checkuser
۳۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(از نو ساختم (:) |
||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
==آغاز نبرد== | ==آغاز نبرد== | ||
مسلم که به وفاداری و حُسن نیت مردم شک نداشت، <ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۳.</ref> همینکه خبر دستگیری و زندانی شدن هانی را شنید، دانست که دیگر درنگ جایز نیست و باید از نهانگاه خود بیرون آید و جنگ را آغاز کند. پس جارچیان خود را فرستاد تا مردم را آگاه سازند. نوشتهاند از هجده هزار نفری که با او بیعت کرده بودند، تنها چهار هزار تن در اطراف خانه هانی و خانههای نزدیک گرد آمدند و در روز هشتم یا نهم و به قولی سوم ذیحجه با شعار «یا مَنْصورُ امت» <ref>شعار هواداران مسلم بن عقیل، در کوفه که شعار مسلمانان در جنگ بدر بود. معنایش این است: «ای یاری شده بمیران! این نوعی پیشگویی و فال نیک به مرگ دشمن است. ر.ک: مروج الذهب و معادن الجوهر، | مسلم که به وفاداری و حُسن نیت مردم شک نداشت،<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۳.</ref> همینکه خبر دستگیری و زندانی شدن هانی را شنید، دانست که دیگر درنگ جایز نیست و باید از نهانگاه خود بیرون آید و جنگ را آغاز کند. پس جارچیان خود را فرستاد تا مردم را آگاه سازند. نوشتهاند از هجده هزار نفری که با او بیعت کرده بودند، تنها چهار هزار تن در اطراف خانه هانی و خانههای نزدیک گرد آمدند و در روز هشتم یا نهم و به قولی سوم ذیحجه با شعار «یا مَنْصورُ امت»<ref>شعار هواداران مسلم بن عقیل، در کوفه که شعار مسلمانان در جنگ بدر بود. معنایش این است: «ای یاری شده بمیران! این نوعی پیشگویی و فال نیک به مرگ دشمن است. ر.ک: مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۵۸.</ref> قیام کرد.<ref>ر.ک: الاخبار الطوال، ص۲۴۲؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۵۲؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۶،۵۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۹.</ref> روز هشتم از اعتبار بیشتری برخوردار است. | ||
مسلم ابتدا آنان را به دستههایی تقسیم کرده و برای هر قبیله فرماندهی تعیین نمود<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۸؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰.</ref> و آنگاه همگی به سمت قصر ابن زیاد حرکت کرده و عبیدالله بن زیاد و یارانش را که حدود ۲۰۰ نفر از اشراف کوفه و نگهبانان بودند، در دارالاماره به محاصره درآوردند. اگر این مردمی که قصر را محاصره کرده بودند، مردان جنگ و مطیع مسلم بن عقیل، بودند یا اگر از عاقبتاندیشی و تدبیر بهرهای داشتند، همان موقع قصر را میگرفتند و پسر زیاد را از پای در میآوردند. | مسلم ابتدا آنان را به دستههایی تقسیم کرده و برای هر قبیله فرماندهی تعیین نمود<ref>الاخبار الطوال، ص۲۳۸؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰.</ref> و آنگاه همگی به سمت قصر ابن زیاد حرکت کرده و عبیدالله بن زیاد و یارانش را که حدود ۲۰۰ نفر از اشراف کوفه و نگهبانان بودند، در دارالاماره به محاصره درآوردند. اگر این مردمی که قصر را محاصره کرده بودند، مردان جنگ و مطیع مسلم بن عقیل، بودند یا اگر از عاقبتاندیشی و تدبیر بهرهای داشتند، همان موقع قصر را میگرفتند و پسر زیاد را از پای در میآوردند. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
«مسلم خودت را به کشتن مده! تو در امانی و کسی با تو کاری ندارد.» | «مسلم خودت را به کشتن مده! تو در امانی و کسی با تو کاری ندارد.» | ||
