فرزدق‌: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱۹۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''اشاره''' ابو فراس همام ابن غالب مشهور به «فرزدق» شاعر بزرگ عرب است. مادر او ل...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اشاره'''
ابو فراس همام ابن غالب مشهور به '''فرزدق''' شاعر بزرگ عرب است.


ابو فراس همام ابن غالب مشهور به «فرزدق» شاعر بزرگ عرب است. مادر او لیلی بنت حابس و پدرش دارای مناقب مشهور و اوصاف پسندیده است.
'''زندگینامه'''
وی از شاعران بصره و مدّاح خلفای بنی امیه است و در زبان عربی اثر عظیمی داشته است به طوری‌که گفته‌اند اگر شعر فرزدق نمی‌بود ثلث زبان عرب از میان می‌رفت و نیز اگر شعرش وجود نداشت نصف اخبار مردم نابود می‌گشت. وی را به زهیر بن ابی سلمی تشبیه می‌کنند که هر دو از شاعران طراز اولند. زهیر در جاهلیت و فرزدق در دوره‌ی اسلام.
فرزدق را با جریر و اخطل حوادثی است و هجو فرزدق در شأن آن دو مشهورتر از آن است که به ذکر درآید. او در میان قومش شریف و گرامی بود و خاطرش را عزیز می‌داشتند و هر که به قبر پدرش پناه می‌برد، را حمایت می‌کرد. جد و پدرش نیز از بخشندگان و شریفان عرب و از نیکان اشراف بودند. در شرح نهج البلاغه آمده است که فرزدق عادت داشت پیوسته در حال نشسته مقابل خلفا و امرا شعر بخواند تا اینکه سلیمان بن عبد الملک اراده نمود که وی ایستاده به شعر خواندن بپردازد، ولی گروهی از بنی تمیم بشوریدند و سلیمان اجازه داد که فرزدق نشسته شعر بخواند.
کنیه‌ی فرزدق در جوانی «ابی مکیّه» بود و مکیّه نام دختر وی می‌باشد. ولی به جهت درشتی چهره و ترش روئیش به فرزدق ملقب شد.
فرزدق در منزلگاه «تنعیم» ملاقاتی با امام حسین (ع) که به سمت کوفه حرکت کرده بود، داشت و امام (ع) در مورد اوضاع کوفه از او سوالاتی نمود، فرزدق به امام (ع) پیشنهاد کرد که به سمت کوفه حرکت نکند.
وفات او به سال 110 ه. ق. در بصره اتفاق افتاد، در حالی‌که سنش نزدیک به صد سال بود. <ref>الاعلام زرکلی؛ ج 3، ص 1127 و 1128.</ref>


مادر فرزدق، لیلی بنت حابس و پدرش دارای مناقب مشهور و اوصاف پسندیده است. وی از شاعران بصره و مدّاح خلفای [[بنى امیه|بنی امیه]] است و در زبان عربی اثر عظیمی داشته است به طوری‌که گفته‌اند اگر شعر فرزدق نمی‌بود ثلث زبان عرب از میان می‌رفت و نیز اگر شعرش وجود نداشت نصف اخبار مردم نابود می‌گشت.


وی را به زهیر بن ابی سلمی تشبیه می‌کنند که هر دو از شاعران طراز اولند. زهیر در جاهلیت و فرزدق در دوره‌ی اسلام. فرزدق را با جریر و اخطل حوادثی است و هجو فرزدق در شأن آن دو مشهورتر از آن است که به ذکر درآید. او در میان قومش شریف و گرامی بود و خاطرش را عزیز می‌داشتند و هر که به قبر پدرش پناه می‌برد، را حمایت می‌کرد. جد و پدرش نیز از بخشندگان و شریفان عرب و از نیکان اشراف بودند. 


'''قصیده فرزدق در مدح امام سجاد (ع):'''
در شرح نهج‌البلاغه آمده است که فرزدق عادت داشت پیوسته در حال نشسته مقابل خلفا و امرا شعر بخواند تا اینکه سلیمان بن عبد الملک اراده نمود که وی ایستاده به شعر خواندن بپردازد، ولی گروهی از بنی تمیم بشوریدند و سلیمان اجازه داد که فرزدق نشسته شعر بخواند.


