۹٬۵۴۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّه'''، جد دوم رسول خدا(ص) و از صا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در یک داستان عامهپسند مشهور بوده که هاشم و برادرش، عبدشمس، هنگام تولد به هم چسبیده بودند و با تیغ آنان را از هم جدا کردند و ازاین رو، برخی گفتند میان فرزندان این دو کودک نزاع رخ خواهد داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج1، ص242</ref> ([[بنی امیه]] از نسل عبدشمس هستند) به روایتی دیگر، نزاع بین خاندان هاشم و خاندان امیه از زمانی آغاز شد که به سبب سخاوت و مهمان نوازیهای هاشم، اُمیة بن عبدشمس (بردارزاده هاشم) به او حسادت ورزید و میانشان عداوت افتاد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص76</ref> | در یک داستان عامهپسند مشهور بوده که هاشم و برادرش، عبدشمس، هنگام تولد به هم چسبیده بودند و با تیغ آنان را از هم جدا کردند و ازاین رو، برخی گفتند میان فرزندان این دو کودک نزاع رخ خواهد داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج1، ص242</ref> ([[بنی امیه]] از نسل عبدشمس هستند) به روایتی دیگر، نزاع بین خاندان هاشم و خاندان امیه از زمانی آغاز شد که به سبب سخاوت و مهمان نوازیهای هاشم، اُمیة بن عبدشمس (بردارزاده هاشم) به او حسادت ورزید و میانشان عداوت افتاد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص76</ref> | ||
== القاب == | ==القاب== | ||
ملقب شدن وی به هاشم از آن رو بود که در یکی از سال هایی که قریش دچار قحطی شده بود. هاشم، برای رفع این مشکل، به شام (یا [[فلسطین]]) سفر کرد و دستور داد نان فراوانی بپزند. سپس نانها را بر شتران بار کرد و به مکه برد. در آنجا نانها را شکست و ترید نمود (هَشَم الثَریدَ/ الخُبزَ) و شتران را نحر کرد و پخت و مکّیان را سیر کرد. از این رو، به وی هاشم (خرد کننده، تکه تکه کننده) گفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات، 1/75ـ76؛ ابن حبیب، المنمق، ص219؛ ابن جوزی، المنتظم، ج2، ص210</ref> | ملقب شدن وی به هاشم از آن رو بود که در یکی از سال هایی که قریش دچار قحطی شده بود. هاشم، برای رفع این مشکل، به شام (یا [[فلسطین]]) سفر کرد و دستور داد نان فراوانی بپزند. سپس نانها را بر شتران بار کرد و به مکه برد. در آنجا نانها را شکست و ترید نمود (هَشَم الثَریدَ/ الخُبزَ) و شتران را نحر کرد و پخت و مکّیان را سیر کرد. از این رو، به وی هاشم (خرد کننده، تکه تکه کننده) گفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات، 1/75ـ76؛ ابن حبیب، المنمق، ص219؛ ابن جوزی، المنتظم، ج2، ص210</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
« مجیرون» (پناه دهندگان) یا «مجیزون» (اجازه دهندگان، گذردهندگان) عنوان دیگر هاشم و برادرانش بود؛ زیرا بخشنده بودند و بر دیگر اعراب فخر و سیادت داشتند و از آن میان، هاشم با پادشاهان شام و روم و غَسّان پیمان بست و برادرانش با زمامداران حبشه و ایران و یمن پیمان بستند و بدین ترتیب برای قبیلۀ خود، قریش، امان نامه گرفتند تا بتوانند با آسودگی و امنیت، به تجارت در آن مناطق بپردازند. به روایت دیگر، چون خدا از این طریق فقر و اوضاع بحرانی قریش را جبران کرد، آنان را «مُجَبِّرون» (جبران کنندگان) خواندند.<ref>رجوع کنید به طبری، تاریخ، ج2، ص252؛ ابن کثیر، ج2، ص253؛ صالحی شامی، سبل الهدی، ج1، ص269؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج1، ص7</ref> | « مجیرون» (پناه دهندگان) یا «مجیزون» (اجازه دهندگان، گذردهندگان) عنوان دیگر هاشم و برادرانش بود؛ زیرا بخشنده بودند و بر دیگر اعراب فخر و سیادت داشتند و از آن میان، هاشم با پادشاهان شام و روم و غَسّان پیمان بست و برادرانش با زمامداران حبشه و ایران و یمن پیمان بستند و بدین ترتیب برای قبیلۀ خود، قریش، امان نامه گرفتند تا بتوانند با آسودگی و امنیت، به تجارت در آن مناطق بپردازند. به روایت دیگر، چون خدا از این طریق فقر و اوضاع بحرانی قریش را جبران کرد، آنان را «مُجَبِّرون» (جبران کنندگان) خواندند.<ref>رجوع کنید به طبری، تاریخ، ج2، ص252؛ ابن کثیر، ج2، ص253؛ صالحی شامی، سبل الهدی، ج1، ص269؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج1، ص7</ref> | ||
== همسران و فرزندان == | ==همسران و فرزندان== | ||
