۹٬۵۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
اگرچه فرقهٔ [[کیسانیه]] منسوب به او است، امّا مورّخان در صحت این ادعا اختلاف دارند.<ref>[http://alaam.tahoor.com/page.php?id=12168&cat=1247 مختار ثقفی (مختار بن ابیعبیده ثقفی)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | اگرچه فرقهٔ [[کیسانیه]] منسوب به او است، امّا مورّخان در صحت این ادعا اختلاف دارند.<ref>[http://alaam.tahoor.com/page.php?id=12168&cat=1247 مختار ثقفی (مختار بن ابیعبیده ثقفی)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | ||
== تولد و خاندان == | ==تولد و خاندان== | ||
مختار در سال اول هجری (622 پس از میلاد) زاده شد. مختار پسر [[ابوعبیدبن مسعود ثقفی|ابوعبید پسر مسعود]] پسر عمرو پسر عمیر پسر عوف پسر قسی پسر هنبه پسر بکر پسر هوازن است. قبیله نامدار و گستردهای از هوازن، از اعراب منطقه طائف میباشد. خاندان مختار از شیعیان وفادار به اهل بیت بودند. لقب مختار کیسان به معنی باهوش و زیرک است، وجهه تسمیه فرقه کیسانیه از لقب مختار اتخاذ شدهاست. کنیه مختار ابو اسحاق است. لقب کیسان را علی بن ابی طالب به او داد.<ref>معجم قبائل العرب، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 8، ص 303٫</ref>. | مختار در سال اول هجری (622 پس از میلاد) زاده شد. مختار پسر [[ابوعبیدبن مسعود ثقفی|ابوعبید پسر مسعود]] پسر عمرو پسر عمیر پسر عوف پسر قسی پسر هنبه پسر بکر پسر هوازن است. قبیله نامدار و گستردهای از هوازن، از اعراب منطقه طائف میباشد. خاندان مختار از شیعیان وفادار به اهل بیت بودند. لقب مختار کیسان به معنی باهوش و زیرک است، وجهه تسمیه فرقه کیسانیه از لقب مختار اتخاذ شدهاست. کنیه مختار ابو اسحاق است. لقب کیسان را علی بن ابی طالب به او داد.<ref>معجم قبائل العرب، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 8، ص 303٫</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مادر مختار دومه است که از زنان با شخصیت بود و او را صاحب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانستهاند. مادر مختار هنگامی که او از عبدالله بن زبیر به صورت عجولانه درخواست حکومت عراق عرب را کرد، انتقاد نمود. او ادب و فضائل اخلاقی را از اهل بیت [[محمد]] آموخت<ref>مقتل الحسین، عبدالرزاق موسوی مقرم، ص 167؛ حیاة الامام الحسین، باقر شریف القرشی، ج 3، ص 454٫</ref> و در آغاز جوانی، همراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در [[عراق]] و [[کوفه]] ماندند. مختار در کنار [[علی]] بود و پس از کشته شدن او، برای مدتی کوتاه به [[بصره]] آمد و در آنجا ساکن شد.<ref>الاعلام، خیرالدین الزرکلی، ج 8، ص 70٫</ref> | مادر مختار دومه است که از زنان با شخصیت بود و او را صاحب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانستهاند. مادر مختار هنگامی که او از عبدالله بن زبیر به صورت عجولانه درخواست حکومت عراق عرب را کرد، انتقاد نمود. او ادب و فضائل اخلاقی را از اهل بیت [[محمد]] آموخت<ref>مقتل الحسین، عبدالرزاق موسوی مقرم، ص 167؛ حیاة الامام الحسین، باقر شریف القرشی، ج 3، ص 454٫</ref> و در آغاز جوانی، همراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در [[عراق]] و [[کوفه]] ماندند. مختار در کنار [[علی]] بود و پس از کشته شدن او، برای مدتی کوتاه به [[بصره]] آمد و در آنجا ساکن شد.<ref>الاعلام، خیرالدین الزرکلی، ج 8، ص 70٫</ref> | ||
== پیش از حادثهٔ عاشورا == | ==پیش از حادثهٔ عاشورا== | ||
مختار در کنار عمویش، سعد بن مسعود که حاکم مدائن بود از سال 37 هجری قمری یعنی در 37 سالگی زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در [[صلح ساباط]] در سال 41 با پناه آوردن [[حسن بن علی]] از خیانت و ترور به عمارت مدائن، یکی از نکتههای تاریک زندگی مختار رقم خوردهاست. | مختار در کنار عمویش، سعد بن مسعود که حاکم مدائن بود از سال 37 هجری قمری یعنی در 37 سالگی زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در [[صلح ساباط]] در سال 41 با پناه آوردن [[حسن بن علی]] از خیانت و ترور به عمارت مدائن، یکی از نکتههای تاریک زندگی مختار رقم خوردهاست. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
