۳٬۴۸۸
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «''اسطوره'' (ج: اساطیر) (Myth) واژهای معرب است که از واژه یونانی «هیستوریا» (Historia)...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''اسطوره'' (ج: اساطیر) (Myth) واژهای معرب است که از واژه یونانی «هیستوریا» (Historia) به معنای جستجو، آگاهی و داستان گرفته شده است. اسطوره در فهم عامه و در برخی از فرهنگها، «آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبه افسانهای محض دارد» معنا میشود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره انسان و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانههای تاریخی آسان نیست. انسانشناسان، ادبا، مورخان، روانشناسان و دینپژوهان هر کدام از منظر خود اسطوره را تعریف کردهاند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت میشود. از منظر دانش اسطورهشناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولا باور بر این است که اسطورهها شامل اطلاعاتی کیهانشناختیاند؛ نظیر اینکه جهان و مخلوقات آن و همچنین قواعد طبقهبندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفتهاند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن باورها و ارزشهایی است که یک گروه مشخص فرهنگی در آنها شاتراک دارند و با آنها شناخته میشوند. از این رو اسطوره میتواند خاستگاه یک اجتماع و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروهها را روشن کند و گواه یا تصویرگر ارزشهای اخلاقی مورد احترام آن گروه باشد. اساطیر با نوع زندگی و معیشت (مانند دامداری، شکار و کشاورزی) و ساختارهای اجتماعی پیوندی تنگاتنگ مییابند. مهمترین ویژگی اسطوره، بیان سرمشق و الگوی نخستین پدیدههای طبیعی و انسانی است. | '''اسطوره''' (ج: اساطیر) (Myth) واژهای معرب است که از واژه یونانی «هیستوریا» (Historia) به معنای جستجو، آگاهی و داستان گرفته شده است. اسطوره در فهم عامه و در برخی از فرهنگها، «آنچه خیالی و غیر واقعی است و جنبه افسانهای محض دارد» معنا میشود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره انسان و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانههای تاریخی آسان نیست. انسانشناسان، ادبا، مورخان، روانشناسان و دینپژوهان هر کدام از منظر خود اسطوره را تعریف کردهاند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت میشود. از منظر دانش اسطورهشناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولا باور بر این است که اسطورهها شامل اطلاعاتی کیهانشناختیاند؛ نظیر اینکه جهان و مخلوقات آن و همچنین قواعد طبقهبندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفتهاند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن باورها و ارزشهایی است که یک گروه مشخص فرهنگی در آنها شاتراک دارند و با آنها شناخته میشوند. از این رو اسطوره میتواند خاستگاه یک اجتماع و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروهها را روشن کند و گواه یا تصویرگر ارزشهای اخلاقی مورد احترام آن گروه باشد. اساطیر با نوع زندگی و معیشت (مانند دامداری، شکار و کشاورزی) و ساختارهای اجتماعی پیوندی تنگاتنگ مییابند. مهمترین ویژگی اسطوره، بیان سرمشق و الگوی نخستین پدیدههای طبیعی و انسانی است. | ||
رویکردهای مختلفی برای تحلیل علمی اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه، اساطیر تهماندههای تغییر شکل یافته تهخیلات و امیال اقوام و مللاند که موقعیتی مشابه رؤیا در زندگی فردی دارند. اساطیر هرگز هوشیارانه آفریده نشدهاند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان، اساطیر را ناشی از بیماری زبان دانستهاند. برخی نیز تلاش کردهاند اسطورهها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوهای خاص از فهم و بیان حقیقت است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. امام مهمترین رویکرد در تحلیل اسطوره به مثابه منشور جامعه است. در رویکردهای انسانشناسی فرهنگی، اسطورهها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و پایداری جامعه برآورده میسازند، تبیین میکنند. بدینسان نظام اساطیری یک فرهنگ، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت همبستگی و یکپارچگی جامعه ایفای نقش میکند. در مدل امیل دورکیم –جامعهشناس مشهور فرانسوی- نظام اسطورهای نمایانگر وجدان گروهی است؛ یعنی هنجارها و باورهایی که افراد با آنها جامعهپذیر میشوند و به مثابه سیمان اجتماعی، جوامع پیشاصنعتی و صنعتی را انسجام میدهند. | رویکردهای مختلفی برای تحلیل علمی اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه، اساطیر تهماندههای تغییر شکل یافته تهخیلات و امیال اقوام و مللاند که موقعیتی مشابه رؤیا در زندگی فردی دارند. اساطیر هرگز هوشیارانه آفریده نشدهاند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان، اساطیر را ناشی از بیماری زبان دانستهاند. برخی نیز تلاش کردهاند اسطورهها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوهای خاص از فهم و بیان حقیقت است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. امام مهمترین رویکرد در تحلیل اسطوره به مثابه منشور جامعه است. در رویکردهای انسانشناسی فرهنگی، اسطورهها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و پایداری جامعه برآورده میسازند، تبیین میکنند. بدینسان نظام اساطیری یک فرهنگ، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت همبستگی و یکپارچگی جامعه ایفای نقش میکند. در مدل امیل دورکیم –جامعهشناس مشهور فرانسوی- نظام اسطورهای نمایانگر وجدان گروهی است؛ یعنی هنجارها و باورهایی که افراد با آنها جامعهپذیر میشوند و به مثابه سیمان اجتماعی، جوامع پیشاصنعتی و صنعتی را انسجام میدهند. | ||