هاشم چند همسر داشت و از آنان، صاحب چهار پسر و پنج دختر شد.<ref>رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص112ـ113؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79-80</ref> نام پسران او عبارت است: شیبه معروف به [[عبدالمطلب بن هاشم|عبدالمُطَّلِب]]، اسد، ابوصَیفی، و نَضله<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص113</ref> <ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:14</ref> و نیز دخترانی به نامهای الشّفاء، خالدة، رقیة، حبیبة.<ref>سبلالهدی، ج1، ص:271</ref> و ضعیفة.<ref>السیرةالنبویة، ج1، ص:107</ref> | هاشم چند همسر داشت و از آنان، صاحب چهار پسر و پنج دختر شد.<ref>رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص112ـ113؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79-80</ref> نام پسران او عبارت است: شیبه معروف به [[عبدالمطلب بن هاشم|عبدالمُطَّلِب]]، اسد، ابوصَیفی، و نَضله<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص113</ref> <ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:14</ref> و نیز دخترانی به نامهای الشّفاء، خالدة، رقیة، حبیبة.<ref>سبلالهدی، ج1، ص:271</ref> و ضعیفة.<ref>السیرةالنبویة، ج1، ص:107</ref> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
برای اسد نیز فرزندی بجز [[فاطمه بنت اسد]] مادر [[حضرت علی(ع)]] ذکر نکردهاند.<ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:14</ref> | برای اسد نیز فرزندی بجز [[فاطمه بنت اسد]] مادر [[حضرت علی(ع)]] ذکر نکردهاند.<ref>جمهرة أنساب العرب، متن، ص:14</ref> | ||
== مناصب و اقدامات == | ==مناصب و اقدامات== | ||
=== آب و غذا دادن به حاجیان=== | ===آب و غذا دادن به حاجیان=== | ||
پس از وفات عبدمناف، هاشم و برادرانش (عبدشمس، مطلّب، و نَوْفَل) با عموزادگانشان (یعنی بنی عبدالدّار) بر سر تصاحب مناصب [[کعبه]] به نزاع برخواستند. هر گروه با طوایفی از قریش هم پیمان شدند (نک: [[حلف المطیبین]]). در پایان، بدون آنکه نزاعی درگیرد، دو طرف صلح کردند و دو منصبِ سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (غذادادن به حاجیان) به هاشم رسید. | پس از وفات عبدمناف، هاشم و برادرانش (عبدشمس، مطلّب، و نَوْفَل) با عموزادگانشان (یعنی بنی عبدالدّار) بر سر تصاحب مناصب [[کعبه]] به نزاع برخواستند. هر گروه با طوایفی از قریش هم پیمان شدند (نک: [[حلف المطیبین]]). در پایان، بدون آنکه نزاعی درگیرد، دو طرف صلح کردند و دو منصبِ سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (غذادادن به حاجیان) به هاشم رسید. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
همچنین از جمله کارهایی که او انجام داد آن بود که درب کعبه را از طلا قرارداد <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص211</ref> | همچنین از جمله کارهایی که او انجام داد آن بود که درب کعبه را از طلا قرارداد <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص211</ref> | ||
=== حفر چاههایی در مکه === | ===حفر چاههایی در مکه=== | ||
او برای انجام بهتر وظیفة آب رسانی به مردم، دو چاه در مکه حفر کرد. «چاه بذّر» که آن را در دهانه [[شعب ابیطالب|شعب ابی طالب]] حفر کرد و آب آن را برای عموم وقف نمود. همچنین «چاه سجلة» که تا مدتها مورد استفادة قبیلة مطعم بن عدی بن نوفل بود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص149</ref> | او برای انجام بهتر وظیفة آب رسانی به مردم، دو چاه در مکه حفر کرد. «چاه بذّر» که آن را در دهانه [[شعب ابیطالب|شعب ابی طالب]] حفر کرد و آب آن را برای عموم وقف نمود. همچنین «چاه سجلة» که تا مدتها مورد استفادة قبیلة مطعم بن عدی بن نوفل بود.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص149</ref> | ||
=== رونق تجارت و انعقاد پیمانهای تجاری === | ===رونق تجارت و انعقاد پیمانهای تجاری=== | ||
به نوشتۀ مورخان، هاشم نخستین فردی بود که سفرهای تجاری زمستانی (به مقصد [[یمن]] یا [[حبشه]]، یا یمن و حبشه) و تابستانی (به مقصد [[شام]]) قریش را پایه گذاری کرد.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص143؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص75؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج1، ص242</ref> پیش از آن، قریش در مبادلات تجاری خود از [[مکه]] فراتر نمیرفت و مکه صرفاً محل تردد تجار غیرعرب و بازاری برای کالاهای آنان بود. هاشم که پیش از آن برای تجارت به [[شام]] و [[یمن]] میرفت و بسیار سفر میکرد، به سازمان دهی تجارت قریش پرداخت و با تشویق او، قبیلهاش به سفرهای بازرگانی در دو فصل از سال روی آورد.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص100؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص202؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج10، ص519</ref> او همچنین در نامهای از [[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]]، حاکم حبشه، درخواست کرد که قریشیان بتوانند برای امور تجاری به مناطق تحت فرمان او وارد شوند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص78</ref> | به نوشتۀ مورخان، هاشم نخستین فردی بود که سفرهای تجاری زمستانی (به مقصد [[یمن]] یا [[حبشه]]، یا یمن و حبشه) و تابستانی (به مقصد [[شام]]) قریش را پایه گذاری کرد.