1- هذا الّذی یعرف البطحاء و طأته‌و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم
کنیه‌ی فرزدق در جوانی «ابی مکیّه» بود و مکیّه نام دختر وی می‌باشد. ولی به جهت درشتی چهره و ترش روئیش به فرزدق ملقب شد. وفات او به سال 110 ه. ق. در بصره اتفاق افتاد، در حالی‌که سنش نزدیک به صد سال بود.<ref>الاعلام زرکلی؛ ج ۳، ص ۱۱۲۷ و ۱۱۲۸.</ref>


2- هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم‌هذا التّقیّ النّقیّ الطاهر العلم
== ملاقات با کاروان کربلا ==
فرزدق در منزلگاه [[تنعیم]] ملاقاتی با امام حسین (ع) که به سمت کوفه حرکت کرده بود، داشت و امام (ع) در مورد اوضاع کوفه از او سوالاتی نمود، فرزدق به امام (ع) پیشنهاد کرد که به سمت کوفه حرکت نکند.


3- هذا علیّ رسول اللّه والده‌امست بنور هداه تهتدی الظلم
== اشعار ==


4- اذا رأته قریش قال قائلهم‌إلی مکارم هذا ینتهی الکرم
=== قصیده فرزدق در مدح امام سجاد (ع) ===
هذا الّذی یعرف البطحاء و طأته‌و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم


5- ینمی إلی ذروة العزالتی قصرت‌عن نیلها عرب الاسلام و العجم
این کسی است که بطحاء جای پایش را می‌شناسد و حرم و بیرون حرم بدو آشناست.


6- یکاد یمسکه عرفان راحته‌رکن الحطیم اذا ما جاء یستلم


7- ایّ القبایل لیست فی رقابهم‌لاوّلیّة هذا اوله النعم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم‌هذا التّقیّ النّقیّ الطاهر العلم


8- یغضی حیاء و یغضی من مهابته‌فلا یکلّم الّا حین یبتسم
این پسر بهترین بندگان خداست. این پرهیزگار، گزیده، پاک و نشانه و راهنماست.


9- فی کفّه خیزران ریحه عبق‌من کفّ اروع فی عرنینه شمم


10- ینشق نور الهدی من نور طلعته‌کالشّمس ینجاب عن اشراقها الظّلم
هذا علیّ رسول اللّه والده‌امست بنور هداه تهتدی الظلم


11- مشتقّه من رسول اللّه نبعته‌طابت عناصره و الخیم و الشّیم
این علی است که پدرش رسول اللّه می‌باشد و با نور هدایتش تاریکی و ظلمت هدایت می‌شود.


12- من جدّه دان فضل الأنبیاء له‌و فضل امّته دانت له الامم


13- هذا ابن فاطمة إن کنت جاهله‌بجدّه أنبیاء اللّه قد ختموا
اذا رأته قریش قال قائلهم‌إلی مکارم هذا ینتهی الکرم


14- اللّه شرّفه قدرا و اعظمه‌جری بذاک له فی لوحه القلم
چون قریش او را بیند، گوید: جوانمردی تا درگاه او راه پوید.


15- کلتا یدیه غیاث عمّ نفعهمایستوکفان و لا یعروهما العدم


16- سهل الخلیفة لا تخشی بوادره‌یزینه اثنان حسن الخلق و الشّیم
ینمی إلی ذروة العزالتی قصرت‌عن نیلها عرب الاسلام و العجم


17- اللیث أهون منه حین تغضبه‌و الموت ایسر منه حین یهتضم
وی عزّت را در حدّ بالای خویش رشد داده و عرب و عجم را به‌وسیله‌ی اسلام برتری بخشیده است. 


18- حمّال انقال اقوام اذا فدحواحلوا الشّمایل تحلو عنده نعم
یکاد یمسکه عرفان راحته‌رکن الحطیم اذا ما جاء یستلم


19- لا یخلف الوعد میمون نقیته‌رحب الفناء اریب حین یعترم
چون برای سودن رکن حطیم (حجر الاسود) آید با شناسایی که بدو دارد خواهد که دست او را وانگذارد و حجر الاسود مایل به لمس دستان اوست.