وی همچنین گفتهاست: «هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در [[کوفه]] نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شنید، با جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد برخورد کرد و در پی یک گفتگوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پیش آمد و فرمانده آن گروه مسلح کشته شد و افراد مختار متفرق شدند، زیرا مقاومت را به صلاح ندیدند، مختار از آنان خواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد»<ref>کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169٫</ref>. یکی از دوستان مختار به نام [[هانی بن جبّه]]، نزد [[عمرو بن حریث]]، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: «به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر میباشد». مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقتی چشم ابن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟» مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو به سر بردم<ref>مقتل الحسین(ع)، ابی مخنف، ص 268-270٫</ref>. به هر حال عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر کرد و به جرم همراهی با مسلم، او را کتک زد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص 160</ref> و به همین علت، زخمی بر چشم مختار به یادگار ماند و او قسم خورد که عبیدالله را تکه تکه کند. حتی گفته میشود او چشم خود را به دلیل شلاقهایی به او زده شد، از دست داده بود.<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=1&id=5402&SearchText=مختار| عنوان = قیام مختار| تاریخ بازدید =آبان 1389 | ناشر = وبگاه حوزه | زبان = فارسی}}</ref>. عبیدالله او را به زندان انداخت و او تا بعد از واقعهٔ کربلا در زندان بود. مختار، [[زائده بن قدامه]] را مخفیانه نزد شوهر خواهر خود، [[عبدالله بن عمر]]، به مدینه فرستاد و به او گفت که ماجرا را به عبدالله بن عمر بگوید و او از یزید برای وی درخواست بخشش کند. عبدالله، همسر صفیه (خواهر مختار) بود، یزید و دیگر امویان برایش احترام و ارزش قائل بودند. او نامهای برای یزید فرستاد و برای مختار، که برادر زنش بود، درخواست عفو کرد. یزید نیز بلافاصله، نامهای به عبیدالله بن زیاد نوشت. به محض رسیدن نامه به ابن زیاد، مختار را از زندان رها ساخت. مختار با نامه یزید از زندان آزاد شد و ابن زیاد او را طلبید و به او اشاره کرد که اگر نامه یزید بن معاویه نبود، تو را میکشتم، ابن زیاد به او گفت از کوفه خارج شو. مختار به ابن زیاد گفت برای انجام زیارت کعبه به مکه میرود و با این بهانه به نزد [[عبدالله بن زبیر]] رفت<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص 169</ref>. | وی همچنین گفتهاست: «هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در [[کوفه]] نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شنید، با جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد برخورد کرد و در پی یک گفتگوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پیش آمد و فرمانده آن گروه مسلح کشته شد و افراد مختار متفرق شدند، زیرا مقاومت را به صلاح ندیدند، مختار از آنان خواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد»<ref>کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169٫</ref>. یکی از دوستان مختار به نام [[هانی بن جبّه]]، نزد [[عمرو بن حریث]]، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: «به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر میباشد». مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقتی چشم ابن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟» مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو به سر بردم<ref>مقتل الحسین(ع)، ابی مخنف، ص 268-270٫</ref>. به هر حال عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر کرد و به جرم همراهی با مسلم، او را کتک زد<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص 160</ref> و به همین علت، زخمی بر چشم مختار به یادگار ماند و او قسم خورد که عبیدالله را تکه تکه کند. حتی گفته میشود او چشم خود را به دلیل شلاقهایی به او زده شد، از دست داده بود.<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=1&id=5402&SearchText=مختار| عنوان = قیام مختار| تاریخ بازدید =آبان 1389 | ناشر = وبگاه حوزه | زبان = فارسی}}</ref>. عبیدالله او را به زندان انداخت و او تا بعد از واقعهٔ کربلا در زندان بود. مختار، [[زائده بن قدامه]] را مخفیانه نزد شوهر خواهر خود، [[عبدالله بن عمر]]، به مدینه فرستاد و به او گفت که ماجرا را به عبدالله بن عمر بگوید و او از یزید برای وی درخواست بخشش کند. عبدالله، همسر صفیه (خواهر مختار) بود، یزید و دیگر امویان برایش احترام و ارزش قائل بودند. او نامهای برای یزید فرستاد و برای مختار، که برادر زنش بود، درخواست عفو کرد. یزید نیز بلافاصله، نامهای به عبیدالله بن زیاد نوشت. به محض رسیدن نامه به ابن زیاد، مختار را از زندان رها ساخت. مختار با نامه یزید از زندان آزاد شد و ابن زیاد او را طلبید و به او اشاره کرد که اگر نامه یزید بن معاویه نبود، تو را میکشتم، ابن زیاد به او گفت از کوفه خارج شو. مختار به ابن زیاد گفت برای انجام زیارت کعبه به مکه میرود و با این بهانه به نزد [[عبدالله بن زبیر]] رفت<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ص 169</ref>. | ||
== در طی قیام عبدالله بن زبیر و توابین == | ==در طی قیام عبدالله بن زبیر و توابین== | ||
