بنی‌ شاکر و بنی‌ شبام دو تیره از قببله همدان بودند. ر.ک : الاشتقاق، ابن درید، محمد بن حسن، چاپ عبداسلام محمد هارون، بیروت: دار المیسره، ۱۳۹۹ ﻫ ق.، ص۲۵۷-۲۵۰.</ref> که به‌گاه پیکار گوشه‌گیر و تن‌آسای نیستند. چون آتش جنگ بین اقوام برافروزد با هر نیزه و تیغ آبدیده به پیکار آیند. بنی‌ همدان را اخلاقی والا و دینی است که بدان آراسته‌اند و چون به نبرد آیند، تند و با مهابت و دشمن شکارند.»
 
گفته شده عابس در صفین حضور داشت و پیشانی‌اش شکافی برداشته بود.
===خصوصیات===
===خصوصیات===
عابس از شخصیت‌های بارز شیعه، مدیر، ارجمند، شجاع، سخنور، زاهد و شب‌زنده‌دار بود. او از مردان پاک‌باز، خالص و قهرمانی شورانگیز و از بزرگ‌ترین انقلابیون محسوب می‌شد. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ش.،، ص۱۰۶.</ref> او همچنین از متقدمین شیعه، حافظ، حامل و راوی حدیث بود. شیعیان به خانه‌اش می‌آمدند و از او کسب حدیث و علم می‌کردند.
عابس از متقدمین شیعه، حافظ، حامل و راوی حدیث بود. شیعیان به خانه‌اش می‌آمدند و از او کسب حدیث و علم می‌کردند.
==نقش در واقعه کربلا==
==نقش در واقعه کربلا==
===بیعت با مسلم بن عقیل===
===بیعت با مسلم بن عقیل===
پس از مرگ [[معاویه]] به سال ۶۰ هجری، عابس از جمله کسانی بود که برای بیعت با [[مسلم بن عقیل]]، نماینده [[امام حسین (ع)]] در خانه [[مختار ثقفى|مختار بن ابی‌ عبیده ثقفی]] در [[کوفه]] گرد آمدند. او در این مجلس به‌پا خاست و در سخنانی حمایت کامل خویش را از امام حسین (ع) اعلام کرد. او گفت: ”من از دل‌های این مردم خبری ندارم و از جانب آنان وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا سوگند من از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام، سخن می‌گویم. وقتی دعوت کنید، می‌پذیرم. همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیرم از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خدا روم و از این کار جز رضا و خشنودی خدا چیزی نمی‌خواهم.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  
پس از مرگ [[معاویه]] به سال ۶۰ هجری، عابس از جمله کسانی بود که برای بیعت با [[مسلم بن عقیل]]، نماینده [[امام حسین (ع)]] در خانه [[مختار ثقفى|مختار بن ابی‌ عبیده ثقفی]] در [[کوفه]] گرد آمدند. او در این مجلس به‌پا خاست و در سخنانی حمایت کامل خویش را از امام حسین (ع) اعلام کرد. او گفت: «من از دل‌های این مردم خبری ندارم و از جانب آنان وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا سوگند من از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام، سخن می‌گویم. وقتی دعوت کنید، می‌پذیرم. همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیرم از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خدا روم و از این کار جز رضا و خشنودی خدا چیزی نمی‌خواهم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  