مسلم در حالی که رجز میخواند، میجنگید: <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۴؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۳-۲۵۴؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۹۳.</ref> | مسلم در حالی که رجز میخواند، میجنگید:<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۴؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۳-۲۵۴؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۹۳.</ref>{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| اَقْسَمْتُ لا اُقْتَلُ اِلاّ حُرّا | اَکرَهُ اَنْ اُخْدَعَ اَوْ اُغَرّا}} | {{ب| اَقْسَمْتُ لا اُقْتَلُ اِلاّ حُرّا | اَکرَهُ اَنْ اُخْدَعَ اَوْ اُغَرّا}} | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۶: | ||
{{ب| کلُّ امرِیءٍ یوْماً یلاقی شَرّا | ضَرْبَ غُلامٍ قَطُّ لَمْ یفِرّا}} | {{ب| کلُّ امرِیءٍ یوْماً یلاقی شَرّا | ضَرْبَ غُلامٍ قَطُّ لَمْ یفِرّا}} | ||
{{پایان شعر}}من سوگند یاد کردهام که جز آزادانه و شرافتمندانه کشته نشوم، گرچه مرگ را بسیار ناگوار میدانم. | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اَقْسَمْتُ لا اُقْتَلُ اِلاّ حُرّا </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اَکرَهُ اَنْ اُخْدَعَ اَوْ اُغَرّا</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> اَضرِبُکمْ وَ لا' اَخافُ ضُرّا </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> وَ اِنْ رَاَیتُ الْمَوْتَ شَیئاً نُکرا</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> کلُّ امرِیءٍ یوْماً یلاقی شَرّا </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> ضَرْبَ غُلامٍ قَطُّ لَمْ یفِرّا</span> | |||
|} | |||
من سوگند یاد کردهام که جز آزادانه و شرافتمندانه کشته نشوم، گرچه مرگ را بسیار ناگوار میدانم. | |||
من بیم دارم که شما به من دروغ بگویید و مرا فریب دهید. هر انسانی روزی ناگزیر، ناگواریهای زندگی را خواهد چشید. | من بیم دارم که شما به من دروغ بگویید و مرا فریب دهید. هر انسانی روزی ناگزیر، ناگواریهای زندگی را خواهد چشید. | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۹۷: | ||
شمشیر میزنم و با شما میستیزم و از هیچ زیانی باک ندارم. منم آن شمشیرزنی که هرگز فرار نکند. | شمشیر میزنم و با شما میستیزم و از هیچ زیانی باک ندارم. منم آن شمشیرزنی که هرگز فرار نکند. | ||
و در رجز دیگری چنین خواند: | و در رجز دیگری چنین خواند:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیکَ ما اَنْتَ صانِع | فَصَبْراً لامرِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ}} | {{ب| هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیکَ ما اَنْتَ صانِع | فَصَبْراً لامرِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ}} | ||
{{ب| فَاَنْتَ بِکاسِ الْمَوْتِ لاشَکَّ جارِعُ| فَحُکمُ قَضاءِ اللهِ فِی الْخَلْقِ ذایعُ}} | {{ب| فَاَنْتَ بِکاسِ الْمَوْتِ لاشَکَّ جارِعُ| فَحُکمُ قَضاءِ اللهِ فِی الْخَلْقِ ذایعُ}} | ||
{{پایان شعر}}مرگ فرا میرسد. وای بر تو! پس هر آنچه میخواهی انجام بده، زیرا که جام مرگ را بدون تردید خواهی نوشید. | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> هُوَ الْمَوْتُ فَاصْنَعْ وَیکَ ما اَنْتَ صانِع </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> فَصَبْراً لامرِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ</span> | |||
|- | |||
| class="b" |<span class="beyt"> فَاَنْتَ بِکاسِ الْمَوْتِ لاشَکَّ جارِعُ</span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> فَحُکمُ قَضاءِ اللهِ فِی الْخَلْقِ ذایعُ</span> | |||
|} | |||
مرگ فرا میرسد. وای بر تو! پس هر آنچه میخواهی انجام بده، زیرا که جام مرگ را بدون تردید خواهی نوشید. | |||
ولی در برابر مشیت الهی و سرنوشتی که خداوند رقم میزند، شکیبا باش که حکم خداوندی در میان خلق ساری و جاری است. | ولی در برابر مشیت الهی و سرنوشتی که خداوند رقم میزند، شکیبا باش که حکم خداوندی در میان خلق ساری و جاری است. | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۵۰: | ||