او بلافاصله به [[مکه]] رفت و با [[عبدالله بن زبیر]] حاکم مکه که در ستیز با امویان بود بیعت کرد؛ به شرط آنکه ابن زبیر در هر کاری با او مشورت کند و بعد از پیروزی، حکومت عراق عرب را به او بسپارد. در سال شصت و سه هجری سپاهیان یزید به فرماندهی [[حصین بن نمیر]]، [[مکه]] را محاصره کردند. مختار نیز در کنار دیگر مسلمانان بشدت از حرم دفاع کرد و شجاعتی کم نظیر از خود نشان داد. تا اینکه به علت مرگ [[یزید]] محاصره پایان یافت و سپاه [[شام]] بازگشتند و خلافت عبدالله پسر زبیر تثبیت شد. مختار بعد از مرگ یزید؛ 5 ماه در کنار ابن زبیر بود، اما خبری از حکومت عراق عرب نشد. در نتیجه راه خود را از پسر زبیر جدا کرد و مکه را به سوی زادگاه خویش [[طائف]] ترک کرد و یکسال را آنجا ماند. | او بلافاصله به [[مکه]] رفت و با [[عبدالله بن زبیر]] حاکم مکه که در ستیز با امویان بود بیعت کرد؛ به شرط آنکه ابن زبیر در هر کاری با او مشورت کند و بعد از پیروزی، حکومت عراق عرب را به او بسپارد. در سال شصت و سه هجری سپاهیان یزید به فرماندهی [[حصین بن نمیر]]، [[مکه]] را محاصره کردند. مختار نیز در کنار دیگر مسلمانان بشدت از حرم دفاع کرد و شجاعتی کم نظیر از خود نشان داد. تا اینکه به علت مرگ [[یزید]] محاصره پایان یافت و سپاه [[شام]] بازگشتند و خلافت عبدالله پسر زبیر تثبیت شد. مختار بعد از مرگ یزید؛ 5 ماه در کنار ابن زبیر بود، اما خبری از حکومت عراق عرب نشد. در نتیجه راه خود را از پسر زبیر جدا کرد و مکه را به سوی زادگاه خویش [[طائف]] ترک کرد و یکسال را آنجا ماند. | ||
مختار جهت قیام خود، ابتدا میخواست از [[علی بن حسین]] تاییدیه بگیرد اما وی روی خوشی به او نشان نداد و لذا با [[محمد حنفیه]] مذاکره کرد. [[محمد حنفیه]] جواب مبهمی به او داد. مختار این جواب را نشانه تایید تلقی کرد و برای خونخواهی از قاتلان حسین بن علی و تشکیل حکومت مستقل راهی [[کوفه]] شد. وی 6 ماه پس از مرگ [[یزید]] و در [[ماه رمضان]] به کوفه رسید. در این زمان کوفه به دست طرفداران [[عبدالله پسر زبیر]] افتاده بود.{{مدرک}} | مختار جهت قیام خود، ابتدا میخواست از [[زین العابدین «ع»|علی بن حسین]] تاییدیه بگیرد اما وی روی خوشی به او نشان نداد و لذا با [[محمد حنفیه]] مذاکره کرد. [[محمد حنفیه]] جواب مبهمی به او داد. مختار این جواب را نشانه تایید تلقی کرد و برای خونخواهی از قاتلان حسین بن علی و تشکیل حکومت مستقل راهی [[کوفه]] شد. وی 6 ماه پس از مرگ [[یزید]] و در [[ماه رمضان]] به کوفه رسید. در این زمان کوفه به دست طرفداران [[عبدالله پسر زبیر]] افتاده بود.{{مدرک}} | ||
وی در این زمان فقط به دو چیز فکر میکرد: بدست گرفتن قدرت و انتقام از قاتلین [[حسین بن علی]]<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | وی در این زمان فقط به دو چیز فکر میکرد: بدست گرفتن قدرت و انتقام از قاتلین [[حسین بن علی]]<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
گویا مختار با سلیمان بن صُرَد خزاعی رهبر [[شیعیان]] کوفه در رقابت بود. او میگفت سلیمان دید سیاسی ندارد و فقط میخواهد خود و ما را به کشتن دهد. تلاشهای مختار جمع بزرگی از شیعیان را از اطراف سلیمان پراکنده ساخت و از ده هزار نفر سپاه او فقط چهار هزار نفر با او به جنگ عبیدالله زیاد رفتند.<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | گویا مختار با سلیمان بن صُرَد خزاعی رهبر [[شیعیان]] کوفه در رقابت بود. او میگفت سلیمان دید سیاسی ندارد و فقط میخواهد خود و ما را به کشتن دهد. تلاشهای مختار جمع بزرگی از شیعیان را از اطراف سلیمان پراکنده ساخت و از ده هزار نفر سپاه او فقط چهار هزار نفر با او به جنگ عبیدالله زیاد رفتند.<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> | ||
== دوران قیام و زمامداری == | ==دوران قیام و زمامداری== | ||
{{سوگواری محرم}} | {{سوگواری محرم}} | ||
مختار خود را نماینده [[محمد حنفیه]] در کوفه معرفی کرد.<ref>کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172</ref> و مردم را به قیام دعوت کرد. [[علی بن حسین]] امام چهارم شیعیان به محمد حنفیه: «یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت؛ عموجان! اگر برده سیاهی به حمایت از ما برخاست بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر «ورود در قیام مختار را» به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن.»<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rasekhoon.net/Article/Print-17634.aspx| عنوان = سیاست و حکومت در سیره [[علی بن حسین|امام سجاد]]| ناشر = وبگاه راسخون}}</ref> | مختار خود را نماینده [[محمد حنفیه]] در کوفه معرفی کرد.<ref>کامل ابن اثیر، ج 4، ص 172</ref> و مردم را به قیام دعوت کرد. [[علی بن حسین]] امام چهارم شیعیان به محمد حنفیه: «یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت؛ عموجان! اگر برده سیاهی به حمایت از ما برخاست بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر «ورود در قیام مختار را» به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن.»<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rasekhoon.net/Article/Print-17634.aspx| عنوان = سیاست و حکومت در سیره [[علی بن حسین|امام سجاد]]| ناشر = وبگاه راسخون}}</ref> | ||
