checkuser
۳۱۵
ویرایش
(فارسی نویسی اعداد) |
(فارسی نویسی اعداد- تنظیم جملات طبق ویکی- افزودن عنوان- افزودن لینک داخلی- افزودن رده) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
==نسب و خانواده== | ==نسب و خانواده== | ||
عباس فرزند علی بن ابی طالب و مادرش فاطمه دختر حزام بن خالد (ام البنین) است. پدر اُمّالبنین، ابوالمجل حزام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلا یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ابن عنبه، احمد، چاپ مهدی رجایی، قم: ۱۳۸۳ ش.، ۳۵۶.</ref> جدّ دوم مادری اُمّ البنین، عامر بن مالک نیز فردی نامدار بود. امام علی(ع) در سال ۲۵ هجری با ام البنین ازدواج کرد.<ref>عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص۳۵۷.</ref> نتیجه این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس، عبدالله، عثمان و جعفر بود. | |||
عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد. | عباس بن علی بن ابی طالب(ع) در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در عصر خلافت عثمان بن عفان در شهر مدینه متولد شد. | ||
== | ==نامگذاری== | ||
بنا بر روایات شیعی، امام علی(ع) او را عباس نامید و فرمود: | بنا بر روایات شیعی، امام علی(ع) او را عباس نامید و فرمود: | ||
در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | «من این کودک را به نام عمویم، عباس نامیدم. عباس به معنی شیر بیشه، شیر خشمناکی که شیرهای ژیان نیز از او میگریزند و دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و چهرهشان از ترس او در هم گرفته میشد.» | ||
نویسنده معانی السبطین<ref>حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۱۳۶۳ ﻫ ق.</ref> مینویسد: «امیرالمؤمنین علی(ع) او را از اینرو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. او قهرمانی بود که [[شجاعت]] را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده میشد.»<ref>معانی السبطین، حائری مازندرانی، محمدمهدی، قم: الشریف الرضی، ۳۶۳ ﻫ ق. ، ج۱، ص۴۳۷.</ref> | |||
عباس، در اصطلاح ادبی صیغه مبالغه است به معنی باصلابت و ترشروی، این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و [[شجاعت]] در او بود. کسی که در هنگام نبرد بر پیشانیاش چین میاندازد و خوف و بیم در دل دشمن برمیانگیزاند. | |||
==القاب== | ==القاب== | ||
معمولا القاب ویژگیهای آدمی را مشخص میسازد. به عباس بن علی(ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند از | معمولا القاب ویژگیهای آدمی را مشخص میسازد. به عباس بن علی(ع) به سبب داشتن صفات والا لقبهایی دادهاند. از جمله: | ||
سقا، | قمر بنی هاشم، سقا، قهرمان علقمه، صاحب لواء، حامی الظعینه، باب الحوائج، عبد صالح، شهید، مستجار، سپهسالار لشکر، ضَیغَم (شیر)، ظَهرُ الولایه (پشتیبان ولایت)، صدیق، ساعی و باب الحسین.<ref>تنقیح المقال فی احوال الرجال، مامقانی، شیخ عبدالله، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ ﻫ.. ق، ج۳، ص۱۲۸؛ فرسان لهیجاء، محلاتی، ذبیح الله، مرکز نشر کتاب، ۱۳۹۰ ه ق.، ج1، ص۱۸۹-۱۹۰.</ref> | ||
=== قمر بنی هاشم === | |||
لقب قمر بنیهاشم را به این جهت به ایشان دادند که جمال و زیبایی، قامت رشید، سیمایی جذاب.<ref>بحارالانوارالجامعه لدرر الائمهالاطهار(ع)، مجلسی، ملامحمد باقر، تهران: مکتبهالاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۵، ص۳۹.</ref> اصولاً خاندان بنیهاشم زیباروی و خوش سیما بودند که در میان آنان عباس از همه خوش سیماتر بود. | |||
=== سقا === | |||
[[سقایى|سقا]]، ساقی و سقای کربلا، بدین جهت که چندین بار در روزهای قبل از [[عاشورا]] صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان را سیراب ساخت. | |||
=== قهرمان علقمه === | |||
قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به شهادت رسید. | قهرمان علقمه، به سبب آن که علقمه نام رودی بود که حضرت در کنار آن با لب تشنه به شهادت رسید. | ||
=== صاحب لوا === | |||
صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین(ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد. | صاحب لواء، حامل اللواء، پرچمدار، از این سبب که امام حسین(ع) در روز عاشورا پرچم سپاه را به او سپرد. | ||
=== حامی الظعینه === | |||
حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمهها آرامش و صدای شیهه اسبش به دلها اطمینان میداد. | حامی الظعینه، پاسدار و نگاهبان خیام، به دلیل نقش حساس آن حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت رسالت، چنین لقبی به او داده شد. در کربلا صدای پایش به خیمهها آرامش و صدای شیهه اسبش به دلها اطمینان میداد. | ||
=== باب الحوائج === | |||
