۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''اشاره''' ابو الحسن علی بن حمّاد بن عبید اللّه بن حمّاد عبدی <ref>عبدی یعنی منس...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
'''رثای حسین بن علی (ع):''' | |||
1- للّه ما صنعت فینا ید البینکم من حشا أقرحت منّا و من عین؟! | |||
2- مالی و للبین؟! لا أهلّا بطلعتهکم فرّق البین قدما بین الفین؟! | |||
3- کانا کغصنین فی أصل غذاؤهماماء النعیم و فی التشبیه شکلین | |||
4- کأنّ روحیهما من حسن الفهماروح و قد قسّمت ما بین جسمین | |||
5- لا عذل بینهما فی حفظ عهدهماو لا یزیلهما لوم الغذولین 1- خدا را، جدائی به روزگار ما چه آورد، که دلها داغدیده و دیدهها اشکبار آمد؟! | |||
2- مرا با جدائی چه کار؟ طلعتش ناخجسته باد! چگونه بین دوستان تفرقه انداخت؟! | |||
3- بسان دو شاخه تر از یک ریشه آب میخورند: شاداب و خرّم، با شمایل یکسان. | |||
4- در اثر مهر و الفت گویا یک روح در دو پیکر باشند. | |||
5- در حفظ عهد آن دو نکوهش هیچ نکوهشگری نمیتواند رابطهی میان آن دو را از بین ببرد. | |||
6- لا یطمع الدهر فی تغییر ودّهماو لا یمیلان من عهد إلی مین | |||
7- حتّی إذا أبصرت عین النوی بهماخلّین فی العیش من همّ خلیّین | |||
8- رماهما حسدا منه بداهیةفأصبحا بعد جمع الشمل ضدّین | |||
9- فی الشّرق هذا و ذا فی الغرب منتئیامشرّدین علی بعد شجیّین | |||
10- و الدهر أحسد شیء للقریبینیرمی و صالهما بالبعد و البین 6- روزگار نتوانست با همه مکر و فسونش، تخم اختلاف در میان پاشد و نه آن دو عهد مودّت زیر پا گذاشتند. | |||
7- آخر، چشم «سفر» به آن دو یار جانی افتاد که بیدغدغه و آرام به زندگی خود ادامه دهند. | |||
8- تیر بلایی در کمان نهاد و مصیبتی به بار آورد، بعد از سالها مهر و الفت آن دو را از هم جدا کرد. | |||
9- یکی در شرق و دیگری در غرب، پراکنده و زار، رانده و اندوهبار. | |||
10- آری روزگار، نسبت به دوستان یکدل حسودتر است که روز وصل را به شب فراق تبدیل کند. | |||
11- لا تأمن الدّهر إنّ الدهر ذو غیرو ذو لسانین فی الدّنیا و وجهین | |||
12- أخنی علی عترة الهادی فشتّتهمفماتری جامعا منهم بشخصین | |||
13- کأنّما الدّهر آلا أن یبدّدهمکعاتب ذی عناد أو کذی دین | |||
14- بعض بطیبة مدفون و بعضهمبکربلاء و بعض بالغریّین | |||
15- و أرض طوس و سامرّا و قد ضمنتبغداد بدرین حلّا وسط قبرین 11- به روزگار دل مبند که رنگووارنگ و با دو چهره و دو زبان است. | |||
12- جفا کرد بر خاندان محمد که به هر دیارشان پراکنده ساخت: دو تن در یکجا نباشند. | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:183 | |||
13- گویا سوگند یاد کرده که آنان را تارومار سازد، مانند کینهوری سرسخت یا دشمنی خونخواه. | |||
14- گروهی در مدینه مدفون گشتهاند و جمعی به کربلاء و برخی در نجف. | |||
15- و هم خاک طوس، و سامرا که چون بغداد، دو بدر تابان آن را در میان گرفته. | |||
16- یا سادتی ألمن أبکی أسی؟! و لمنأبکی بجفنین من عینی قریحین؟! | |||
17- أبکی علی الحسن المسموم مضطلما؟!أم الحسین لقیّ بین الخمیسین؟! | |||
18- أبکی علیه خضیب الشیب من دمهمعفّر الخدّ محزوز الوریدین | |||
19- و زینب فی بنات الطّهر لاطمةو الدمع فی خدّها قد خدّ خدّین | |||
20- تدعوه: یا واحدا قد کنت آملهحتّی استبدّت به دونی ید البین 16- سروران من! بر کدامتان افسوس خورم و بر کدامتان با چشم خونچکان گریه کنم؟! | |||
17- بر حسن مسموم مویه کنم که مظلوم ماند؟ یا بر حسین که پیکر عریانش میان دو لشکر به خاک افتاد. | |||
18- میگریم بر آنکه محاسنش با خون خضاب گرفت، صورتش را بر خاک نهاده رگهای گردنش بریدند. | |||
19- و زینب که در میان دختران حسین لطمه بر صورت مینواخت و اشک بر دو گونهاش شیار انداخته بود. | |||
20- فریاد میزد: ای یگانه امید زینب! که دست جدائی از کفم ربود. | |||
21- لا عشت بعدک ما إن عشت لا نعمتروحی و لا طعمت طعم الکراعینی | |||