عموما اسطورهها به روایتی کلامی و امری گفتاری تقلیل داده میشوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان میشوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطورهها صرفا باورها نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک منطق کنشاند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در آیینها و هم در وجه روزمره آن در حیات جاری جامعه ختم میشوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، احساس و تجربه شده و زیسته میشور. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای اساطیر وجود دارد. زیرا در نظامهای فرهنگی و احتماعی، رویدادهایی هستند که قدرت دارند چارچوبهای معنایی از جمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب مردم هم تلاش میکنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند. | عموما اسطورهها به روایتی کلامی و امری گفتاری تقلیل داده میشوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان میشوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطورهها صرفا باورها نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک منطق کنشاند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در آیینها و هم در وجه روزمره آن در حیات جاری جامعه ختم میشوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، احساس و تجربه شده و زیسته میشور. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای اساطیر وجود دارد. زیرا در نظامهای فرهنگی و احتماعی، رویدادهایی هستند که قدرت دارند چارچوبهای معنایی از جمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب مردم هم تلاش میکنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند. | ||
خط ۶: | خط ۶: | ||
نسبت میان اسطوره و آیین هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقا مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکلگیری آیینها هستند یا برعکس. برخی از محققان، اساطیر را بیان کلامی آیینها و توجیه آیینها دانستهاند و برخی هم آیینها را تجلی رفتاری اساطیر دانستهاند. در نظریات متأخر، اساطیر در پیوندی عمیق با آیینها فهم میشوند و نمیتوان هیچکدام را به دیگری تقلیل داد. عزاداری شیعیان را میتوان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست. | نسبت میان اسطوره و آیین هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقا مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکلگیری آیینها هستند یا برعکس. برخی از محققان، اساطیر را بیان کلامی آیینها و توجیه آیینها دانستهاند و برخی هم آیینها را تجلی رفتاری اساطیر دانستهاند. در نظریات متأخر، اساطیر در پیوندی عمیق با آیینها فهم میشوند و نمیتوان هیچکدام را به دیگری تقلیل داد. عزاداری شیعیان را میتوان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست. | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* منبع مقاله: فرهنگ سوگ شیعی | |||
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4167120 منبع مقاله: فرهنگ سوگ شیعی] | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
* الیاده، میرچا، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1357، ج 1. | |||
* الیاده، میرچا، چشم اندازهای اسطوره، ترجمه جلال ستاری. تهران:توس، 1386. | *الیاده، میرچا، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1357، ج 1. | ||
* باستید، رژه، دانش اساطیر، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس،1370. | *الیاده، میرچا، چشم اندازهای اسطوره، ترجمه جلال ستاری. تهران:توس، 1386. | ||
* پاشایی، ع، فرهنگ اندیشه نو، تهران: مازیار، 1369. | *باستید، رژه، دانش اساطیر، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس،1370. | ||
* دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران، 1373. | *پاشایی، ع، فرهنگ اندیشه نو، تهران: مازیار، 1369. | ||
* ستاری، جلال، جهان اسطوره شناسی 1، تهران: مرکز، 1377. | *دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران، 1373. | ||
* ستاری، جلال، اسطوره در جهان عرب و اسلام، تهران: مرکز، 1384. | *ستاری، جلال، جهان اسطوره شناسی 1، تهران: مرکز، 1377. | ||
* موریس، برایان، مطالعات مردمشناختی دین، ترجمه سید حسین شرف الدین و محمد فولادی، قم: زلال کوثر، 1383. | *ستاری، جلال، اسطوره در جهان عرب و اسلام، تهران: مرکز، 1384. | ||
* Ingold, Tim. (1994) Companion Encyclopedia of Anthropology. London: Routledge. | *موریس، برایان، مطالعات مردمشناختی دین، ترجمه سید حسین شرف الدین و محمد فولادی، قم: زلال کوثر، 1383. | ||
* Kuper, Adam (1999). Culture. London: Harvard. | *Ingold, Tim. (1994) Companion Encyclopedia of Anthropology. London: Routledge. | ||
* Segal, Robert A. (1998). The Myth and Ritual Theory. Oxford: University of Texas Press. | *Kuper, Adam (1999). Culture. London: Harvard. | ||
* Weiner, James F. (1994). “Myth and Metaphor”. ‘’’ingold’’’ (1994) | *Segal, Robert A. (1998). The Myth and Ritual Theory. Oxford: University of Texas Press. | ||
*Weiner, James F. (1994). “Myth and Metaphor”. ‘’’ingold’’’ (1994) |
ویرایش