از سخنان عابس چنین برمی‌آید که او چندان به بیعت مردم [[کوفه]] اطمینان نداشته‌است. اما خود شخصی با اراده و همسو با جهت انقلاب بوده‌است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> این سخنان موجب شد [[حبیب بن مظاهر]] و [[سعید بن عبدالله حنفی|سعید بن عبدالله]] نیز به‌پا خیزند و همراهی خویش را با امام حسین (ع) اعلان کنند و بگویند که ما نیز روشی مانند روش این مرد داریم. حبیب گفت: "ای عابس! خدا تو را رحمت کند. همانا آنچه که در دل داشتی به مختصر قولی ادا کردی. قسم به خداوندی که نیست جز او خداوندی به حق، من نیز مثل عابس و بر همان عزم هستم." <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق /۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  
از سخنان عابس چنین برمی‌آید که او چندان به بیعت مردم [[کوفه]] اطمینان نداشته‌است. اما خود شخصی با اراده و همسو با جهت انقلاب بوده‌است. <ref>انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، ص۱۰۶.</ref> این سخنان موجب شد [[حبیب بن مظاهر]] و [[سعید بن عبدالله حنفی|سعید بن عبدالله]] نیز به‌پا خیزند و همراهی خویش را با امام حسین (ع) اعلان کنند و بگویند که ما نیز روشی مانند روش این مرد داریم. حبیب گفت: «ای عابس! خدا تو را رحمت کند. همانا آنچه که در دل داشتی به مختصر قولی ادا کردی. قسم به خداوندی که نیست جز او خداوندی به حق، من نیز مثل عابس و بر همان عزم هستم.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق /۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۵۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ اعیان الشیعه، امین، سید محسن، چاپ حسن امین، بیروت: ۱۴۰۳ ﻫ ق.، ج۴، ص۵۵۴.</ref>  