==وصیت== | ==وصیت== | ||
پسر زیاد | پسر زیاد صحبتهای بینتیجه با مسلم، دستور قتل وی را داد و گفت: «او را بر بام قصر برند، سر از بدنش جدا کنند و جسد او را از بالا به پایین بیفکنند.»<ref>ر.ک : انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۰؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶-۳۷۷؛ الفتوح، ج۵، ص۵۵-۵۷؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۱-۶۳؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۰۸-۱۰۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۴-۳۶.</ref> | ||
مسلم بن عقیل، | |||
مسلم بن عقیل، که مرگ خود را نزدیک دید تصمیم به وصیت گرفت، ولی از میان آن جمع، حتی یک نفر هم، حاضر به پذیرفتن مسلم نبود. بنابراین مسلم، به ناچار خود در حاضران نگریست تا یکی را برگزیند. اما کسی را معتمد پیدا نکرد. | |||
در این هنگام، مسلم، عمر بن سعد را مخاطب ساخت و گفت ما و تو خویشاوندیم. بیا و وصیت مرا بشنو! عمر نپذیرفت و برای خوش خدمتی به پسر زیاد درخواست او را نشنیده گرفت. تا اینکه عبیدالله بن زیاد به او رخصت داد. | |||
مسلم او را به گوشهای برد و نخست درباره وام خود وصیت کرد که هفتصد درهم در کوفه مقروضم. آنچه دارم بفروش و این وام را بپرداز! دوم اینکه تن مرا در گوشهای به خاک بسپار! سوم اینکه قاصدی به سوی امام حسین(ع) بفرستد و چگونگی سرانجام او را به اطلاع امام برساند.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹؛ الاخبار الطوال، ص۲۴۱؛ تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶؛ الفتوح، ج۵، ص۵۶.</ref> | |||
این سه مطلب موضوع سیاسی نبود اما عمر سعد تا از نزد مسلم برگشت، همه را به عبیدالله بن زیاد گفت.<ref>لاخبار الطوال، ص۲۴۱.</ref> عبیدالله بن زیاد پاسخ داد: گاهی مردم خیانتکاری را امین میپندارند و او را وصی خود میسازند!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۷.</ref> با این گفته، عبیدالله بن زیاد میخواست عمر بن سعد را در آن مجلس و در پیش روی حاضران، رسوا سازد و درهم کوبد.<ref>قیام امام حسین (ع)، شهیدی، سیدجعفر، ص۱۴۲.</ref> | |||
==به شهادت رسیدن== | ==به شهادت رسیدن== | ||
به دستور ابن زیاد، مسلم بن عقیل، | به دستور ابن زیاد، مسلم بن عقیل، را به بالای کاخ دارالاماره بردند. او به هنگام شهادت بر پیامبر(ص) درود میفرستاد و میگفت: خداوندا! بین ما و قوم گمراه و فریبخورده داور باش. مسلم بن عقیل، را مشرف به «خدائین»<ref>ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۲؛ تاریخ کوفه، ص۳۰۱.</ref> گردن زدند. به گونهای که سرش در میدان افتاد و پس از آن پیکرش را از بام، پایین افکندند.<ref>الاخبار الطوال، ص۲۴۱؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۶۲.</ref> | ||
یزید سر این دو شهید را بر دروازه دمشق آویخت <ref>انساب الاشراف، | |||
کشته شدن مسلم بن عقیل، | [[بکیر بن حمران احمری|بُکیر بن حُمران احمری]]<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۴۰؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۰۹؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۷.</ref>، از طرف عبیدالله بن زیاد مامور قتل مسلم بن عقیل شد. او سر مسلم را از تن جدا کرد و به نزد عبیدالله بن زیاد برد. | ||
پس از شهادت مسلم بن | |||
پس از شهادت مسلم بن عقیل، هانی بن عروه را هم به قتل رساند و دستور داد ریسمان به پای هر دو نعش ببندند و در بازارهای کوفه بگردانند.<ref>البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۷.</ref> آنگاه جسد مطهر این دو شهید را در محله [[کناسه|کناسِه]] به دار بیاویزند و او نخستین هاشمی بود که به دار آویخته شد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۹.</ref> و نخستین شهید از خاندان امام حسین(ع) در نهضت کربلا بود.<ref>مقاتل الطالبیین، ص۸۶.</ref> | |||
