۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
محمد علی بن ابی طالب زاهدی گیلانی که به شیخ علی حزین لاهیجی شهرت دارد وی ادیب، عالم و سخنسرای شیعی ایرانی است. از اعقاب شیخ زاهد گیلانی است اجدادش در لاهیجان سکونت داشتند ولی پدرش به اصفهان رفت و محمد علی در آن شهر تولد یافت. محمد علی در 27 ربیع الثانی سال 1103 ه ق در دار السّلطنه اصفهان متولد شد. تحصیلات را از کودکی آغاز کرد و نزد دانشمندان آن شهر منجمله مولانا شاه محمد شیرازی و پدرش به کسب دانش پرداخت و در علوم مختلفه به ویژه حکمت، عرفان و ادبیات تبحّر یافت و در آنها به تألیف و تدریس اشتغال ورزید. او ادیبی عالم و سخنسرای شیعی ایرانی و از شاعران برجستهی سبک هندی است که باریکبینی معنوی، استواری لفظی، دقّت افکار و رقّت گفتار او زبانزد همگان بوده است و شعرش حاوی مضمونهای بلند عاشقانه است. وی سالهای بسیاری از عمر خود را در سفر گذراند و سرانجام در هندوستان مقیم گردید و پس از چندین سال سکونت در دهلی به شهر بنارس رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. | |||
حزین کتابی در احوال شاعران به نام «تذکرهی حزین» و سرگذشتی از خود با ذکر حوادث ایّام خویش به نام «تاریخ حزین» دارد که هر دو حاوی اطّلاعات سودمندی است و یکی از بهترین مآخذ تاریخی از یک شاهد عینی دربارهی رویدادهای پایان دورهی صفوی و چگونگی روی کار آمدن نادر شاه افشار و دیگر حوادث آن عصر به شمار میآید. | |||
حزین در سن 77 سالگی و در سال 1181 قمری در بنارس از دنیا رفت. | |||
تعداد تألیفات او به بیش از پنجاه میرسد که از آنهاست: «شرح تجرید»، «حواشی بر شرح حکمة الاشراق»، «حاشیه بر الهیات شفا»، «رساله در شرح هیاکل النور»، «تذکرة المعاصرین»، «اخبار ابی الطّیب»، «اخبار خواجه نصیر الدین طوسی»، «مدّة العمر»، «تاریخ حزین»، «واقعیات ایران و هند» و ... | |||
کلیّات اشعار او شامل قصاید و مقطعات و مثنویهای صفیر دل، حدیقة الثانی، خرابات، چمن و انجمن، مطمح الانظار، فرهنگ نامه و تذکارات العاشقین است. | |||
دیوان اشعارش را در چهار قسمت مدون کرده که مشتمل بر انواع مختلف شعر است. سخن او متوسط و مقرون به سادگی و روانی و حدّ فاصلی میان سبک شاعران قدیم و سبک هندی است. اخیرا طبع مصحّح و منقّحی از دیوان حزین به کوشش ذبیح اللّه صاحبکار انتشار یافته است. «1» | |||
-*- | |||
1 | |||
طوفانِ خون ز چشم جهان جوش میزندبر چرخ نخل ماتمیان دوش میزند | |||
یا رب شب مصیبت آرام سوز کیستامشب که برق آه، ره هوش میزند | |||
روشن نشد که روز سیاه عزای کیستصبحی که دم ز شام سیهپوش میزند | |||
آیا غم که تنگ کشیدهست در کنارچاک دلم که خندهی آغوش میزند | |||
بیهوش داروی دل غمدیدگان بودآبی که اشک بر رخ مدهوش میزند |
ویرایش