پس از بیعت مردم کوفه، مسلم نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت و از آمادگی مردم کوفه خبر داد و آن را به عابس سپرد تا به امام حسین (ع) برساند. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۳– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ ۵. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص۱۵.</ref> این حادثه پیش از دگرگونی و تغییر موضع اهالی کوفه اتفاق افتاد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲.</ref>  عابس به همراه [[شوذب بن عبدالله همدانی|شوذب]] کوفه را ترک و در مکه خدمت امام حسین (ع) رسید و نامه را تحویل داد. آن‌ دو به کاروان امام حسین (ع) پیوستند و از ملتزمین رکاب آن حضرت تا [[کربلا]] بودند.
پس از بیعت مردم کوفه، مسلم نامه‌ای به امام حسین (ع) نوشت و از آمادگی مردم کوفه خبر داد و آن را به عابس سپرد تا به امام حسین (ع) برساند. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۳– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵  م.، ج۵، ص۳۴؛ ۵. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ شهداء اهل البیت (ع)، ص۱۵.</ref> این حادثه پیش از دگرگونی و تغییر موضع اهالی کوفه اتفاق افتاد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۳۷۵؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲.</ref>  عابس به همراه [[شوذب بن عبدالله همدانی|شوذب]] کوفه را ترک و در مکه خدمت امام حسین (ع) رسید و نامه را تحویل داد. آن‌ دو به کاروان امام حسین (ع) پیوستند و از ملتزمین رکاب آن حضرت تا [[کربلا]] بودند.
===روز عاشورا===
===روز عاشورا===
در روز [[عاشورا]] و به هنگام آغاز جنگ او از پیشتازان جنگ بود. بنا به قولی نماز ظهر عاشورا را با امام حسین (ع) خواند <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و پس از شهادت دو جوان جابری، <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳.</ref> ابتدا شوذب به اذن امام حسین (ع) به میدان رفت. عابس به او گفت: ”امروز روزی‌ است‌ که‌ باید برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هرچه‌ در توان‌ داریم‌، تلاش‌ کنیم‌ زیرا بعد از امروز حساب‌ است‌ و عمل‌ به‌ کار نیاید.شوذب جنگید تا شهید شد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۵.</ref> پس از آن عابس‌ که مردی‌ شجاع و دلیر‌ و خطیبی‌ توانا و عابدی‌ پر تلاش ‌بود، خطاب به امام حسین (ع) گفت‌: ”یا اباعبدالله! به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیک‌ و یا دور کسی ‌عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من‌ نیست‌. اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ داشتم‌ که‌ فدایت‌ کنم‌ و کشته‌ شدن‌ را از تو دفع‌ کنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌کردم‌. سلام‌ بر تو ای‌ [[ابا عبدالله (ع)|اباعبدالله]]! من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بر راه‌ شما و پدر شما استوارم‌ و به ‌راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌یابم‌.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۹۶ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴.</ref> او پس‌ از کسب اجازه از امام حسین (ع) و وداع‌ با آن حضرت به‌ جانب‌ میدان‌ شتافت‌ و هماورد طلبید. <ref>وقعة الطف، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴ ؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶.</ref> عابس همین‌طور که‌ به‌ سپاه‌ سی‌ هزار نفری‌ دشمن‌ و شمشیرهای‌ آخته‌ آنان‌ نگاه‌ می‌کرد، نگاهش‌ مثل‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ دیوار بود و برق‌ شمشیر دشمن‌ کوچک‌ترین ‌تأثیری‌ در روح‌ پرصلابت‌ او نداشت‌. از آن‌جا که او جنگجویی دلیر بود، لشکریان [[عمر بن سعد]] از مبارزه رودررو با او پروا داشتند. رُبَیع بن تمیم همدانی گوید: من دلیری عابس را در جنگ‌ها‌ دیده بودم از این‌رو فریاد زدم این شیر شیران، فرزند بوشبیب است. تنهایی به او نزدیک نشوید. به‌ دستور عمر بن‌ سعد، از هر سوی او را سنگ‌باران‌ کردند. عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خود را بر زمین افکند و به سوی آنان یورش برد و به تنهایی دویست تن را دنبال نمود. کوفیان نیز با ازدحام و یورش او را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند.  <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref> جمعی از آنان ادعای قتل او را کردند. عمر بن سعد گفت: او را یک سرنیزه نکشته است. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۰؛ الکنی  والالقاب، قمی، عباس، قم: انتشارات بیدار و الالقاب، ج۱، ص۱۹۶.</ref> عمل عابس در میدان، از عزم ‌راسخ‌ و روح‌ پرعظمت‌ او حکایت‌ می‌کرد که‌ در درستی‌ راه‌ خود ذره‌ای‌ تردید نداشت‌. عابس‌ لحظه‌ مقابله‌ با دشمن‌ را، لحظه‌ پیروزی‌ خود می‌دانست‌ و این‌گونه‌ واله‌ و شیدا در راه‌ محبوب‌ و نیل‌ به‌ هدف‌ نهایی‌ سر از پا نمی‌شناخت‌.
در روز [[عاشورا]] و به هنگام آغاز جنگ او از پیشتازان جنگ بود. بنا به قولی نماز ظهر عاشورا را با امام حسین (ع) خواند <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۰۵.</ref> و پس از شهادت دو جوان جابری، <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳.</ref> ابتدا شوذب به اذن امام حسین (ع) به میدان رفت. عابس به او گفت:«امروز روزی‌ است‌ که‌ باید برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هرچه‌ در توان‌ داریم‌، تلاش‌ کنیم‌ زیرا بعد از امروز حساب‌ است‌ و عمل‌ به‌ کار نیاید.» شوذب جنگید تا شهید شد. <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۳؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۵.</ref> پس از آن عابس‌، خطاب به امام حسین (ع) گفت‌: «یا اباعبدالله! به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیک‌ و یا دور کسی ‌عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من‌ نیست‌. اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ داشتم‌ که‌ فدایت‌ کنم‌ و کشته‌ شدن‌ را از تو دفع‌ کنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌کردم‌. سلام‌ بر تو ای‌ [[ابا عبدالله (ع)|اباعبدالله]]! من‌ گواهی‌ می‌دهم‌ که‌ بر راه‌ شما و پدر شما استوارم‌ و به ‌راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌یابم‌.» <ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۹۶ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴.</ref> او پس‌ از کسب اجازه از امام حسین (ع) و وداع‌ با آن حضرت به‌ جانب‌ میدان‌ شتافت‌ و هماورد طلبید. <ref>وقعة الطف، ص۱۵۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴ ؛ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶.</ref> عابس همین‌طور که‌ به‌ سپاه‌ سی‌ هزار نفری‌ دشمن‌ و شمشیرهای‌ آخته‌ آنان‌ نگاه‌ می‌کرد، نگاهش‌ مثل‌ نگاه‌ انسان‌ به‌ دیوار بود و برق‌ شمشیر دشمن‌ کوچک‌ترین ‌تأثیری‌ در روح‌ پرصلابت‌ او نداشت‌. از آن‌جا که او جنگجویی دلیر بود، لشکریان [[عمر بن سعد]] از مبارزه رودررو با او پروا داشتند.  
 
