۹٬۵۴۶
ویرایش
(فارسی نویسی اعداد- تنظیم جملات طبق ویکی- افزودن عنوان- افزودن لینک داخلی- افزودن رده) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==نسب و خانواده== | ==نسب و خانواده== | ||
عباس فرزند علی بن ابی طالب و مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد (ام البنین) است. پدر اُمّالبنین، ابوالمجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.</ref> جدّ دوم مادری اُمّ البنین، عامر بن مالک نیز فردی نامدار بود. امام علی(ع) در سال ۲۵ هجری با ام البنین ازدواج کرد.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۵۷.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس، | عباس فرزند علی بن ابی طالب و مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد (ام البنین) است. پدر اُمّالبنین، ابوالمجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.</ref> جدّ دوم مادری اُمّ البنین، عامر بن مالک نیز فردی نامدار بود. امام علی(ع) در سال ۲۵ هجری با ام البنین ازدواج کرد.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۵۷.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس، [[عبدالله بن علی (ع)|عبدالله]]، [[عثمان بن علی (ع)|عثمان]] و [[جعفر فرزند على فرزند ابى طالب (ع)|جعفر]] بود. | ||
عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در | عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در دوران عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد. | ||
==نامگذاری== | ==نامگذاری== | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
«من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد.» | «من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد.» | ||
نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.</ref> مینویسد: | نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.</ref> مینویسد: «امیرالمومنین علی(ع) او را از اینرو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که [[شجاعت]] را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»<ref>معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۳۶۳ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۳۷.</ref> | ||
عباس، در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | عباس، در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | ||
==القاب== | ==القاب== | ||
به عباس بن علی(ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند. از جمله: | |||
قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۳، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج1، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> | قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۳، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج1، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> | ||
=== قمر بنی هاشم === | ===قمر بنی هاشم=== | ||
لقب قمر بنیهاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>بحارالانوارالجامعه لدرر الائمهالاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبهالاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.</ref> اصولاً خاندان بنیهاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود. | لقب [[قمر بنى هاشم«ع»|قمر بنیهاشم]] را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب داشت.<ref>بحارالانوارالجامعه لدرر الائمهالاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبهالاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.</ref> اصولاً خاندان [[بنیهاشم]] زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود. | ||
=== سقا === | ===سقا=== | ||
[[سقایى|سقا]]، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از [[عاشورا]] صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت. | [[سقایى|سقا]]، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از [[عاشورا]] صفوف دشمن را شکافت و خود را به [[فرات]] رساند و تشنگان را سیراب ساخت. | ||
=== قهرمان علقمه === | ===قهرمان علقمه=== | ||
قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به شهادت رسید. | قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به [[شهادت]] رسید. | ||
=== صاحب لوا === | ===صاحب لوا=== | ||
صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین(ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد. | صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین(ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد. | ||
=== حامی الظعینه === | ===حامی الظعینه=== | ||
حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمهها آرامش و صدای شیهه اسبش به دلها اطمینان میداد. | حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمهها آرامش و صدای شیهه اسبش به دلها اطمینان میداد. | ||
=== باب الحوائج === | ===باب الحوائج=== | ||
دو تن در کربلا باب الحوائج نامیده شدهاند: عباس بن علی و علی اصغر(ع). به معنی گرهگشایی او در همه صحنهها به ویژه کربلا و استجابت دعا با توسل به نام او می باشد. | |||
=== عبد صالح === | ===عبد صالح=== | ||
عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبهای نبود. | عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبهای نبود. | ||
=== شهید === | ===شهید=== | ||
شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود. | شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود. | ||
=== ساعی === | ===ساعی=== | ||
ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت امام حسین(ع) نمود. | ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت [[امام حسین(ع)]] نمود. | ||
==کنیه== | ==کنیه== | ||
کنیه او به واسطه فرزندانش فضل و قاسم، اباالفضل و اباالقاسم بود. کنیه ابوالفضل چنان با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ بود و در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضائل و ارزشها پرداخت که بهراستی منبع فضائل بود. | کنیه او به واسطه فرزندانش فضل و قاسم، اباالفضل و اباالقاسم بود. کنیه ابوالفضل چنان با حقیقت وجودی حضرت هماهنگ بود و در زندگی خود با تمام هستی به دفاع از فضائل و ارزشها پرداخت که بهراستی منبع فضائل بود. | ||
==ازدواج== | ==ازدواج و فرزندان== | ||
عباس بن علی در سال ۴۵ هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر، به نامهای قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده بود. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس(ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل عالمان و فقیهان وجود دارند. عبیدالله دارای مقام ارجمند است. وی از یاران [[زین العابدین «ع»|امام سجاد(ع)]] به شمار میآمد. امام سجاد(ع) هر گاه او را میدید به یاد عمویش عباس اشک میریخت. | عباس بن علی در سال ۴۵ هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر، به نامهای قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده بود. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس(ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل عالمان و فقیهان وجود دارند. عبیدالله دارای مقام ارجمند است. وی از یاران [[زین العابدین «ع»|امام سجاد(ع)]] به شمار میآمد. امام سجاد(ع) هر گاه او را میدید به یاد عمویش عباس اشک میریخت. | ||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