20- ما قال لا قطّ الّا فی تشهّده‌لو لا التّشهّد کانت لاؤه نعم


21- عمّ البرّیة بالاحسان و انقشعت‌عنها الغمامة و الاملاق و العدم
ایّ القبایل لیست فی رقابهم‌لاوّلیّة هذا اوله النعم


22- من معشر حبّهم دین و بغضهم‌کفر و قربهم منجا و معتصم
کدام قبیله‌ای است که طوق نعمت او یا پدران او در گردنش نیست؟!


23- ان عدّ اهل التّقی کانوا أئمّتهم‌او قیل من خیر خلق اللّه قیل هم


24- لا یستطیع جواد بعد غایتهم‌و لا یدانیهم قوم و ان کرموا
یغضی حیاء و یغضی من مهابته‌فلا یکلّم الّا حین یبتسم


25- هم الغیوث اذا ما ازمة ازمت‌و الاسد اسد الثّری و الناس محتدم
دیده‌ها از هیبت او فرو خوابد و او دیده از شرم فرو خفته دارد، با او سخن نگویند، مگر گاهی که لبخند به لب آرد.


26- لا یقبض العسر بسطامن اکفهم‌سیّان ذالک ان اتروا و ان عدموا


27- مقدّم بعد ذکر اللّه ذکرهم‌فی کلّ بدو و مختوم به الکلم
فی کفّه خیزران ریحه عبق‌من کفّ اروع فی عرنینه شمم


28- یابی لهم ان یحل الذّم ساحتهم‌خیم کریم و اید بالنّدی هضم
در دستش عصایی از خیزرانست که بوی خوش آن دمانست. بیننده را به شگفت آرد، از زیبایی و تناسبی که در چهره دارد.


29- یستدفع السوء و البلوی بحبّهم‌و یستقیم به الاحسان و النّعم


30- فلیس قولک من هذا بضائره‌العرب تعرف من انکرت و العجم
ینشق نور الهدی من نور طلعته‌کالشّمس ینجاب عن اشراقها الظّلم


31- من یعرف اللّه یعرف اوّلیّة ذافالدّین من بیت هذا ناله الامم <ref> مجالس المؤمنین؛ ج 2، ص 494.</ref>
پرده‌ی ظلمت، از نور جبین او می‌درد، چنانکه درخشیدن خورشید تاریکی‌ها را می‌برد.




1- این کسی است که بطحاء جای پایش را می‌شناسد و حرم و بیرون حرم بدو آشناست.
مشتقّه من رسول اللّه نبعته‌طابت عناصره و الخیم و الشّیم


2- این پسر بهترین بندگان خداست. این پرهیزگار، گزیده، پاک و نشانه و راهنماست.
نهال او رسته از بوستان نبوّت است، پاک‌نژاد است و پاکیزه‌خوی و سیرت است.


3- این علی است که پدرش رسول اللّه می‌باشد و با نور هدایتش تاریکی و ظلمت هدایت می‌شود.


4- چون قریش او را بیند، گوید: جوانمردی تا درگاه او راه پوید.
من جدّه دان فضل الأنبیاء له‌و فضل امّته دانت له الامم


5- وی عزّت را در حدّ بالای خویش رشد داده و عرب و عجم را به‌وسیله‌ی اسلام برتری بخشیده است.
کسی‌که پیامبران فضیلت جدّ او را گردن نهادند، و امت او از دیگر امّتان پیش افتادند.


6- چون برای سودن رکن حطیم (حجر الاسود) آید با شناسایی که بدو دارد خواهد که دست او را وانگذارد و حجر الاسود مایل به لمس دستان اوست.


7- کدام قبیله‌ای است که طوق نعمت او یا پدران او در گردنش نیست؟!
هذا ابن فاطمة إن کنت جاهله‌بجدّه أنبیاء اللّه قد ختموا


8- دیده‌ها از هیبت او فرو خوابد و او دیده از شرم فرو خفته دارد، با او سخن نگویند، مگر گاهی که لبخند به لب آرد.
اگر او را نمی‌شناسی! او فرزند فاطمه است که جدّ او بر صحیفه‌ی پیامبران مهر قبول است.


9- در دستش عصایی از خیزرانست که بوی خوش آن دمانست. بیننده را به شگفت آرد، از زیبایی و تناسبی که در چهره دارد.