هنگامی که عدهای برای سنجش صحت این ادعا به نزد محمّد حنفیه آمدند، وی گفت: «اما ما ذکرتم من دعاء من دعاکم الی الطلب بدمائنا فوالله لوددت ان الله انتصر لنا من عدونا بمن شاء من خلقه؛ در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت را بگیرید، به خدا من دوست دارم تا خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد، انتقام ما را بگیرد».<ref>تاریخ الطبری، ج 4، ص 393؛ الفتوح، ج 5، صص 91، 92، 93</ref>. آنها این سخن را حمایت از مختار دانستند و این باعث شد او در کوفه جایگاه ویژهای یابد. لذا بسیاری از آنها با او بیعت کردند. و از میان آنها سپاه بزرگی از قبایل قدرتمند شیعه فراهم شد. شامل: | هنگامی که عدهای برای سنجش صحت این ادعا به نزد محمّد حنفیه آمدند، وی گفت: «اما ما ذکرتم من دعاء من دعاکم الی الطلب بدمائنا فوالله لوددت ان الله انتصر لنا من عدونا بمن شاء من خلقه؛ در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت را بگیرید، به خدا من دوست دارم تا خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد، انتقام ما را بگیرد».<ref>تاریخ الطبری، ج 4، ص 393؛ الفتوح، ج 5، صص 91، 92، 93</ref>. آنها این سخن را حمایت از مختار دانستند و این باعث شد او در کوفه جایگاه ویژهای یابد. لذا بسیاری از آنها با او بیعت کردند. و از میان آنها سپاه بزرگی از قبایل قدرتمند شیعه فراهم شد. شامل: | ||
# قبایل قدرتمند نخعی به ریاست ابراهیم پسر مالک اشتر. او تاثیر زیادی در پیروزیهای مختار و شکست او داشت. | |||
# دیگر قبایل قدرتمند شیعه، مانند قبایل یمنی. | #قبایل قدرتمند نخعی به ریاست ابراهیم پسر مالک اشتر. او تاثیر زیادی در پیروزیهای مختار و شکست او داشت. | ||
# موالی: بیشتر اعراب به دلیل تعصّب نژادی و قبیلهای از عجم، یعنی غیر عرب متنفّر بودند. ظهور اسلام و «برابری مسلمانان» این اخلاق را قدری تغییر داد، امّا کسانی که پس از اشغال کشورشان اسیر میشدند، و در مقابل آزادی مسلمان میشدند، گاه برای تحقیر «موالی» به معنای «آزاد شدگان» نامیده میشدند. اکثر موالی کوفه ایرانی بودند و در بدترین وضعیت ممکن زندگی میکردند. آنها بدلیل خشم عمیق از امویان و اعراب و قاتلین اهل بیت به مختار پیوستند. آنها اکثریت پیروان مختار را تشکیل میدادند. به طوری که تاریخ نگاران قیام توابین را عربی و قیام مختار را عجمی میدانند. به طوری که وقتی یکی از سرداران شام برای مذاکره با ابراهیم بن مالک اشتر به اردوگاه او میرفت از ابتدای لشکر تا خیمه ابراهیم، حتی یک کلمه عربی نشنید<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت ص 98</ref>. این گروه به جند الحمراء یا لشکر سرخ معروف شدند.<ref>الاخبار الطّوال، ص 293.</ref> | #دیگر قبایل قدرتمند شیعه، مانند قبایل یمنی. | ||
# اعراب کوفه: از آنجا که کوفه مرکز شیعیان عراق بود و اشراف کوفه با او مخالف بودند مختار کوشید از قدرت مردم، از جمله کسانی که در قیام توابین شرکت نکردند، یا از آن بازگشتند به نفع خود و اهل بیت و در مقابل اشراف استفاده کند. | #موالی: بیشتر اعراب به دلیل تعصّب نژادی و قبیلهای از عجم، یعنی غیر عرب متنفّر بودند. ظهور اسلام و «برابری مسلمانان» این اخلاق را قدری تغییر داد، امّا کسانی که پس از اشغال کشورشان اسیر میشدند، و در مقابل آزادی مسلمان میشدند، گاه برای تحقیر «موالی» به معنای «آزاد شدگان» نامیده میشدند. اکثر موالی کوفه ایرانی بودند و در بدترین وضعیت ممکن زندگی میکردند. آنها بدلیل خشم عمیق از امویان و اعراب و قاتلین اهل بیت به مختار پیوستند. آنها اکثریت پیروان مختار را تشکیل میدادند. به طوری که تاریخ نگاران قیام توابین را عربی و قیام مختار را عجمی میدانند. به طوری که وقتی یکی از سرداران شام برای مذاکره با ابراهیم بن مالک اشتر به اردوگاه او میرفت از ابتدای لشکر تا خیمه ابراهیم، حتی یک کلمه عربی نشنید<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت ص 98</ref>. این گروه به جند الحمراء یا لشکر سرخ معروف شدند.<ref>الاخبار الطّوال، ص 293.</ref> | ||
#اعراب کوفه: از آنجا که کوفه مرکز شیعیان عراق بود و اشراف کوفه با او مخالف بودند مختار کوشید از قدرت مردم، از جمله کسانی که در قیام توابین شرکت نکردند، یا از آن بازگشتند به نفع خود و اهل بیت و در مقابل اشراف استفاده کند. | |||