نقش اصلی عباس بن علی(ع) در همراهی امام حسین(ع) و در روز عاشورا آشکار است. عباس(ع) عمر کوتاهی داشت و در مدت عمرش و حوادث کمی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس بن علی(ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است. | نقش اصلی عباس بن علی(ع) در همراهی [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] و در روز عاشورا آشکار است. عباس(ع) عمر کوتاهی داشت و در مدت عمرش و حوادث کمی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس بن علی(ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است. | ||
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس(ع) بسیار درخشان است: | اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس(ع) بسیار درخشان است: | ||
۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین(ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین(ع) پرداخت.<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج۳، ص۸۸.</ref> | ۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین(ع) را برای [[بیعت]] کردن با [[یزید]] دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه [[ولید بن عتبه|ولید بن عتبة بن ابی سفیان]] همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان [[امام حسین(ع)]] پرداخت.<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج۳، ص۸۸.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
۵- از فعالیتهای مهم عباس بن علی(ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه [[آب]] بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین(ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین(ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست [[مشک]] فرستاد تا آب بیاورند. عباس(ع) در کنار [[شریعه]] به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. [[عمرو بن حجاج زبیدی|عمرو بن حجاج]] و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد. | ۵- از فعالیتهای مهم عباس بن علی(ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه [[آب]] بود. وقتی که ابن سعد به دستور [[عبید الله بن زیاد|عبیدالله]] آب را بر روی کاروان امام حسین(ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین(ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست [[مشک]] فرستاد تا آب بیاورند. عباس(ع) در کنار [[شریعه]] به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. [[عمرو بن حجاج زبیدی|عمرو بن حجاج]] و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس(ع) و [[نافع بن هلال بجلی|نافع بن هلال]] دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد. | ||
۶- عصر روز نهم | ۶- عصر روز نهم [[محرم|محرم]]، [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] به سوی خیمهگاه امام حسین(ع) آمد و بانگ زد: «فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او (جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟» ([[ام البنین|امّ البنین]]<nowiki/> مادر آنان از قبیله بنی کلاب بود که [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] و عبدالله بن اُبّی المحل که نزد عمر بن سعد بودند، از این قبیله بودند. آنان از ابن زیاد اماننامهای برای پسران امّ البنین گرفتند).<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> کسی به شمر پاسخ نداد. | ||
امام حسین(ع) فرمود: «اَجیبوهُ وَ اِنْ کانَ فاسِقاً»<ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۴۳۴.</ref> گر چه انسان تبهکاری است، اما پاسخش گویید! پاسخ دادند: «چه میگویی و چه میخواهی؟» | |||
۷- [[عمر بن سعد|ابن سعد]] عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: | شمر گفت: «شماها در امان هستید! خودتان را با حسین به کشتن ندهید. از امیرالمؤمنین یزید اطاعت کنید!» | ||
عباس(ع) فرمود: «خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. به ما امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر خدا در امان نیست؟ از ما میخواهی که در حلقه اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان درآییم؟ نیازی به امان تو نیست. امان خدا بهترین و برترین امانهاست.» شمر خشمگین بازگشت.<ref>ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰ م.، ج۳، ص۸۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۶۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۳۲۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ ه ق.، ج۴، ص۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۳؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص ۲۴۹.</ref> | |||
۷- [[عمر بن سعد|ابن سعد]] عصر [[تاسوعا]] و بعد از نماز عصر فریاد زد: «یا لشکر خداوند سوار شوید که شما را بشارت به بهشت میدهم.»<ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۳؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> این سخن، یاران عمر بن سعد را تحت تأثیر قرار داد. آفتاب تازه داشت غروب میکرد که هجوم به طرف خیام آغاز شد و دشمنان بدون اطلاع قبلی حملهور شدند.<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> امام حسین(ع) در برابر خیمه خود شمشیر را برگرفته و سر بر زانو گذارده و به خواب رفته بود. [[زینب (س)|زینب(س)]] که صدای همهمه اسبان و لشکریان را شنید، به خیمه امام حسین(ع) نزدیک شد و به برادرش عرض کرد: «برادرم! آیا این صداها را نمیشنوی که هر آن نزدیکتر میشوند؟» امام حسین(ع) همچنان که شمشیرش را بررسی میکرد و قبضهاش را در دست میفشرد، فرمود: هم اکنون پیامبر اکرم(ص) را در خواب دیدم. به من میگفت: به سوی ما میآیی. زینب(س) از شنیدن سخن برادر سراسیمه شد و به گریه افتاد و فریاد زد: «واحسینا! وای بر من!» امام حسین(ع) فرمود: «آرام باش خواهرم! خدا بر تو رحمت فرستد.»<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰</ref> حضرت عباس(ع) از طرف امام حسین(ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۷.</ref> گفتند: «آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید.» عباس(ع) جواب سپاه را به اطلاع امام حسین(ع) رساند. امام حسین(ع) فرمود: «به آنان بگو اگر موافقت میکنند امشب را به ما فرصت دهند، باشد که برای خدای خود نماز بگزاریم و با او راز و نیاز کرده و به درگاهش استغفار نماییم. خدا میداند که من تا چه اندازه، نماز گزاردن، قرآن خواندن، نیایش و استغفار را دوست میدارم.» عباس پیام امام حسین(ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد.<ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۵-۱۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> بدینگونه امام حسین(ع) شب دهم محرم را مهلت یافت تا با خدای خود به راز و نیاز بپردازد. با یاران و خانوادهاش صحبت کند و وصیت نماید و تاکتیکهای نظامی و جنگی را بررسی نمایند. | |||