باب الحوائج، از این جهت که دو تن در کربلا باب الحوائج نامیده شدهاند: عباس بن علی و علی اصغر(ع)، به معنی گرهگشایی، او در همه صحنهها به ویژه کربلا و استجابت دعا با توسل به نام او. | باب الحوائج، از این جهت که دو تن در کربلا باب الحوائج نامیده شدهاند: عباس بن علی و علی اصغر(ع)، به معنی گرهگشایی، او در همه صحنهها به ویژه کربلا و استجابت دعا با توسل به نام او. | ||
=== عبد صالح === | |||
عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبهای نبود. | عبد صالح، بدین جهت که در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبهای نبود. | ||
=== شهید === | |||
شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود. | شهید، که مقام والای شهادت برازنده او بود. | ||
=== ساعی === | |||
ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت امام حسین(ع) نمود. | ساعی، از آن جهت که او نهایت سعی و تلاش را برای تحقق نهضت امام حسین(ع) نمود. | ||
خط ۵۴: | خط ۷۱: | ||
==ازدواج== | ==ازدواج== | ||
عباس بن علی در سال ۴۵ هجری با لُبابه دختر عبیدالله بن عباس، عموزاده پدرش ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج سه پسر و یک دختر، به نامهای قاسم، فضل، عبیدالله و حمیده بود. قاسم و فضل در کودکی از دنیا رفتند. نسل حضرت عباس(ع) از فرزندش عبیدالله است که در این نسل عالمان و فقیهان وجود دارند. عبیدالله دارای مقام ارجمند است. وی از یاران [[زین العابدین «ع»|امام سجاد(ع)]] به شمار میآمد. امام سجاد(ع) هر گاه او را میدید به یاد عمویش عباس اشک میریخت. | |||
==نقش در واقعه کربلا== | ==نقش در واقعه کربلا== | ||
نقش اصلی عباس بن علی(ع) در همراهی امام حسین(ع) و | نقش اصلی عباس بن علی(ع) در همراهی امام حسین(ع) و در روز عاشورا آشکار است. عباس(ع) عمر کوتاهی داشت و در مدت عمرش و حوادث کمی از زندگی او به ثبت رسیده است. اما واقعه کربلا و در رأس آن روز عاشورا است. سخنانی که از عباس بن علی(ع) در تاریخ به ثبت رسیده، مربوط به چند روز آخر عمر او، طی واقعه کربلا است. | ||
اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس(ع) بسیار درخشان است: | اما در حوادثی که منجر به قیام عاشورا میشود، نقش عباس(ع) بسیار درخشان است: | ||
۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین(ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین(ع) پرداخت.<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج۳، ص۸۸.</ref> | ۱- در شبی که والی مدینه، امام حسین(ع) را برای بیعت کردن با یزید دعوت کرد، او همراه دیگر افراد بنی هاشم برادرش را تا خانه ولید بن عتبة بن ابی سفیان همراهی نمود و همانجا به پاسداری از جان امام حسین(ع) پرداخت.<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمدبن علی، قم: انتشارات علامه. آل ابیطالب، ج۳، ص۸۸.</ref> | ||
۳- همراهی با کاروان از مکه به سوی کوفه.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۶۰ ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ ﻫ ق، ص۶۷.</ref> حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواستههای بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوششهای | ۲- آنگاه که امام حسین(ع) از بیعت با [[یزید]] امتناع ورزید و به سوی مکه حرکت کرد، عباس بن علی(ع) بر همراهی با امام حسین(ع) و ایثار و جانبازی در راه به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهای والای آن حضرت لحظهای کوتاهی نکرد.<ref>الاخبار الطول، دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره : ۱۹۶۰ م.، ص۲۲۰ ؛ الفتوح، ج۵، ص۴۵.</ref> | ||
۳- همراهی با کاروان از [[حج ناتمام|مکه]] به سوی [[کوفه]].<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ م.، ج۳، ص۱۶۰ ؛ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تحقیق علامه شیخ باقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی، ۱۳۹۸ ﻫ ق، ص۶۷.</ref> حضرت عباس همواره مراقب کاروان و برآوردن خواستههای بانوان و فرزندان برادرش بود و با کوششهای خود، مشکلات آنان را برآورده میساخت به اندازهای که محبت و توجه او را وصفناپذیر یافتند.<ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، به کوشش علی مؤیدی و دیگران. قم: نشر مشرقین، ۱۳۸۱ ش. ص۴۳.</ref> | |||
۴- هنگامی که امام حسین(ع) شبانه با [[عمر بن سعد]] دیدار داشت، برادرش عباس نیز همراهش بود.<ref>زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص۱۵۴.</ref> | |||