وی با شعار توابین؛ «یا لثارات الحسین» (به فارسی: به خونخواهی حسین) و شعار «یا منصورُ اَمِت؛ ای پیروز، بمیران» که پس از پیروزی در جنگ بدر رایج شده بود، در چهارشنبه 16 ربیعالثانی [[66 (قمری)]]<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=100611| عنوان = چه کسانی به دست «مختار» کشته شدند؟| زبان = فارسی}}</ref> و به نقلی در شب 14 ربیعالاول سال 66 هجری<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> در [[کوفه]] به پاخاست. [[عبدالله بن مطیع]] فرماندار مصعب بن زبیر در کوفه مخفیانه گریخت و پنج سال بعد از واقعه کربلا دوران زمامداری هجده ماهه مختار آغاز شد. | وی با شعار توابین؛ «یا لثارات الحسین» (به فارسی: به خونخواهی حسین) و شعار «یا منصورُ اَمِت؛ ای پیروز، بمیران» که پس از پیروزی در جنگ بدر رایج شده بود، در چهارشنبه 16 ربیعالثانی [[66 (قمری)]]<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=100611| عنوان = چه کسانی به دست «مختار» کشته شدند؟| زبان = فارسی}}</ref> و به نقلی در شب 14 ربیعالاول سال 66 هجری<ref>[http://tarikheslam.com/history/4-amavian/584-1388-08-08-14-43-26.html عبدالملک بن مروان (قسمت اول تا پایان قیام مختار)<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> در [[کوفه]] به پاخاست. [[عبدالله بن مطیع]] فرماندار مصعب بن زبیر در کوفه مخفیانه گریخت و پنج سال بعد از واقعه کربلا دوران زمامداری هجده ماهه مختار آغاز شد. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۹: | ||
در این زمان مختار با سه دشمن روبرو بود: | در این زمان مختار با سه دشمن روبرو بود: | ||
# سپاه شام | |||
# از مسببان [[واقعه کربلا]] خصوصاً اشراف کوفه | #سپاه شام | ||
# زبیریان بصره | #از مسببان [[واقعه کربلا]] خصوصاً اشراف کوفه | ||
#زبیریان بصره | |||
اولین اقدام او پس از بدست گرفتن قدرت، خونخواهی از گروه دوم بود. اگرچه بسیاری از آنها در قیام مختار به [[بصره]] گریختند، در اکثر اسناد کشته شدگان به دست مختار را حدود 3000 نفر را ذکر کردهاند.{{مدرک}} البته در [[بحار الانوار]] این تعداد 18٬000 نفر بیان شده.<ref>بحار الانوار، ج 45، ص 386: او قاتلان و مسببان [[واقعه کربلا]] را به مجازات رساند تا این که 18هزار نفر از آنها را در دوران حکومتش که هیجده ماه بودهاست کشت.</ref> امّا از آنجا که لشکر عمر سعد 10٬000 نفره بوده {{مدرک}}، بسیاری گریختهاند، بسیاری به اجبار در لشکر [[عمر سعد]] بودهاند و بعدها با توابین قیام کردند<ref>[[مرتضی مطهری]] در کتاب خود حماسه حسینی میگوید هنگام [[نبرد کربلا|حادثه عاشورا]] تمام مردان را با سپاه عمر سعد از کوفه برای جنگ با [[حسین بن علی]] خارج کردند.</ref>، این عدد بعید است. | اولین اقدام او پس از بدست گرفتن قدرت، خونخواهی از گروه دوم بود. اگرچه بسیاری از آنها در قیام مختار به [[بصره]] گریختند، در اکثر اسناد کشته شدگان به دست مختار را حدود 3000 نفر را ذکر کردهاند.{{مدرک}} البته در [[بحار الانوار]] این تعداد 18٬000 نفر بیان شده.<ref>بحار الانوار، ج 45، ص 386: او قاتلان و مسببان [[واقعه کربلا]] را به مجازات رساند تا این که 18هزار نفر از آنها را در دوران حکومتش که هیجده ماه بودهاست کشت.</ref> امّا از آنجا که لشکر عمر سعد 10٬000 نفره بوده {{مدرک}}، بسیاری گریختهاند، بسیاری به اجبار در لشکر [[عمر سعد]] بودهاند و بعدها با توابین قیام کردند<ref>[[مرتضی مطهری]] در کتاب خود حماسه حسینی میگوید هنگام [[نبرد کربلا|حادثه عاشورا]] تمام مردان را با سپاه عمر سعد از کوفه برای جنگ با [[حسین بن علی]] خارج کردند.</ref>، این عدد بعید است. | ||
=== نبرد با عبید اللّه بن زیاد === | ===نبرد با عبید اللّه بن زیاد=== | ||
سپاه او سپس لشکر عبیدالله بن زیاد را در موصل شکست داد که عبیدالله نیز در این نبرد کشته شد.<ref>تاریخ اسلام، علیاکبر فیاض، چاپ سال 1374، دانشگاه تهران، ص 184.</ref> | سپاه او سپس لشکر عبیدالله بن زیاد را در موصل شکست داد که عبیدالله نیز در این نبرد کشته شد.<ref>تاریخ اسلام، علیاکبر فیاض، چاپ سال 1374، دانشگاه تهران، ص 184.</ref> | ||
=== مجازات شدگان قیام === | ===مجازات شدگان قیام=== | ||
برخی از قاتلان و مسببان واقعه کربلا که بوسیله مختار مجازات شدند:<ref>[http://www.tahoordanesh.com/tahoorcategory.php?rid=1339&mid=9 دشمنان امام حسین(ع)] دائرةالمعارف طهور</ref> | برخی از قاتلان و مسببان واقعه کربلا که بوسیله مختار مجازات شدند:<ref>[http://www.tahoordanesh.com/tahoorcategory.php?rid=1339&mid=9 دشمنان امام حسین(ع)] دائرةالمعارف طهور</ref> | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
|- | |- | ||
! فرد!! جنایت!! کیفر | !فرد!!جنایت!!کیفر | ||
|- | |- | ||
| [[شمر]] || فرمانده پیاده سوار لشکر یزید که سر حسین را از تن جدا کرد | |[[شمر]]||فرمانده پیاده سوار لشکر یزید که سر حسین را از تن جدا کرد||گردنش را زدند و بر بدنش اسب تاختند | ||
|- | |- | ||