10- پرده‌ی ظلمت، از نور جبین او می‌درد، چنانکه درخشیدن خورشید تاریکی‌ها را می‌برد.
اللّه شرّفه قدرا و اعظمه‌جری بذاک له فی لوحه القلم


11- نهال او رسته از بوستان نبوّت است، پاک‌نژاد است و پاکیزه‌خوی و سیرت است.
از دیر زمان خدا او را شریف و بزرگ آفریده و قلم در لوح، این شرف و بزرگی را نگاشته است.


12- کسی‌که پیامبران فضیلت جدّ او را گردن نهادند، و امت او از دیگر امّتان پیش افتادند.


13- اگر او را نمی‌شناسی! او فرزند فاطمه است که جدّ او بر صحیفه‌ی پیامبران مهر قبول است.
کلتا یدیه غیاث عمّ نفعهمایستوکفان و لا یعروهما العدم


14- از دیر زمان خدا او را شریف و بزرگ آفریده و قلم در لوح، این شرف و بزرگی را نگاشته است.
دو دست او باران‌ریزانست که به سود همگانست از آن بخشش خواهند و بخششش بی‌پایانست.


15- دو دست او باران‌ریزانست که به سود همگانست از آن بخشش خواهند و بخششش بی‌پایانست.
سهل الخلیفة لا تخشی بوادره‌یزینه اثنان حسن الخلق و الشّیم


16- نرم‌خویی است که کسی از او نترسیده، دو چیز زینت اوست خلق نیکو و خوی پسندیده.
نرم‌خویی است که کسی از او نترسیده، دو چیز زینت اوست خلق نیکو و خوی پسندیده.


17- هنگامی‌که او خشمگین شود شیر در مقابلش خوار و سرشکسته است و مرگ در هنگام خشم او آسانتر است.


18- مردم مصیبت دیده را یار و غمخوار است نیکو سرشتی که آری گفتن نزد او شیرین‌ترین گفتار است.
اللیث أهون منه حین تغضبه‌و الموت ایسر منه حین یهتضم


19- به جهت مبارکی و پاکی هرگز خلف وعده نمی‌کند و فنا و نیستی را وسعت می‌بخشد زمانیکه سخت میشود.
هنگامی‌که او خشمگین شود شیر در مقابلش خوار و سرشکسته است و مرگ در هنگام خشم او آسانتر است.


20- لفظ «لا» بر زبان نیارد مگر هنگام تشهّد. اگر برای تشهّد نبود «لا» ی او «نعم» بود.


21- آفریدگان را مشمول عنایت فرمود تا تیرگی فقر و ناداری را از آنان زدود.
حمّال انقال اقوام اذا فدحواحلوا الشّمایل تحلو عنده نعم


22- از خاندانی است که دوستی آنان دین و دشمنی ایشان گمراهی است، نزدیکی بدانها پناهگاه از افتادن در تباهی است.
مردم مصیبت دیده را یار و غمخوار است نیکو سرشتی که آری گفتن نزد او شیرین‌ترین گفتار است.


23- اگر پرهیزگاران به شمار آرند آنان برایشان مهترانند، اگر بگویند بهترین خلق خدا چه کسانی هستند؟ گویند آنانند.


24- هیچ بخشنده‌ای برابری با آنان نتواند، و هیچ‌کس را میّسر نشود که خود را در بزرگی به آنان رساند.
لا یخلف الوعد میمون نقیته‌رحب الفناء اریب حین یعترم


25- در خشکسالی باران ریزاننده‌اند و در میدان کارزار شیران درنده.


26- در تنگدستی با فراخ‌دستی می‌بخشند، برای آنان یکسان است که بی‌نیاز باشند یا مستمند.
به جهت مبارکی و پاکی هرگز خلف وعده نمی‌کند و فنا و نیستی را وسعت می‌بخشد زمانیکه سخت میشود.


27- در آغاز و پایان هر سخنی که در دهانست، پس از نام خدا نام این خاندانست.


28- ذم و نکوهش به ساحت آنان هرگز راهی ندارد آنان بزرگوارانی هستند که همواره دستان بخشنده‌ای دارند.
ما قال لا قطّ الّا فی تشهّده‌لو لا التّشهّد کانت لاؤه نعم


29- دوستی آنان بازدارنده‌ی شر و نقمت است و موجب زیادت احسان و نعمت است.
لفظ «لا» بر زبان نیارد مگر هنگام تشهّد. اگر برای تشهّد نبود «لا» ی او «نعم» بود.  