سپس سر این دو شهید را توسط [[هانی بن ابی حیه|هانی بن ابی حیه همدانی]] و [[زبیر بن اروج تمیمی|زبیر بن اَروَج تمیمی]] به نزد یزید فرستاد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۸۰.</ref> و گزارش کار را چنین ارائه نمود: | |||
«اما بعد، ستایش خدای را که حق امیوالمومنین را گرفت و او را از دشمن، آسوده خاطر ساخت. به امیرالمومنین خبر میدهم که مسلم بن عقیل، به خانه هانی بن عروه رفت و من با قراردادن ماموران مخفی و خدعه و فریب توانستم آن دو را از خانه بیرون آورده و گردن بزنم و سرهای آنان را به وسیله هانی بن ابی حیه و زبیر بن اروج تمیمی که از سرسپردگان وفادارند، برای تو فرستادم. از این دو نفر درباره مسلم بن عقیل و هانی بن عروه هرچه میخواهی سوال کن که هر دو بصیر و راستگو و اهل ورع هستند. والسلام»<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹؛ الاخبار الطوال، ص۲۴۱؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶؛ الفتوح، ج۵، ص۵۶.</ref> | |||
یزید سر این دو شهید را بر دروازه دمشق آویخت<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹.</ref> و از قهر و غلبه عبیدالله، خرسند شد و در نامهای از او سپاسگزاری نمود.<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۲؛ الاخبار الطوال، ص۲۴۱-۲۴۲؛تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۷۶-۳۸۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۱۰۳-۱۰۸.</ref> | |||
کشته شدن مسلم بن عقیل، در روز سه شنبه سوم ذیحجه<ref>الاخبار الطوال، ص۲۴۲؛ اللهوف، ص۳۲.</ref> یا هشتم ذیالحجه<ref>تذکره الخواص فی خصائص الائمه، ص۱۳۹.</ref> یا روز نهم ذیالحجه<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۱؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۶.</ref> اتفاق افتاد و امام حسین(ع) در همان روز از مکه بیرون آمد. به نظر میرسد تاریخ دقیق شهادت، روز چهارشنبه نهم ذیالحجه باشد. | |||
پس از شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه مشخص شد همه کسانی که امام حسین(ع) را به کوفه دعوت کردند و سپس آن هجده هزار نفری که با فرستادهاش مسلم بن عقیل، بیعت نمودند، احساس مذهبی نداشتند، بلکه به دلایل سیاسی، هوادار خاندان پیامبر(ص) بودند. | |||
===مهمترین خبر منفی و ناگوار از وضعیت کوفه=== | ===مهمترین خبر منفی و ناگوار از وضعیت کوفه=== | ||
خبر شهادت مسلم بن | خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، مهمترین خبر منفی و ناگوار از وضعیت کوفه بود. این خبر تلخ و تکاندهنده میتوانست سرنوشت سفر را عوض کند. امام حسین(ع) در میانه راه کوفه در منزلی به نام [[ثعلبیه]]،<ref>الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۲.</ref> [[زباله|زباله]]،<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۵.</ref> [[قادسیه]]<ref> مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۵۶.</ref> یا [[قطقطانیه|قطقطانه]]<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۳.</ref> از شهادت آنان و وضعیت کوفه باخبر شد. گویند مردی از بنی اسد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۸.</ref> و یا [[حر بن یزید ریاحى|حُرّ بن یزید ریاحی]]<ref> مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۵۶.</ref> به او خبر داد. | ||
==آگاه شدن امام حسین (ع) از خبر شهادت== | ==آگاه شدن امام حسین(ع) از خبر شهادت== | ||