| [[خولی بن یزید اصبحی|خولی]] || او سر حسین را بر نیزه زد و گوشواره از گوش زنان کند<ref>انقلاب تکاملی اسلام، ص 824</ref> | |[[خولی بن یزید اصبحی|خولی]]||او سر حسین را بر نیزه زد و گوشواره از گوش زنان کند<ref>انقلاب تکاملی اسلام، ص 824</ref>||کشته او را در آتش انداخت و خاکسترش را بر باد داد | ||
|- | |- | ||
| [[ابن زیاد]] || حاکم کوفه || در جنگ موصل کشته شد و جسدش را به آتش کشیدند<ref>انساب الاشراف، ج 6، ص 426.</ref> | |[[ابن زیاد]]||حاکم کوفه||در جنگ موصل کشته شد و جسدش را به آتش کشیدند<ref>انساب الاشراف، ج 6، ص 426.</ref> | ||
|- | |- | ||
|[[عمر بن سعد]] || فرمانده سپاه یزید و شوهرخواهر مختار || مختار کفش خود را پوشید و صورت عمر سعد را زیر کفش خود قرار داد سپس دستور داد سر عمر سعد را ببرند | |[[عمر بن سعد]]||فرمانده سپاه یزید و شوهرخواهر مختار||مختار کفش خود را پوشید و صورت عمر سعد را زیر کفش خود قرار داد سپس دستور داد سر عمر سعد را ببرند | ||
|- | |- | ||
| [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] || از پشت سر سیلی به حسین زده بود || او را به آتش سوزاندند | |[[شرحبیل بن ذی الکلاع]]||از پشت سر سیلی به حسین زده بود||او را به آتش سوزاندند | ||
|- | |- | ||
| [[حصین بن نمیر]] || از فرماندهان گروه تیرانداز به سپاه حسین || در نزدیکی موصل کشته شد | |[[حصین بن نمیر]]||از فرماندهان گروه تیرانداز به سپاه حسین||در نزدیکی موصل کشته شد | ||
|- | |- | ||
| [[نافع بن مالک]] || کسیکه آب را بر حسین بست || مشخص نیست | |[[نافع بن مالک]]||کسیکه آب را بر حسین بست||مشخص نیست | ||
|- | |- | ||
| [[عمرو بن حجاج]] || فرمانده جناح راست لشکر عمر بنسعد || پس از فرار از دست مختار در بیابانی از شدت تشنگی، مرد. | |[[عمرو بن حجاج]]||فرمانده جناح راست لشکر عمر بنسعد||پس از فرار از دست مختار در بیابانی از شدت تشنگی، مرد. | ||
|- | |- | ||
| [[بشر بن خوط]] || قاتل جعفر بن عقیل || گردنش را زدند و جسدش را در آتش سوزاندند. | |[[بشر بن خوط]]||قاتل جعفر بن عقیل||گردنش را زدند و جسدش را در آتش سوزاندند. | ||
|- | |- | ||
| [[بحدل بن سلیم]] || انگشت حسین را برای انگشترش برید || هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا مرد. | |[[بحدل بن سلیم]]||انگشت حسین را برای انگشترش برید||هر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا مرد. | ||
|- | |- | ||
| [[زید بن ورقاء]] || با شمشیر، دست راست عباس بن علی را از کار انداخت || او را که رمقی در بدنش بود، زنده در آتش سوزاندند | |[[زید بن ورقاء]]||با شمشیر، دست راست عباس بن علی را از کار انداخت||او را که رمقی در بدنش بود، زنده در آتش سوزاندند | ||
|- | |- | ||
| [[حکیم بن طفیل]] || پس از قطع دست راست عباس، دست چپ عباس را از کار انداخت || آنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و کشته شد | |[[حکیم بن طفیل]]||پس از قطع دست راست عباس، دست چپ عباس را از کار انداخت||آنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و کشته شد | ||
|- | |- | ||
| [[سنان بن انس نخعی]] || کسیکه نیزه بر پشت حسین زد ||دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشت که او را در دیگ روغن جوشان افکندند<ref>بحارالانوار، ج 45، ص 375</ref><ref>حکایة المختار ص 45</ref> | |[[سنان بن انس نخعی]]||کسیکه نیزه بر پشت حسین زد||دست و پایش را بریدند و هنوز جان داشت که او را در دیگ روغن جوشان افکندند<ref>بحارالانوار، ج 45، ص 375</ref><ref>حکایة المختار ص 45</ref> | ||
|- | |- | ||
| [[عبدالله بن اُسَید]] || کسیکه خیمهها را آتش زد || مشخص نیست | |[[عبدالله بن اُسَید]]||کسیکه خیمهها را آتش زد||مشخص نیست | ||
|- | |- | ||
| [[مالک بن نسیر]] || با شمشیر بر سر حسین زد || دست و پای او را بریدند و به خود پیچید تا مرد | |[[مالک بن نسیر]]||با شمشیر بر سر حسین زد||دست و پای او را بریدند و به خود پیچید تا مرد | ||
|- | |- | ||
| [[اسحاق بن حیوه]] || پیراهن حسین را به سرقت برد و پوشید || مشخص نیست | |[[اسحاق بن حیوه]]||پیراهن حسین را به سرقت برد و پوشید||مشخص نیست | ||
|- | |- | ||
| [[حارث بن نوفل]] || کسیکه تازیانه به زینب زد || مشخص نیست | |[[حارث بن نوفل]]||کسیکه تازیانه به زینب زد||مشخص نیست | ||
|- | |- | ||
| [[مرة بن منقذ]] || قاتل [[علی اکبر]] || اول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدند و بعد تنش را در آتش سوزاندند | |[[مرة بن منقذ]]||قاتل [[علی اکبر]]||اول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدند و بعد تنش را در آتش سوزاندند | ||
|- | |- | ||
| [[حرمله]] || قاتل [[علی اصغر]] || دست و پای او را بریدند، سپس او را به آتش سوزاندند<ref>محجّة البیضاء، ج 4، ص 241</ref> | |[[حرمله]]||قاتل [[علی اصغر]]||دست و پای او را بریدند، سپس او را به آتش سوزاندند<ref>محجّة البیضاء، ج 4، ص 241</ref> | ||