۵- از فعالیتهای مهم عباس بن علی(ع) در کربلا، شرکت مؤثر او در عملیات تهیه [[آب]] بود. وقتی که ابن سعد به دستور عبیدالله آب را بر روی کاروان امام حسین(ع) بستند، تشنگی بر ایشان شدت یافت. امام حسین(ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست نفر پیاده با بیست [[مشک]] فرستاد تا آب بیاورند. عباس(ع) در کنار [[شریعه]] به پیادگان گفت مشکها را پر کنید. [[عمرو بن حجاج زبیدی|عمرو بن حجاج]] و یارانش بر آنان حمله کردند و حضرت عباس(ع) و نافع بن هلال دشمن را متفرق کردند و یارانشان مشکها را پر از آب کرده و به خیمهها رساندند. از آن روز حضرت ملقب به سقا شد. | |||
۶- عصر روز نهم محرم، شمر به سوی خیمهگاه امام حسین(ع) آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او(جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟(امّ البنین مادر بزرگوار آنان از قبیله بنی کلاب بود که شمر و عبدالله بن | ۶- عصر روز نهم محرم، شمر به سوی خیمهگاه امام حسین(ع) آمد و بانگ زد: فرزندان خواهر من کجایند؟ عباس و برادران او(جعفر، عبدالله و عثمان) کجایند؟ (امّ البنین مادر بزرگوار آنان از قبیله بنی کلاب بود که [[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] و عبدالله بن اُبّی محل که نزد عمر بن سعد بودند، از این قبیله بودند. آنان از ابن زیاد اماننامهای برای پسران امّ البنین گرفتند).<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> کسی به شمر پاسخ نداد. امام حسین(ع) فرمود: «اَجیبوهُ وَ اِنْ کانَ فاسِقاً»<ref>فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص۴۳۴.</ref> گر چه انسان تبهکاری است، اما پاسخش گویید! پاسخ دادند: چه میگویی و چه میخواهی؟ شمر گفت: شماها در امان هستید! خودتان را با حسین به کشتن ندهید. از امیرالمؤمنین یزید اطاعت کنید! عباس(ع) فرمود: خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. به ما امان میدهی در حالی که فرزند پیامبر خدا در امان نیست؟ از ما میخواهی که در حلقه اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان درآییم؟ نیازی به امان تو نیست. امان خدا بهترین و برترین امانهاست. شمر خشمگین بازگشت.<ref>ر.ک : انساب الاشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، احمد بن محمد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶– ۲۰۰ م.، ج۳، ص۸۴؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۶۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۳۲۴؛الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزّالدین علی بن احمد بن ابی الکرم، تحقیق مکتبة اتراث، بیروت: ۱۳۸۵- ۱۳۸۶ ه ق.، ج۴، ص۵۶؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۳؛ تذکره الخواص فی خصائص الائمه، سبط ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، مکتبه النینوی الحدیثه.، ص ۲۴۹.</ref> | ||
۸- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام حسین(ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین کسی بود که سخن گفت: | ۷- [[عمر بن سعد|ابن سعد]] عصر تاسوعا و بعد از نماز عصر فریاد زد: یا لشکر خداوند سوار شوید که شما را بشارت به بهشت میدهم.<ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۳؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> این سخن، یاران عمر بن سعد را تحت تأثیر قرار داد. آفتاب تازه داشت غروب میکرد که هجوم به طرف خیام آغاز شد و دشمنان بدون اطلاع قبلی حملهور شدند.<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰.</ref> امام حسین(ع) در برابر خیمه خود شمشیر را برگرفته و سر بر زانو گذارده و به خواب رفته بود. زینب(س) که صدای همهمه اسبان و لشکریان را شنید، به خیمه امام حسین(ع) نزدیک شد و به برادرش عرض کرد: برادرم! آیا این صداها را نمیشنوی که هر آن نزدیکتر میشوند؟ امام حسین(ع) همچنان که شمشیرش را بررسی میکرد و قبضهاش را در دست میفشرد، فرمود: هم اکنون پیامبر اکرم(ص) را در خواب دیدم. به من میگفت: به سوی ما میآیی. زینب(س) از شنیدن سخن برادر سراسیمه شد و به گریه افتاد و فریاد زد: واحسینا! وای بر من! امام حسین(ع) فرمود: آرام باش خواهرم! خدا بر تو رحمت فرستد.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷م.، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷؛ الفتوح، ج۵، ص۱۷۵-۱۷۶؛ ارشاد لقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰</ref> حضرت عباس(ع) از طرف امام حسین(ع) برای گفتگو با دشمنان مأمور شد. همراه با ایشان بیست نفر برگزیده شدند. آنان با سپاه عمر بن سعد سخن گفتند و علت آمدنشان را پرسیدند.<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۷.</ref> گفتند: آمدهایم فرمان امیر را به شما ابلاغ کنیم یا تسلیم شوید و یا با شما خواهیم جنگید. عباس(ع) جواب سپاه را به اطلاع امام حسین(ع) رساند. امام حسین(ع) فرمود: به آنان بگو اگر موافقت میکنند امشب را به ما فرصت دهند، باشد که برای خدای خود نماز بگزاریم و با او راز و نیاز کرده و به درگاهش استغفار نماییم. خدا میداند که من تا چه اندازه، نماز گزاردن، قرآن خواندن، نیایش و استغفار را دوست میدارم. عباس پیام امام حسین(ع) را رساند و توانست یک شب را مهلت بگیرد.<ref>وقعه الطف، ابومخنف لوط بن یحیی، چاپ محمدهادی یوسفی غروی. ، ص۱۹۵-۱۹۶؛ تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۱۸-۴۱۹؛ ارشادالقلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۴۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref> بدینگونه امام حسین(ع) شب دهم محرم را مهلت یافت تا با خدای خود به راز و نیاز بپردازد. با یاران و خانوادهاش صحبت کند و وصیت نماید و تاکتیکهای نظامی و جنگی را بررسی نمایند. | ||