امام حسین (ع) پیکر بی سر او را به خیمه شهدا منتقل کرد که بعداً افرادی از قبیله بنی‌ اسد آنان را به خاک سپردند. اکنون آرامگاهش در قسمت پایین پای امام حسین (ع) در قسمت جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد. <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۱۴.</ref>
 
شیوه حضور عابس در میدان جنگ و نحوه شهادت او دست‌مایه شاعران شده که اشعاری سروده‌اند و گاهی از زاویه دید عرفانی آنرا ترسیم نموده‌اند: <ref>دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۱۳۸۳. شعر از محمدعلی مجاهدی.</ref>
 
{{شعر}}
{{م| چون‌ که‌ عابس‌ گرمی‌ هنگامه‌ دید }}
 
{{م| گفت با خود مرد باید بود مرد }}
 
{{م| چون به جانش آفتاب عشق تافت }}
 
{{م| دست شوقش دامن ساقی گرفت }}
 
{{م| گفت‌ خواهم‌ در رهت‌ قربان‌ شدن }}
 
{{م| خواهم اینک در دل آتش شدن }}
 
{{م| رفت‌ عریان‌ سوی‌ میدان‌ بی‌شکیب }}
 
{{م| شوق‌ او از کف‌ عنان‌ من‌ ربود }}
 
{{م| دست اگر از خویش افشانی خوش است }}
 
{{م| خون‌ غیرت‌ در رگ‌ جانش‌ دوید }}
 
{{م| خوش بود از مرد استقبال درد }}
 
{{م| در حریم باده‌خواران، بار یافت }}
 
{{م| وز کفش جام هوالباقی گرفت }}
 
{{م| ترک‌ هستی‌ گفتن‌ و عریان‌ شدن‌ }}
 
{{م| چون طلای ناب پاک از غش شدن }}


{{م| کاین‌ منم‌ من‌ عابس‌ بن‌ بوشبیب‌ }}
رُبَیع بن تمیم همدانی گوید: «من دلیری عابس را در جنگ‌ها‌ دیده بودم از این‌رو فریاد زدم این شیر شیران، فرزند بوشبیب است. تنهایی به او نزدیک نشوید.»


{{م| و آن‌ زره‌ انداختن‌ از من‌ نبود }}
به‌ دستور عمر بن‌ سعد، از هر سوی او را سنگ‌باران‌ کردند. عابس که چنین دید، زره و کلاه‌خود را بر زمین افکند و به سوی آنان یورش برد و به تنهایی دویست تن را دنبال نمود. کوفیان نیز با ازدحام و یورش او را کشتند و سرش را از بدن جدا کردند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۱۰۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۳.</ref> جمعی از آنان ادعای قتل او را کردند. عمر بن سعد گفت: «او را یک سرنیزه نکشته است.» <ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۴۴؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۰۰؛ الکنی  والالقاب، قمی، عباس، قم: انتشارات بیدار و الالقاب، ج۱، ص۱۹۶.</ref>


{{م| جامه بیرون کن که عریانی خوش است }}
امام حسین (ع) پیکر بی سر او را به خیمه شهدا منتقل کرد که بعدا افرادی از قبیله بنی‌ اسد آنان را به خاک سپردند. اکنون آرامگاهش در قسمت پایین پای امام حسین (ع) در قسمت جنوب شرقی حرم مطهر قرار دارد. <ref>ارشاد، ج۲، ص۱۱۴.</ref>
{{پایان شعر}}