|- | |- | ||
| [[اخنس بن مرثد]] || از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند || با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | |[[اخنس بن مرثد]]||از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند||با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | ||
|- | |- | ||
| [[اسحاق بن حیوه]] || از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند || با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | |[[اسحاق بن حیوه]]||از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند||با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | ||
|- | |- | ||
| [[صالح بن وهب]] || از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند || با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | |[[صالح بن وهب]]||از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند||با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | ||
|- | |- | ||
| [[هانی بن ثبیت حضرمی]] || از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند || با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | |[[هانی بن ثبیت حضرمی]]||از جمله 10 نفری که بر بدن حسین اسب تاختند||با اسبهای تازه نعل، بر بدنشان تاختند | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
== سرکوب کردها == | ==سرکوب کردها== | ||
در سال 66 هجری قمری (686 میلادی) کردهای منطقۀ [[حلوان]] ([[سرپل ذهاب]] کنونی) شورش کردند. مختار برای سرکوب آنان حاکمی به حلوان فرستاد که شورش کردهای را سرکوب کرد.<ref>[http://af.samta.ir/atlas/index.php?title=پیشینه_تاریخی_استان_کرمانشاه اطلس فرهنگی ایران: پیشینۀ تاریخی استان کرمانشاه؛] بازدید در 12 نوامبر 2014.</ref> | در سال 66 هجری قمری (686 میلادی) کردهای منطقۀ [[حلوان]] ([[سرپل ذهاب]] کنونی) شورش کردند. مختار برای سرکوب آنان حاکمی به حلوان فرستاد که شورش کردهای را سرکوب کرد.<ref>[http://af.samta.ir/atlas/index.php?title=پیشینه_تاریخی_استان_کرمانشاه اطلس فرهنگی ایران: پیشینۀ تاریخی استان کرمانشاه؛] بازدید در 12 نوامبر 2014.</ref> | ||
== نبرد با زبیریان == | ==نبرد با زبیریان== | ||
{{شروع عربی}} | {{شروع عربی}} | ||
مختار ابتدا لشکری را با فرماندهی بن شمیط راهی جنگ [[حرورا]] کرد<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rajanews.com/detail.asp?id=63989| عنوان = قیام مختار| ناشر = کتابهمشهری - میرشکاک | زبان = فارسی}}</ref> | مختار ابتدا لشکری را با فرماندهی بن شمیط راهی جنگ [[حرورا]] کرد<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rajanews.com/detail.asp?id=63989| عنوان = قیام مختار| ناشر = کتابهمشهری - میرشکاک | زبان = فارسی}}</ref> | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۱: | ||
مدت زمامداری مختار در کوفه یکسال و نیم بودهاست.<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 206</ref> هنگامی که کشته شد، 67 سال از عمرش سپری شده بود و کشته شدنش روز چهاردهم ماه رمضان سال 67 اتفاق افتادهاست.<ref>کامل، ابن اثیر، ج 4، ص 278.</ref> | مدت زمامداری مختار در کوفه یکسال و نیم بودهاست.<ref>تنقیح المقال، مامقانی، ج 3، ص 206</ref> هنگامی که کشته شد، 67 سال از عمرش سپری شده بود و کشته شدنش روز چهاردهم ماه رمضان سال 67 اتفاق افتادهاست.<ref>کامل، ابن اثیر، ج 4، ص 278.</ref> | ||
=== کشته شدن همسر مختار توسط مصعب === | ===کشته شدن همسر مختار توسط مصعب=== | ||
پس از او دو همسرش، یکی دختر نعمان بن بشیر انصاری و دیگری دختر سمرة بن جندب، مورد بازجویی زبیریها قرار گرفتند. دختر سمره درباره مختار گفت که هرچه شما درباره او عقیده دارید من نیز عقیدهام همان است، اما دختر نعمان درباره مختار گفت: «انه کان عبدا من عباد الله الصالحین» او بندهای از بندگان صالح خداوند بود. | پس از او دو همسرش، یکی دختر نعمان بن بشیر انصاری و دیگری دختر سمرة بن جندب، مورد بازجویی زبیریها قرار گرفتند. دختر سمره درباره مختار گفت که هرچه شما درباره او عقیده دارید من نیز عقیدهام همان است، اما دختر نعمان درباره مختار گفت: «انه کان عبدا من عباد الله الصالحین» او بندهای از بندگان صالح خداوند بود. | ||