<ref>برای نمونه، رجوع کنید به ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص143؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص75؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج1، ص242</ref> پیش از آن، قریش در مبادلات تجاری خود از [[مکه]] فراتر نمیرفت و مکه صرفاً محل تردد تجار غیرعرب و بازاری برای کالاهای آنان بود. هاشم که پیش از آن برای تجارت به [[شام]] و [[یمن]] میرفت و بسیار سفر میکرد، به سازمان دهی تجارت قریش پرداخت و با تشویق او، قبیلهاش به سفرهای بازرگانی در دو فصل از سال روی آورد.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص100؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص202؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج10، ص519</ref> او همچنین در نامهای از [[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]]، حاکم حبشه، درخواست کرد که قریشیان بتوانند برای امور تجاری به مناطق تحت فرمان او وارد شوند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص78</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ظاهرا هاشم بنیان گذار این رسم بوده است که هر تاجر قریشی، سودش را با یک فقیر تقسیم کند. با این سیاست همۀ فقیران، مانند اغنیا، توانگر شدند. این سیاست تا ظهور اسلام ادامه داشت. در نتیجه، در میان قبایل عرب هیچ قبیلهای مانند قریش متمکن و عزیز نبود.<ref>رجوع کنید به فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص100؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج10، ص519</ref> قریشیان با رهنمودهای هاشم و همکاری با او از زندگی راحتی برخوردار شدند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص202</ref> هاشم عامل اساسی شوکت و عظمت و امنیت خاطر مردم قریش بود و آنان به او بسیار وابسته بودند، به حدی که وقتی درگذشت، نگران بودند که دیگر قبایل عرب بر آنان چیره شوند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج1، ص244</ref> | ظاهرا هاشم بنیان گذار این رسم بوده است که هر تاجر قریشی، سودش را با یک فقیر تقسیم کند. با این سیاست همۀ فقیران، مانند اغنیا، توانگر شدند. این سیاست تا ظهور اسلام ادامه داشت. در نتیجه، در میان قبایل عرب هیچ قبیلهای مانند قریش متمکن و عزیز نبود.<ref>رجوع کنید به فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج32، ص100؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج10، ص519</ref> قریشیان با رهنمودهای هاشم و همکاری با او از زندگی راحتی برخوردار شدند.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص202</ref> هاشم عامل اساسی شوکت و عظمت و امنیت خاطر مردم قریش بود و آنان به او بسیار وابسته بودند، به حدی که وقتی درگذشت، نگران بودند که دیگر قبایل عرب بر آنان چیره شوند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج1، ص244</ref> | ||
== وفات == | ==وفات== | ||
[[پرونده:مسجد هاشم در غزه.jpg|بندانگشتی|مسجد و زیارتگاه هاشم بن [[عبدمناف]] در غزه]] | [[پرونده:مسجد هاشم در غزه.jpg|بندانگشتی|مسجد و زیارتگاه هاشم بن [[عبدمناف]] در غزه]] | ||
هاشم در آخرین سفر خود، به همراه چهل تن از تجار قریش، به سوی شام رفت. چون به غزّه رسید، بیمار شد و از دنیا رفت. همراهان هاشم، بعد از دفن او در [[غزه]]، اموال او را برای فرزندانش بردند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص146ـ147؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص210</ref> | هاشم در آخرین سفر خود، به همراه چهل تن از تجار قریش، به سوی شام رفت. چون به غزّه رسید، بیمار شد و از دنیا رفت. همراهان هاشم، بعد از دفن او در [[غزه]]، اموال او را برای فرزندانش بردند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص146ـ147؛ ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج15، ص210</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
هاشم برادرش، مُطّلب، را وصی خود قرار داده بود و بعدها [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] همواره متحد بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79</ref> | هاشم برادرش، مُطّلب، را وصی خود قرار داده بود و بعدها [[بنی هاشم]] و [[بنی مطلب]] همواره متحد بودند.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج1، ص79</ref> | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانویس|اندازه=ریز|3}} | {{پانویس|اندازه=ریز|3}} | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== پیوند به بیرون == | ==پیوند به بیرون== | ||
* منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=7205 دانشنامه جهان اسلام] | |||
*منبع مقاله: [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=7205 دانشنامه جهان اسلام] | |||
{{پیامبر اسلام}} | {{پیامبر اسلام}} | ||
خط ۹۵: | خط ۹۶: | ||
[[en:Hashim b. 'Abd Manaf]] | [[en:Hashim b. 'Abd Manaf]] | ||
[[ur:ہاشم بن عبد مناف]] | [[ur:ہاشم بن عبد مناف]] | ||
[[رده:اجداد پیامبر]] | |||
[[رده:بنیهاشم]] | [[رده:بنیهاشم]] | ||
[[رده: | [[رده:افراد]] | ||