۸- در شب عاشورا همصدا با دیگر بنی هاشم و اصحاب امام حسین(ع)، آمادگی خود را در دفاع از آن حضرت اعلام کرد و او نخستین کسی بود که سخن گفت: «ما نَفْعَل؟ اَنَبقی بَعدَک؟ لااَرَنا الله ذلِکَ اَبَداً»<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۳، ص۲۳۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، تحقیق سید محمد مهدی و سید حسن خرسان، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۳۸ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۳۵؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ش.، ج۴۴، ص۳۹۴.</ref> چه کنیم؟ بعد از تو بمانیم؟ خداوند ما را در چنان حالی نبیند. سخن عباس این بود که حیات آنان وابسته به حیات امام حسین(ع) است. مگر میشود آنان پس از امامشان زنده باشند؟ زندگی پس از امام حسین(ع) برای آنان بیتفسیر و بیمعناست. او در روز عاشورا با عمل شجاعانه خویش این آمادگی را اثبات نمود. | |||
۹- صبح عاشورا امام حسین(ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد.<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۶۰.</ref> | ۹- صبح عاشورا امام حسین(ع) قلب سپاه را به عباس سپرد و پرچم را به دست او داد.<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۲۶۰.</ref> | ||
۱۰- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار میگرفتند، او با حملهای محاصره را میشکست و آنان را نجات میداد. | ۱۰- هنگامی که اصحاب یا خاندان در محاصره قرار میگرفتند، او با حملهای محاصره را میشکست و آنان را نجات میداد. | ||
۱۲- پس از شهادت همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی | ۱۱- عصر عاشورا عباس به برادرانش گفت: «اینک وارد کارزار شوید و مخلصانه در راه یاری دین خدا با دشمنان او نبرد کنید.»<ref>ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، همان، ص۲۶۹.</ref> | ||
۱۲- پس از [[شهادت]] همه اصحاب و خاندان و زمانی که تشنگی شدت یافت، ابوالفضل از امام حسین(ع) [[اذن میدان|اذن]] جهاد خواست و گفت: «برادر! سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقان انتقام بگیرم.» امام حسین(ع) فرمود: «بچهها تشنهاند. با هم به طرف شط فرات برویم، شاید بتوانیم مقداری آب به خیمهها برسانیم. آنگاه به میدان برو.» این سخن در موقعیتی گفته شد که صدای العطش، العطش کودکان بلند بود. | |||
امام حسین(ع) بر اسب خود سوار شد و با ابوالفضل به سمت [[فرات]] رفتند.<ref>همانجا.</ref> هر دو برادر با سختی و نبرد با دشمنان خود را به فرات رساندند، سپس عباس، از امام حسین(ع) جدا شد. لشکر پسر سعد راه را بر امام حسین(ع) گرفتند. امام حسین(ع) از روی مسناة<ref>به معنی سیلبند و خاکریز است که جلوی آب را میگیرد و گاهی قسمتی از زمین بهطور طبیعی برجسته است و سدی خاکی در جلوی آب محسوب میشد. معمولاً عبور و مرور از روی سیلبندِ طبیعی یا مصنوعی آسانتر از عبور از دشت ناهموار است که دارای گودال یا خار و خاشاک و یا نیزار و یا باتلاق است. در کنارههای فرات احیاناً نیزار یا باتلاق وجود داشته است و گمان میرود که امام حسین (ع) برای اینکه در سر راهش به گودال یا خار و خاشاک یا نیزار و یا باتلاق برخورد نکند، از روی سیلبندی که در آنجا بود، به سوی فرات حرکت کرده است.</ref> بهطرف فرات حرکت کرد، ولی سواره نظام ابن سعد جلوی امام حسین(ع) را گرفتند. مردی از بنی دارم لشکر را مخاطب ساخته و گفت: «وای بر شما! میان حسین و آب فرات حائل شوید و نگذارید به آب دسترسی پیدا کند.» | |||
امام حسین(ع) رو به آسمان کرد و گفت: «پروردگارا! اورا تشنه بدار.» وی امام حسین(ع) را هدف تیر قرار داد و تیرش به دهان مبارک امام حسین(ع) اصابت کرد. امام حسین(ع) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر زخم گرفت و فرمود: «پروردگارا! از کار ناپسندی که با فرزند دختر پیامبرت انجام میدهند، به درگاه تو مینالم. خدایا شمارشان را کم کن و به پراکندگی، جانشان رابگیر!»<ref>تاریخ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، طبری، محمد بن جریر، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: ۱۳۸۲– ۱۳۸۷ ﻫ ق / ۱۹۶۲– ۱۹۶۷ م.، ج۵، ص۴۲۰؛ ارشاد القلوب، دیلمی، ابوم محمد حسن بن ابی الحسن، تهران: مرکز نشر کتاب، ۱۳۷۵ ﻫ ق.، ج۲، ص۴۶۳؛ نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، قلقشندی، احمدبن علی، بیروت: ۱۴۰۵ ﻫ ق / ۱۹۸۴ م. ، ج۷، ص۱۹۴.</ref>. سپس امام حسین(ع) به جای خود برگشت، در حالی که به شدت تشنه بود. | |||