امام حسین (ع) سخت ناراحت و غمگین شد | امام حسین (ع) سخت ناراحت و غمگین شد. به قدری از این خبر شکننده ناراحت شد که [[استرجاع|استرجاع]] کرد و چندین بار فرمود: «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعوُنَ وَ رَحْمَةُ اللهِ عَلَیهِما؛ ما از خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم. خداوند آن دو را رحمت کند.» امام مرگش را فجیع خواند و ذکر کرد که زندگی بعد از او ارزشی ندارد.<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۸.</ref> امام حسین(ع) در شهادت مسلم بن عقیل، به فضایل و جایگاه او و تکالیف خود و دیگر اصحاب در پیشگاه الهی اشاره کرده و فرمود: آنچه بر او بود، به عمل آورد و آنچه بر ماست، مانده است<ref>منتهی الآمال، ص۳۸۲ با اشاره به آیه ۱۵۶ سوره بقره.</ref>. | ||
{{شعر}} | امام حسین (ع) آن شب را در آنجا ماندند و به یاد مسلم اشک ریختند و این اشعار را زمزمه میکردند:<ref>الفتوح، ج۵، ص۷۲.</ref>{{شعر}} | ||
{{ب| وَ اِنْ یکن اْلاَبدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَت | فَقَتْلُ امرِیءٍ بِالسَّیفِ فِی اللهِ اَفْضَل}} | {{ب| وَ اِنْ یکن اْلاَبدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَت | فَقَتْلُ امرِیءٍ بِالسَّیفِ فِی اللهِ اَفْضَل}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{| class="" style="margin: 0 auto; " | |||
| class="b" |<span class="beyt"> وَ اِنْ یکن اْلاَبدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِأَت </span> | |||
| style="width:2em;" | | |||
| class="b" |<span class="beyt"> فَقَتْلُ امرِیءٍ بِالسَّیفِ فِی اللهِ اَفْضَل</span> | |||
|} | |||
اگر پیکر انسانها، برای مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن در راه خدا به وسیله شمشیر ترجیح دارد. | اگر پیکر انسانها، برای مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن در راه خدا به وسیله شمشیر ترجیح دارد. | ||
شیخ طوسی، او را از اصحاب امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میداند. <ref>رجال ابن داوود، | |||
شیخ طوسی، او را از اصحاب امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میداند.<ref>رجال ابن داوود، ص۳۴۵.</ref> | |||
==مدفن== | ==مدفن== | ||
او را در کنار دارالاماره کوفه به خاک سپردند. <ref>تاریخ الکوفه، | او را در کنار دارالاماره کوفه به خاک سپردند.<ref>تاریخ الکوفه، ص۳۰۲.</ref> اکنون مزارش به مسجد معروف کوفه متصل است و در زاویه شرقی آن قرار دارد. آستانه مسلم بن عقیل، هم اکنون یکی از مراکز مهم و زیارتگاههای شیعیان جهان است. | ||
===زیارتنامه=== | ===زیارتنامه=== | ||
برای مسلم بن عقیل، | برای مسلم بن عقیل، زیارتنامهای است که اینگونه آغاز میشود: | ||
«اَلحَمدُلِلّهِ المَلِکِ الحَقِّ المُبینِ المُتَصاغِرِ لِعَظَمَتِهِ جَبابِرَةُ الطّاغینَ المُعتَرِفِ بِرُبُوبِیتِهِ جَمیعُ اَهلِ السَّمواتِ وَ الاَرَضینَ المُقِرِّ بِتَوحیدِهِ سائِرُ الخَلقِ اَجمَعینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیدِ الاَنام وَ اَهلِ بَیتِهِ الکِرام صَلوةً تَقَرُّ بِها اَعینُهُم وَ یرغَمُ بِها اَنفُ شانِئِهِم مِنَ الجِنِّ وَ الاِنسِ اَجمَعینَ... | |||
ستایش مخصوص خدایی است که فرمانروای برحق و آشکاراست. همان که در برابر بزرگیاش، گردنکشان و متجاوزان، کوچک شوند و همه اهل آسمانها و زمین به مقام پروردگاریاش اعتراف کنند و دیگر آفریدهها، همگی به یگانگیاش اقرار کنند. درود خدا بر سرور همه مردم و خاندان گرامیاش باد. درودی که با آن دیدههایشان روشن گردد و بینی تمام بدخواهانشان به خاک مالیده شود. | ستایش مخصوص خدایی است که فرمانروای برحق و آشکاراست. همان که در برابر بزرگیاش، گردنکشان و متجاوزان، کوچک شوند و همه اهل آسمانها و زمین به مقام پروردگاریاش اعتراف کنند و دیگر آفریدهها، همگی به یگانگیاش اقرار کنند. درود خدا بر سرور همه مردم و خاندان گرامیاش باد. درودی که با آن دیدههایشان روشن گردد و بینی تمام بدخواهانشان به خاک مالیده شود. | ||
ای مسلم بن عقیل، | |||