30- این‌که گویی این کیست؟ بدو زیانی نمی‌رساند، آن را که تو نشناخته گرفتی عرب و عجم می‌شناسند.


31- کسی که خدا را می‌شناسد پدران او را می‌شناسد که دین مردمان از این خاندان برقرار است.
عمّ البرّیة بالاحسان و انقشعت‌عنها الغمامة و الاملاق و العدم


آفریدگان را مشمول عنایت فرمود تا تیرگی فقر و ناداری را از آنان زدود.




'''اشعار فرزدق را جامی در «سلسلة الذهب» به فارسی برگردانیده و این ترجمه از شاهکارهای ادبیّات تازی و فارسی است:'''
من معشر حبّهم دین و بغضهم‌کفر و قربهم منجا و معتصم
 
از خاندانی است که دوستی آنان دین و دشمنی ایشان گمراهی است، نزدیکی بدانها پناهگاه از افتادن در تباهی است.
 
 
ان عدّ اهل التّقی کانوا أئمّتهم‌او قیل من خیر خلق اللّه قیل هم
 
اگر پرهیزگاران به شمار آرند آنان برایشان مهترانند، اگر بگویند بهترین خلق خدا چه کسانی هستند؟ گویند آنانند.
 
 
لا یستطیع جواد بعد غایتهم‌و لا یدانیهم قوم و ان کرموا
 
هیچ بخشنده‌ای برابری با آنان نتواند، و هیچ‌کس را میّسر نشود که خود را در بزرگی به آنان رساند.
 
 
هم الغیوث اذا ما ازمة ازمت‌و الاسد اسد الثّری و الناس محتدم
 
در خشکسالی باران ریزاننده‌اند و در میدان کارزار شیران درنده.
 
 
لا یقبض العسر بسطامن اکفهم‌سیّان ذالک ان اتروا و ان عدموا
 
در تنگدستی با فراخ‌دستی می‌بخشند، برای آنان یکسان است که بی‌نیاز باشند یا مستمند.
 
 
مقدّم بعد ذکر اللّه ذکرهم‌فی کلّ بدو و مختوم به الکلم
 
در آغاز و پایان هر سخنی که در دهانست، پس از نام خدا نام این خاندانست.
 
 
یابی لهم ان یحل الذّم ساحتهم‌خیم کریم و اید بالنّدی هضم
 
ذم و نکوهش به ساحت آنان هرگز راهی ندارد آنان بزرگوارانی هستند که همواره دستان بخشنده‌ای دارند.
 
 
یستدفع السوء و البلوی بحبّهم‌و یستقیم به الاحسان و النّعم
 
دوستی آنان بازدارنده‌ی شر و نقمت است و موجب زیادت احسان و نعمت است.
 
 
فلیس قولک من هذا بضائره‌العرب تعرف من انکرت و العجم
 
این‌که گویی این کیست؟ بدو زیانی نمی‌رساند، آن را که تو نشناخته گرفتی عرب و عجم می‌شناسند.
 
 
من یعرف اللّه یعرف اوّلیّة ذافالدّین من بیت هذا ناله الامم <ref> مجالس المؤمنین؛ ج ۲، ص ۴۹۴.</ref>
 
کسی که خدا را می‌شناسد پدران او را می‌شناسد که دین مردمان از این خاندان برقرار است.
 
<br />
 
== ترجمه یکی از اشعار ==
اشعار فرزدق را جامی در «سلسلة الذهب» به فارسی برگردانیده و این ترجمه از شاهکارهای ادبیّات تازی و فارسی است:.


پور عبد الملک به نام هشام‌در حرم بود با اهالی شام
پور عبد الملک به نام هشام‌در حرم بود با اهالی شام
خط ۲۶۴: خط ۲۹۸:


از برای خدا بود و رسول‌هرچه آمد ازو، چه رد، چه قبول
از برای خدا بود و رسول‌هرچه آمد ازو، چه رد، چه قبول
==منابع==
==منابع==


دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج‌1،ص:71-75.
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=559291&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمد زاده ،ج۱،ص ۷۱-۷۵.]
 
 


==پی نوشت==
==پی نوشت==
<references />
[[رده:افراد]]
[[رده:شاعران عرب]]
checkuser
۲٬۳۶۳

ویرایش

منوی ناوبری