22- انظر إلیّ أخی قبل الفراق لقدأذکا فراقک فی قلبی حریقین | |||
23- انظر إلی فاطم الصغرا أخی ترهاللیتم و السبی قد خصّت بذلّین | |||
24- إذا دنت منک ظلّ الرّجس یضربهافتلتقی الضرب منها بالذّراعین | |||
25- و تستغیث و تدعو: عمّتا تلفتروحی لرزئین فی قلبی عظیمین 21- بعد از تو روزگارم مباد، و اگر زنده مانم روی خوش نبینم و نه خواب به چشمانم راه یابد. | |||
22- برادر جان! قبل از جدائی سوی من بنگر، به خدا سوگند که فراقت دل مرا به آتش کشید. | |||
23- بنگر به این دخترت فاطمه که با ذلّت یتیمی و اسیری روبروست. | |||
24- هرگاه به پیکر پر خونت نزدیک شود، آن پلید شوم با تازیانهاش بزند و او بازو سپر سازد. | |||
25- پناه آورده و فریاد زند:" عمه جان! جانم به خاطر این دو مصیبت تباه شد. | |||
26- ضرب علی الجسد البالی و فی کبدیللثکل ضرب فما أقوی لضربین | |||
27- انظر علیّا أسیرا لا نصیر لهقد قیّدوه علی رغم بقیدین | |||
28- و ارحمتا یا أخی من بعد فقدک بلو ارحمتا للأسیرین الیتیمین | |||
29- و السبط فی غمرات الموت مشتغلببسط کفّین أو تقبیض رجلین | |||
30- لا یستطیع جوابا للنّداء سوییومی بلحظین من تکسیر جفنین 26- ضرب تازیانه بر پیکر ناتوان و رنجورم، و داغ پدر که بر دل نشسته گرانبارتر و جانکاهتر." | |||
27- به یگانه بازماندهات علی بنگر که بییاور است و با دو زنجیرش به غل بستهاند. | |||
28- کیست که بعد از تو به ما رحم کند، کیست به این دو اسیر یتیم شفقت آرد. | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج1،ص:184 | |||
29- و حسین سبط، در گرداب مرگ: گاهی دو دست به جلو افراشته و گاه به دو زانو مینشیند. | |||
30- توان پاسخ ندارد، جز اینکه با چشم حسرتبار بدانها مینگرد. | |||
31- لا زلت أبکی دما ینهلّ منسجماللسیّدین القتیلین الشهیدین | |||
32- ألسیّدین الشریفین اللذان هماخیر الوری من أب مجد و جدّین | |||
33- ألضارعین إلی اللّه المنیبینألمسرعین إلی الحقّ الشفیعین | |||
34- ألعالمین بذی العرش الحکیمینألعادلین ألحلیمین الرّشیدین | |||
35- ألصابرین علی البلوی الشکورینألمعرضین عن الدنیا المنیبین 31- همواره چون ابر بهاران برای آن دو سرور شهید بگریم. | |||
32- آن دو سرور شریف از حیث پدر و جد، بهترین جهانیانند. | |||
33- نیاز بران به درگاه حق، پیشگامان به سوی خدا، دو شفیع روز جزا؛ | |||
34- عارف بمقام خالق، حکیم در میان خلق. دادگستر و فرزانه؛ | |||
35- شکیبا در نقمت، شاکر در نعمت، پشت کرده به دنیا، روآورده به خدا؛ | |||
36- ألشاهدین علی الخلق الإمامینألصادقین عن اللّه الوفیّین | |||
37- ألعابدین التقیّین الزکیّینألمؤمنین الشجاعین الجریّین | |||
38- ألحجّتین علی الخلق الأمیرینألطیّبین الطهورین الزکیّین | |||
39- نورین کانا قدیما فی الظّلال کماقال النبیّ لعرش اللّه قرطین | |||
40- تفّاحتی أحمد الهادی و قد جعلالفاطم و علیّ الطّهر نسلین 36- گواه بر خلق، پیشوای بر حق، راستگو از جانب خدا، وه چه باوفا؛ | |||
37- پارسا، پرهیزگار و پاک، با ایمان، شجاع و بیباک؛ | |||
38- حجّت بر خلق، فرمانروای پاکسیرت، پاکنهاد بادرایت؛ | |||
39- دو پرتو فروزان در عالم اشباح (ذر) و چونانکه رسول (ص) فرمود: دو گوشواره عرش؛ | |||
40- دو سیب خوشبو بر دست احمد، و دو نسل گهربار برای علی و فاطمه؛ | |||
41- صلّی الإله علی روحیهما و سقاقبریهما أبدا نوء السماکین | |||
42- ما لابن حمّاد العبدی من عملإلّا تمسّکه بالمیم و العین | |||
43- فالمیم غایة آمالی محمّدهاو العین أعنی علیّا قرّة العین | |||
44- صلّی الإله علیهم کلما طلعتشمس و ما غربت عند العشائین «1» 41- درود خدا بر روح پاکشان، و سیراب باد تربتشان در پائیز و بهار. | |||
42- ابن حماد را عملی شایستهی درگاه نباشد، جز اینکه به دامن «میم و عین» چنگ زده باشد. | |||
43- «میم» یعنی منتهای آرزویم محمّد. «عین» یعنی علی که نور چشم است. | |||
44- درود خدا بر ایشان باد، مادام که خورشید بدمد و سپس راه غروب گیرد. | |||
ویرایش