عباس(ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف خیمهها رهسپار شد. | عباس(ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف [[خیمهگاه|خیمهها]] رهسپار شد. | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
عباس در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، درگیر شد و در حملهای دست راست و سپس دست چپ او را قطع کردند و با ضربهای که بر فرقش وارد شد، از اسب به زمین افتاد و پس از جراحتهای بسیار و ضعف عجیبی که بر او عارض شده بود، به دست زید بن ورقاء | عباس در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، درگیر شد و در حملهای دست راست و سپس دست چپ او را قطع کردند و با ضربهای که بر فرقش وارد شد، از اسب به زمین افتاد و پس از جراحتهای بسیار و ضعف عجیبی که بر او عارض شده بود، به دست [[زید بن ورقاء|زید بن ورقاء حنفی]]<nowiki/> و [[حکیم بن طفیل سنبسی|حکیم بن طفیل سِنبسی]]<nowiki/> به شهادت رسید.<ref>مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، ترجمۀ هاشم رسولی محلاتی، تهران: کتابفروشی صدوق. ، ص۹۰.</ref> | ||
شهادت عباس(ع)، برای امام حسین(ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین(ع) از شهادت عباس آگاه گردید، | شهادت عباس(ع)، برای امام حسین(ع) و بازماندگان خاندان رسالت و یاران آنان فاجعه دردناکی بود. آنگاه که امام حسین(ع) از شهادت عباس آگاه گردید، بسیار اندوهگین شد و فرمود: «اَلانَ اِنْکسَرَ ظَهْری وَ قَلَّت حِیلَتی وَ شَمَّتَ بیعَدُوّی»<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۳۰.</ref> اکنون کمرم شکست و چارهام اندک و دشمنم زیاد شد. | ||
عباس در فاصلهای دورتر از خیام به شهادت رسید.<ref>اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ﻫ ق. ، ص۴۸.</ref> او در هنگام شهادت برادرش را صدا زد. امام حسین(ع) بر بالین او حضور یافت و او را در حالی که هنوز جانی در بدن داشت، در آغوش گرفت و فرمود: | عباس در فاصلهای دورتر از خیام به شهادت رسید.<ref>اللهوف فی قتلی الطفوف (مقتل الحسین)، ابن طاووس، علی بن موسی بن محمد، نجف: مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۵ﻫ ق. ، ص۴۸.</ref> او در هنگام شهادت برادرش را صدا زد. امام حسین(ع) بر بالین او حضور یافت و او را در حالی که هنوز جانی در بدن داشت، در آغوش گرفت و فرمود: «برادرم خداوند بالاترین پاداشها را به تو عنایت فرماید. به راستی تو در راه خدا جهاد کردی و حق جهاد را به خوبی به جای آوردی.» آنگاه در شهادت برادرش گریست. | ||
==جلوههای نمادین== | ==جلوههای نمادین== | ||
هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونهای با حضرت ابوالفضل عباس(ع) ارتباط دارند، جلوهای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند | هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونهای با حضرت ابوالفضل عباس(ع) ارتباط دارند، جلوهای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را میتوان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشتهای آیینی-اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان میکنند. | ||
=== | ===عَلَم=== | ||
علم سبز در مراسم عزاداریهای [[محرم]]، نماد میر [[علمدار]] لشکر امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) به شمار میرود.<ref>برای تفصیل، نک: ه د، علم و علم گردانی.</ref> در ایران، هندوستان، افغانستان و سرزمینهای شیعه نشین، زیارتگاههایی با نام علم یا سرعلم حضرت عباس(ع) دارند.<ref>ایرانیکا، ۱/۷۸۸؛ برای زیارتگاه علم حضرت عباس (ع) در لکھنو، نک: کول، ۹۹-۹۸.</ref> | علم سبز در مراسم عزاداریهای [[محرم]]، نماد میر [[علمدار]] لشکر امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) به شمار میرود.<ref>برای تفصیل، نک: ه د، علم و علم گردانی.</ref> در ایران، هندوستان، افغانستان و سرزمینهای شیعه نشین، زیارتگاههایی با نام علم یا سرعلم حضرت عباس(ع) دارند.<ref>ایرانیکا، ۱/۷۸۸؛ برای زیارتگاه علم حضرت عباس (ع) در لکھنو، نک: کول، ۹۹-۹۸.</ref> | ||
شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن [[علم،علمات|علم]] یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس(ع) هستند و میگویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ میآید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان میدهد. او آن را از زیر خاک بیرون میآورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو<ref>حک ۱۱۸۸/ ۱۲۱۲ق/۱۷۴- ۱۷۹۷۰م.</ref> میبرد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی میگذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه»(بنای زیارتگاهی) عالی برای آن میسازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علمها یا پرچمهای خود را به این درگاه میبرند و به پنجه علم حضرت عباس(ع) میسایند و تبرک میکنند.<ref>هالیستر، ۱۷۱: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، ۱۰۱-۹۸.</ref> | شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن [[علم،علمات|علم]] یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس(ع) هستند و میگویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ میآید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان میدهد. او آن را از زیر خاک بیرون میآورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو<ref>حک ۱۱۸۸/ ۱۲۱۲ق/۱۷۴- ۱۷۹۷۰م.</ref> میبرد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی میگذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن میسازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علمها یا پرچمهای خود را به این درگاه میبرند و به پنجه علم حضرت عباس(ع) میسایند و تبرک میکنند.<ref>هالیستر، ۱۷۱: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، ۱۰۱-۹۸.</ref> | ||
==== برگ و کشکول ==== | ====برگ و کشکول==== | ||
کاشانیها جریده (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس(ع) میانگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پارهای از وجود آن حضرت توصیف میکنند. مثلا برگهای کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس(ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکولهای زیر برگهارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانستهاند.<ref>نک: ذکاوتی، ۱۶.</ref> همچنین، دستهای فلزی بر سر برگها را به دستهای بریده او و شرابههای بلوری زیر کشکولهارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس(ع) تشبیه کردهاند.<ref>معتمدی، ۱/ ۵۵۸- ۵۵۹؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، ۱۰۲-۱۰۳.</ref> جریده حضرت عباس(ع) را در شبها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم میگردانند و شب و روز [[تاسوعا]] را به نام او شب و روز عباس بن علی(ع)» مینامند.<ref>معتمدی، ۵۶۲/۱.</ref> | کاشانیها جریده (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس(ع) میانگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پارهای از وجود آن حضرت توصیف میکنند. مثلا برگهای کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس(ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکولهای زیر برگهارا به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانستهاند.<ref>نک: ذکاوتی، ۱۶.</ref> همچنین، دستهای فلزی بر سر برگها را به دستهای بریده او و شرابههای بلوری زیر کشکولهارا به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس(ع) تشبیه کردهاند.<ref>معتمدی، ۱/ ۵۵۸- ۵۵۹؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، ۱۰۲-۱۰۳.</ref> جریده حضرت عباس(ع) را در شبها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم میگردانند و شب و روز [[تاسوعا]] را به نام او شب و روز عباس بن علی(ع)» مینامند.<ref>معتمدی، ۵۶۲/۱.</ref> | ||
همچنین در دستههای عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علمهای دیگر است، به «علم حضرت عباس(ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر میکنند.<ref>بر آبادی، ۷۴.</ref> علامتهای ۳ تیغه تا ۲۳ تیغه دستههای عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچههای حریر سبز و سیاه و دیگر نشانهها میآرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام میدانند و | همچنین در دستههای عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علمهای دیگر است، به «علم حضرت عباس(ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر میکنند.<ref>بر آبادی، ۷۴.</ref> علامتهای ۳ تیغه تا ۲۳ تیغه دستههای عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچههای حریر سبز و سیاه و دیگر نشانهها میآرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام میدانند و سنگینترین علامتها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله میسپارند تا حمل کنند.<ref>بلوکباشی، قهوه خانه...، ۱۳۹-۱۴۰، نخل گردانی، ۱۰۱؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی.</ref> | ||
===[[پنجه]]=== | ===[[پنجه]]=== | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۵۷: | ||
آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی میکردهاند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی مییابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین(ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو<ref>۶/۱.</ref> سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد. | آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی میکردهاند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی مییابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین(ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو<ref>۶/۱.</ref> سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد. | ||
طبری<ref>۴۱۲/۵.</ref> به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس(ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی<ref>فتوت نامه...، ۲۹۴-۲۹۵.</ref> به سقایت حضرت عباس(ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره میکنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس(ع) با آب در فرهنگ ایران است<ref>نک: ماسه، | طبری<ref>۴۱۲/۵.</ref> به تشنگی [[اهل بیت (ع)|اهل بیت]] در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس(ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی<ref>فتوت نامه...، ۲۹۴-۲۹۵.</ref> به سقایت حضرت عباس(ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره میکنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس(ع) با آب در فرهنگ ایران است<ref>نک: ماسه، ۳۵۱/II.</ref> و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه میدهد. به نوشته هانری ماسه<ref>۱۵۸/J.</ref> «پیر» سقایان جلوه میدهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام ۵ شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس(ع) میخوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی<ref>ص ۲۹۳-۲۹۴.</ref> در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت میدهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابانها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی(ع) را دو ولی سقایان معرفی میکند و مینویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی میکند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت اوست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی»<ref>همانجا.</ref> و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دستههای عزاداری محرم<ref>برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، ۴۱۷/۱.</ref> و نقش شمایلهای حضرت عباس(ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس(ع) است.<ref>بلوکباشی، «شمایل نگاری...»، ۶.</ref> | ||
===سقاخانه=== | ===سقاخانه=== | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۹۲: | ||
«آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانیها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگیهای تمثیلی آن است: | «آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانیها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگیهای تمثیلی آن است: | ||
# فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از ۷ خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛ | #فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از ۷ خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛ | ||
# گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس(ع) و گذاشتن نشانهای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛ | #گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس(ع) و گذاشتن نشانهای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛ | ||
# درست کردن ۷ کنده (چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس(ع)؛ | #درست کردن ۷ کنده (چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس(ع)؛ | ||
# خواندن روضه حضرت ابوالفضل(ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمدهاند؛ | #خواندن روضه حضرت ابوالفضل(ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمدهاند؛ | ||
# نجویدن رشتههای آش که نمادی از علماند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس(ع)؛ | #نجویدن رشتههای آش که نمادی از علماند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس(ع)؛ | ||
# فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛ | #فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛ | ||
# ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهیها.<ref>برای تفصیل، نک: شکورزاده، ۵۵-۵۸؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه م م؛ نیز نک: ه در سفره نذری.</ref> | #ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهیها.<ref>برای تفصیل، نک: شکورزاده، ۵۵-۵۸؛ درباره سفره ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: ه م م؛ نیز نک: ه در سفره نذری.</ref> | ||
برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس(ع) توسل میجویند و نذر میکنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداریهای محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه میپوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان میدهند تا در دستههای سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل(ع) میکنند.<ref>ماسه، ۵۸ ,۴۸/I.</ref> | برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس(ع) توسل میجویند و نذر میکنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداریهای محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه میپوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان میدهند تا در دستههای سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل(ع) میکنند.<ref>ماسه، ۵۸ ,۴۸/I.</ref> | ||
==در ادبیات عامه== | ==در ادبیات عامه== | ||
حضرت عباس(ع) پیوسته حضوری مقدس و شکوهمند و نقشی سودمند و کارآمد در فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری مذهبی ایران داشته است. این حضور را افزون بر اشعار کتیبههای کاشی کاری اماکن عمومی مذهبی، به ویژه سقاخانهها در وصف حضرت عباس(ع)<ref>درباره برخی از این شعرها نک: دادمهر، ۷- ۷۹؛ شکورزاده، ۴۵۹-۴۶۰؛ برای شرح مصیبت او در بحر طویل و شعر، نک: همان، ۵۰-۵۴.</ref>، در مرثیهها و اشعار سینه زنی نیز میتوان دید. مثلا مردم در سوگندها به «حضرت عباس(ع)»، «قمربنی هاشم»، «دست بریده حضرت عباس(ع)» و نیز «عباس و کیلی»، سوگند میخورند؛ در روابط روزمره اجتماعی خود و به هنگام گرفتاریها و سختیها او را با این بیان: «یا حضرت عباس به دادم برس!» به یاری خود فرا میخوانند؛ به هنگام نفرین کردن کسی یا در مواقع ستم و بدی دیدن با گفتن : | حضرت عباس(ع) پیوسته حضوری مقدس و شکوهمند و نقشی سودمند و کارآمد در فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری مذهبی ایران داشته است. این حضور را افزون بر اشعار [[کتیبه|کتیبههای]] کاشی کاری اماکن عمومی مذهبی، به ویژه سقاخانهها در وصف حضرت عباس(ع)<ref>درباره برخی از این شعرها نک: دادمهر، ۷- ۷۹؛ شکورزاده، ۴۵۹-۴۶۰؛ برای شرح مصیبت او در بحر طویل و شعر، نک: همان، ۵۰-۵۴.</ref>، در مرثیهها و اشعار سینه زنی نیز میتوان دید. مثلا مردم در سوگندها به «حضرت عباس(ع)»، «قمربنی هاشم»، «دست بریده حضرت عباس(ع)» و نیز «عباس و کیلی»، سوگند میخورند؛ در روابط روزمره اجتماعی خود و به هنگام گرفتاریها و سختیها او را با این بیان: «یا حضرت عباس به دادم برس!» به یاری خود فرا میخوانند؛ به هنگام نفرین کردن کسی یا در مواقع ستم و بدی دیدن با گفتن : «حوالهات به حضرت عباس!»، یا «حواله ات به دو دست بریده ابوالفضل»، و «اجرت یا جزایت با سنان ابوالفضل» خود را آرام و امیدوار به انتقام الهی میکنند؛ و به هنگام دعای خیر برای کسی، به خصوص دعای پس از نوشیدن آب یا شربت فی سبیل الله و نذری میگویند: «دست ابوالفضل یا قمر بنی هاشم به همراهت»، یا «اجرت با ابوالفضل».<ref>نک: همایونی، فرهنگ مردم...، ۲۹۷؛ شاملو، ۱۳۱/۱، ۴۱۷، ۴۷۳/۲؛ نیز نک: ماسه، ۲۰۰/۱.</ref> | ||
لوطیها و داش مشدیهای تهرانی که حضرت عباس(ع) را واجد همه صفات پهلوانی، جوانمردی، مردانگی و ایثارگری و سرمشق زندگی خود میدانستهاند، به هنگام پیمان بستن و قول و وعده دادن، والاترین و استوار ترین سوگندهایشان «قسم به حضرت عباس علمدار دشت کربلا» بود.<ref>بلوکباشی، قهوه خانه، ۱۳۹؛ شهیدی، ۶۵۱-۶۵۰.</ref> مردم، به ویژه لوطیان، کسی را که هیچ ضربه و بلایی بر او کار گر نمیافتاد و همیشه در زندگی پیروز و سربلند بود، «کمر بسته» ابوالفضل(ع) یا «نظر کرده» او میپنداشتند.<ref>شاملو، ۴/۱۲۱۹.</ref> | لوطیها و داش مشدیهای تهرانی که حضرت عباس(ع) را واجد همه صفات پهلوانی، جوانمردی، مردانگی و ایثارگری و سرمشق زندگی خود میدانستهاند، به هنگام پیمان بستن و قول و وعده دادن، والاترین و استوار ترین سوگندهایشان «قسم به حضرت عباس علمدار دشت کربلا» بود.<ref>بلوکباشی، قهوه خانه، ۱۳۹؛ شهیدی، ۶۵۱-۶۵۰.</ref> مردم، به ویژه لوطیان، کسی را که هیچ ضربه و بلایی بر او کار گر نمیافتاد و همیشه در زندگی پیروز و سربلند بود، «کمر بسته» ابوالفضل(ع) یا «نظر کرده» او میپنداشتند.<ref>شاملو، ۴/۱۲۱۹.</ref> | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۷۴: | ||
[[رده: شهیدان کربلا]] | [[رده: شهیدان کربلا]] | ||
[[en:Abbas B. Ali B. Abu Taleb]] | [[en:Abbas B. Ali B. Abu Taleb]] | ||
[[رده:شهدای بنیهاشم]] | |||
[[رده:اهل بیت]] | |||
[[رده:شهیدان عاشورا]] |