ارباب مقاتل و کتب سیر با عظمت از او یاد کرده‌اند: شیخ محمد سماوی از او چنین نام برده: ”مِن رِجالِ الشِّیعَةِ کانَ رِئیساً شُجاعاً خَطیباً ناسِکاً مُتِهَجِّداً وَ کانَ مِن اَعظَمِ النَّوارِ اِخلاصاً وَ حَماساً . . . “ <ref>5. ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۰۵.</ref>
منابع با عظمت از او یاد کرده‌اند: شیخ محمد سماوی از او چنین نام برده: ”مِن رِجالِ الشِّیعَةِ کانَ رِئیساً شُجاعاً خَطیباً ناسِکاً مُتِهَجِّداً وَ کانَ مِن اَعظَمِ النَّوارِ اِخلاصاً وَ حَماساً . . . “ <ref>ابصار عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.ین فی انصار الحسین (ع)، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.،، محمد مهدی شمس الدین، ترجمه سید ناصر هاشم زاده، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۷ ش.، سماوی، محمد بن طاهر، تحقیق محمد جعفر طبنسی، مرکز الدراسات الاسلامیه لحرس الثوره.، ص۱۲۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۰۵.</ref>


شیخ طوسی، <ref>رجال طوسی، ص۱۰۱-۱۰۳.</ref> تفرشی، <ref>نقد الرجال، حسینی تفرشی، میرمصطفی بن حسین، تهران: ۱۳۱۸ ش. ، ج۳، ص۵.</ref> اردبیلی <ref>جامع الرواة، ج۱، ص۴۲۵.</ref> و خویی <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref> نام عابس و غلامش شَوذَب را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده‌اند.
شیخ طوسی، <ref>رجال طوسی، ص۱۰۱-۱۰۳.</ref> تفرشی، <ref>نقد الرجال، حسینی تفرشی، میرمصطفی بن حسین، تهران: ۱۳۱۸ ش. ، ج۳، ص۵.</ref> اردبیلی <ref>جامع الرواة، ج۱، ص۴۲۵.</ref> و خویی <ref>معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref> نام عابس و غلامش [[شوذب،مولى شاکر|شَوذَب]] را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده‌اند.


در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به عابس و غلامش شوذب سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ  الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ“ <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۷۹، ۳۴۵-۳۴۶؛ المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ص۱۵۲؛ عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.والم الامام الحسین (ع) ص۳۴۰؛ شفاء الصدور فی شرح زیارة عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.اشور، تهرانی، میرزاابوالفضل، تحقیق سیدعلی موحد ابطحی، قم: محقق کتاب، ۱۳۷۰ ش.، ج۱، ص۲۴۹؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref>
در [[زیارت رجبیه]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] به عابس و غلامش شوذب سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی عابِسِ بنِ اَبی شَبیبٍ  الشّاکِرِی السَّلامُ عَلَی شَوذَبٍ مَولَی شاکِرٍ“ <ref>المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق.  الکبیر، محمدبن مشهدی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، تهران: ۱۴۱۹ﻫ ق. ، ص۴۹۵؛ ابن‌طاووس، ج۳، ص۷۹، ۳۴۵-۳۴۶؛ المزار، مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق سیدمحمدباقر ابطحی، المؤتمر عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.المی الالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ص۱۵۲؛ عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.والم الامام الحسین (ع) ص۳۴۰؛ شفاء الصدور فی شرح زیارة عوالم العلوم الامام الحسین (ع)، بحرانی، شیخ عبدالله، قم: مؤسسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۷ ه ق.اشور، تهرانی، میرزاابوالفضل، تحقیق سیدعلی موحد ابطحی، قم: محقق کتاب، ۱۳۷۰ ش.، ج۱، ص۲۴۹؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، خویی، سید ابوالقاسم، نشر توحید، ۱۴۱۳ ﻫ ق. ، ج۱۰، ص۱۹۳.</ref>
==منبع==
==منبع==


* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۳۶۷-۳۷۱.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=2588126&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص ۳۶۷-۳۷۱.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==

منوی ناوبری