گواهی میدهم به اینکه تو نماز را برپا داشتی و زکات را ادا کردی و امر به معروف و نهی از منکر را به پا داشتی و در راه خدا آنگونه که حق اوست، تلاش کردی و به شیوه تلاشگران در راهش کشته شدی تا اینکه خدای عزیز و بزرگ را در حالی که از تو خشنود بود، ملاقات کردی و گواهی میدهم به اینکه تو به پیمان خدا وفا کردی و جانت را در راه یاری حجت خدا و فرزند حجت او تقدیم کردی تا اینکه به مرتبه یقین رسیدی. گواهی میدهم که تو در برابر جانشین پیامبر رهاییبخش و نواده برگزیده و راهنمای دانا و وصی پیامرسان و ستمدیده سختی کشیده، تسلیم بودی و به او وفادار ماندی و برایش خیرخواهی کردی. پس خدا از جانب رسولش و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بهترین پاداشها را به تو عطا کند و به خاطر آنکه صبر کردی و درد کشیدی و فقط خدا را برای خود کافی دانستی؛ و چه خوب و نیکوست جایگاه ابدی تو. | ای مسلم بن عقیل، مقرم بن ابی طالب درود و رحمت و برکات خداوند والای بزرگ و درود فرشتگان مقرب او و پیامبران رهاییبخش او و امامان برگزیده او و بندگان شایسته او و تمام شهیدان و صدیقان در هر بامداد و عصر بر تو باد. | ||
خداوند آنکه تو را کشت و آنکه به کشتن تو فرمان داد و آنکه به تو ستم روا داشت و آنکه به تو دروغ بست و آنکه حق تو را نشناخت و حرمت تو را سبک شمرد و آنکه با تو بیعت کرد و بعد خیانت کرد و یاریات نکرد و تو را تسلیم دشمن کرد و آنکه مردم را علیه تو آماده ساخت و یاریات نکرد، لعنت کند؛ و سپاس خدایی را که آتش را جایگاه آنان قرار داد و چه بد جایگاهی است برای واردشوندگان در آن. گواهی میدهم که تو مظلومانه کشته شدی و همانا خداوند به آنچه به شما وعده داده است، وفا کند. من در حالی که حقتان را شناختهام و تسلیمتان گشتهام و پیرو آیین شمایم و آماده یاریتان هستم، به زیارت شما آمدهام تا خداوند که بهترین داوران است، در گفتههای من داوری کند. پس من همراه شما هستم نه با دشمنان شما؛ و درودهای خدا بر شما و روانهایتان و پیکرهایتان و شاهدتان و غایبتان باد. | |||
درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد. خداوند امتی که شما را با دستها و زبانها کشتند، بکشد. درود بر تو ای بنده شایسته که از خدا و رسولش و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرمان بردی. ستایش مخصوص خداست و درود بر بندگان برگزیدهاش –پیامبر (ص) و خاندانش– و درود و رحمت و برکات و آمرزش خدا بر شما و بر روح و بدن تو باد. گواهی میدهم به اینکه تو بر همان راهی رفتی که اصحاب بدر، همان مجاهدان در راه خدا و تلاشگران در نبرد با دشمنان او و یاری دوستانش، در آن راه قدم نهادند. | گواهی میدهم به اینکه تو نماز را برپا داشتی و زکات را ادا کردی و امر به معروف و نهی از منکر را به پا داشتی و در راه خدا آنگونه که حق اوست، تلاش کردی و به شیوه تلاشگران در راهش کشته شدی تا اینکه خدای عزیز و بزرگ را در حالی که از تو خشنود بود، ملاقات کردی و گواهی میدهم به اینکه تو به پیمان خدا وفا کردی و جانت را در راه یاری حجت خدا و فرزند حجت او تقدیم کردی تا اینکه به مرتبه یقین رسیدی. | ||
پس خدا بهترین و زیادترین پاداش و وافرترین جزا را که به بندگان متعهدش و کسانی که دستورات اولیای حق را اطاعت کردند، عطا کرد، به تو عطا کند. گواهی میدهم که تو در خیرخواهی کوشیدی و نهایت تلاش را مصروف داشتی تا آنکه خداوند تو را در زمره شهیدان برانگیخت و روح تو را با ارواح سعادتمندان قرار داد و به تو از وسیعترین منازل بهشت و بهترین غرفههای آن عطا کرد و یادت را در جایگاههای رفیع بالا برد و تو را با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین محشور گردانید و آنان چه یاران نیکو و خوبی هستند و گواهی میدهم به اینکه تو سستی نکردی و رو برنتافتی و همانا تو با آگاهی از کار خود و با پیروی از صالحین و پیامبران قدم در این راه نهادی. پس خداوند ما و تو و رسولش و اولیایش را در منازل دلدادگانِ به حق دور هم گرد آورد که او ارحم الراحمین است. <ref>ر.ک :کلیات مفاتیح الجنان، | |||
== | گواهی میدهم که تو در برابر جانشین پیامبر رهاییبخش و نواده برگزیده و راهنمای دانا و وصی پیامرسان و ستمدیده سختی کشیده، تسلیم بودی و به او وفادار ماندی و برایش خیرخواهی کردی. پس خدا از جانب رسولش و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بهترین پاداشها را به تو عطا کند و به خاطر آنکه صبر کردی و درد کشیدی و فقط خدا را برای خود کافی دانستی؛ و چه خوب و نیکوست جایگاه ابدی تو. | ||
[[جعفر بن عقیل بن ابی طالب (ع)]] | |||
خداوند آنکه تو را کشت و آنکه به کشتن تو فرمان داد و آنکه به تو ستم روا داشت و آنکه به تو دروغ بست و آنکه حق تو را نشناخت و حرمت تو را سبک شمرد و آنکه با تو بیعت کرد و بعد خیانت کرد و یاریات نکرد و تو را تسلیم دشمن کرد و آنکه مردم را علیه تو آماده ساخت و یاریات نکرد، لعنت کند؛ و سپاس خدایی را که آتش را جایگاه آنان قرار داد و چه بد جایگاهی است برای واردشوندگان در آن. | |||
گواهی میدهم که تو مظلومانه کشته شدی و همانا خداوند به آنچه به شما وعده داده است، وفا کند. من در حالی که حقتان را شناختهام و تسلیمتان گشتهام و پیرو آیین شمایم و آماده یاریتان هستم، به زیارت شما آمدهام تا خداوند که بهترین داوران است، در گفتههای من داوری کند. پس من همراه شما هستم نه با دشمنان شما؛ و درودهای خدا بر شما و روانهایتان و پیکرهایتان و شاهدتان و غایبتان باد. | |||
درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد. خداوند امتی که شما را با دستها و زبانها کشتند، بکشد. درود بر تو ای بنده شایسته که از خدا و رسولش و امام علی (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین(ع) فرمان بردی. ستایش مخصوص خداست و درود بر بندگان برگزیدهاش –پیامبر(ص) و خاندانش– و درود و رحمت و برکات و آمرزش خدا بر شما و بر روح و بدن تو باد. گواهی میدهم به اینکه تو بر همان راهی رفتی که اصحاب بدر، همان مجاهدان در راه خدا و تلاشگران در نبرد با دشمنان او و یاری دوستانش، در آن راه قدم نهادند. پس خدا بهترین و زیادترین پاداش و وافرترین جزا را که به بندگان متعهدش و کسانی که دستورات اولیای حق را اطاعت کردند، عطا کرد، به تو عطا کند. | |||
گواهی میدهم که تو در خیرخواهی کوشیدی و نهایت تلاش را مصروف داشتی تا آنکه خداوند تو را در زمره شهیدان برانگیخت و روح تو را با ارواح سعادتمندان قرار داد و به تو از وسیعترین منازل بهشت و بهترین غرفههای آن عطا کرد و یادت را در جایگاههای رفیع بالا برد و تو را با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین محشور گردانید و آنان چه یاران نیکو و خوبی هستند و | |||
گواهی میدهم به اینکه تو سستی نکردی و رو برنتافتی و همانا تو با آگاهی از کار خود و با پیروی از صالحین و پیامبران قدم در این راه نهادی. پس خداوند ما و تو و رسولش و اولیایش را در منازل دلدادگانِ به حق دور هم گرد آورد که او ارحم الراحمین است.<ref>ر.ک: کلیات مفاتیح الجنان، زیارت نامه مسلم بن عقیل.</ref> | |||
==جستارهای وابسته== | |||
[[جعفر بن عقیل بن ابی طالب (ع)|جعفر بن عقیل بن ابی طالب(ع)]] | |||
[[طفلان مسلم]] | [[طفلان مسلم]] | ||
[[ابراهیم بن مسلم بن عقیل]] | [[ابراهیم بن مسلم بن عقیل]] | ||
[[عبدالله بن مسلم بن عقیل]] | [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]] | ||
[[عبیدالله بن عبدالله بن جعفر طیار]] | [[عبیدالله بن عبدالله بن جعفر طیار]] | ||
[[هانی بن عروه]] | |||
==منبع== | ==منبع== | ||
*[[شهیدان جاوید پژوهشی تاریخی درباره شهدای نهضت امام حسین (ع)|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، | *[[شهیدان جاوید پژوهشی تاریخی درباره شهدای نهضت امام حسین (ع)|مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص۲۲۸-۲۵۴.]] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== |