همچنین عمره دختر نعمان درباره مختار گفت: ((مختار نه کذاب است و نه بد دین او راستگوترین و عادلترین مردی است که دیدهام چطور منکر مردی شوم که خدا ترس بود و تا سحر سر به سجده داشت آرزوی دوران جوانیام داشتن همسری همچون او بود که خداوند اجابتم نمود و مردی را قسمتم نمود که فخر عرب بود و فخر دین مختار نشان لیاقت از زبان [[علی بن ابیطالب]] دارد بچه که بود علی او را کیس نامید و فرمود این بچه مرهمی خواهد شد بر جراحت دل اهل بیت. یدالله بود، دست با کفایت مختار که از قاتلین جگرگوشه رسول خدا انتقام ستاند.)) | همچنین عمره دختر نعمان درباره مختار گفت: ((مختار نه کذاب است و نه بد دین او راستگوترین و عادلترین مردی است که دیدهام چطور منکر مردی شوم که خدا ترس بود و تا سحر سر به سجده داشت آرزوی دوران جوانیام داشتن همسری همچون او بود که خداوند اجابتم نمود و مردی را قسمتم نمود که فخر عرب بود و فخر دین مختار نشان لیاقت از زبان [[علی بن ابیطالب]] دارد بچه که بود علی او را کیس نامید و فرمود این بچه مرهمی خواهد شد بر جراحت دل اهل بیت. یدالله بود، دست با کفایت مختار که از قاتلین جگرگوشه رسول خدا انتقام ستاند.)) | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۸: | ||
{{پایان عربی}} | {{پایان عربی}} | ||
== آرامگاه == | ==آرامگاه== | ||
{{شروع عربی}} | {{شروع عربی}} | ||
پس از کشتهشدن مختار توسط مصعب بن زبیر، پیکر او در دیوار قصر الاماره نزدیک [[مسجد کوفه]] مدفون شد، این قبر مخفی ماند تا اینکه سید مهدی [[بحرالعلوم]] در زمان خود به جستجو و آشنایی با آثار و محرابهای مسجد پرداخت، سید در آن زمان ترجیح داد مسجد کوفه با خاک مدفون شود چون زمین مسجد پائینتر از دیگر سرزمینهای منطقه بود و در نتیجه آبهای سطحی در آن جریان پیدا میکرد، پیرو دستور [[بحرالعلوم]] زمین مسجد کوفه که عمر آن مساوی مقام پیامبر و خانه [[نوح]] بود با خاک پاک پر شد تا از آلودگیها در امان نگه داشته شود در جای همان محرابها بر روی خاک محرابهای جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است. | پس از کشتهشدن مختار توسط مصعب بن زبیر، پیکر او در دیوار قصر الاماره نزدیک [[مسجد کوفه]] مدفون شد، این قبر مخفی ماند تا اینکه سید مهدی [[بحرالعلوم]] در زمان خود به جستجو و آشنایی با آثار و محرابهای مسجد پرداخت، سید در آن زمان ترجیح داد مسجد کوفه با خاک مدفون شود چون زمین مسجد پائینتر از دیگر سرزمینهای منطقه بود و در نتیجه آبهای سطحی در آن جریان پیدا میکرد، پیرو دستور [[بحرالعلوم]] زمین مسجد کوفه که عمر آن مساوی مقام پیامبر و خانه [[نوح]] بود با خاک پاک پر شد تا از آلودگیها در امان نگه داشته شود در جای همان محرابها بر روی خاک محرابهای جدید ساخته شد همانگونه که اکنون هم نمایان است. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۷۸: | ||
ضریحی از چوب روی قبر او نصب شده و پنجرهای در زاویه شرقی به دیوار مسجد کوفه (سمت جنوب) باز میشود. قطعه سنگی از قرن دوم هجری به [[خط کوفی]] دارد که روی آن نوشتهاند: «هذا قبر مختار بن ابی عبیدة الثقفی الآخذ بثارات الحسین».<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://hajj.ir/hadjwebui/library/wfViewBookPage.aspx?bookId=346&pageNumber=40| عنوان = نقشه مسجد کوفه و آثار آن| ناشر = کتابخانه تخصصی حج}}</ref>{{پایان عربی}} | ضریحی از چوب روی قبر او نصب شده و پنجرهای در زاویه شرقی به دیوار مسجد کوفه (سمت جنوب) باز میشود. قطعه سنگی از قرن دوم هجری به [[خط کوفی]] دارد که روی آن نوشتهاند: «هذا قبر مختار بن ابی عبیدة الثقفی الآخذ بثارات الحسین».<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://hajj.ir/hadjwebui/library/wfViewBookPage.aspx?bookId=346&pageNumber=40| عنوان = نقشه مسجد کوفه و آثار آن| ناشر = کتابخانه تخصصی حج}}</ref>{{پایان عربی}} | ||
== نظرگاهها درباره مختار == | ==نظرگاهها درباره مختار== | ||
=== موضع اهل بیت و امامان شیعه در برابر مختار === | ===موضع اهل بیت و امامان شیعه در برابر مختار=== | ||
پس از قیام، در روایتی آمدهاست: هیچ زن هاشمیهای بعد از کشته شدن [[حسین]] موهایش را شانه و خضاب نکرد تا زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای فرزندش فرستاد.<ref>جامع الرواة، ج 2، ص 220</ref> چون امام سر عبیدالله را دید، گفت دوزخ جای او باد! بعضی گفتهاند علی بن حسین را پس از کشته شدن پدرش جز آن روز خندان ندیدند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 6.</ref> و ابن عبدریه نوشتهاست: «سر عبیدالله را هنگامی نزد علی بن حسین آوردند که نیمروز بود و او ناهار میخورد. چون سر را دید گفت: سبحانالله، کسی فریفته دنیا نمیشود مگر آنکه حق نعمت خدا در گردنش نباشد وقتی سر پدرم را نزد ابن زیاد آوردند غذا میخورد.»<ref>عقد الفرید، ج 5، ص 143.</ref><ref>بحار، ج 45، ص 334 336.</ref> در نقلی دیگر آمدهاست که سر به سجده نهاد و فرمود: «حمد و سپاس خداوندی را که انتقام مرا از دشمنم گرفت؛ خداوند پاداش نیک به مختار عنایت فرماید.»<ref>بحارالانوار، ج 45، ص 336.</ref> | پس از قیام، در روایتی آمدهاست: هیچ زن هاشمیهای بعد از کشته شدن [[حسین]] موهایش را شانه و خضاب نکرد تا زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای فرزندش فرستاد.<ref>جامع الرواة، ج 2، ص 220</ref> چون امام سر عبیدالله را دید، گفت دوزخ جای او باد! بعضی گفتهاند علی بن حسین را پس از کشته شدن پدرش جز آن روز خندان ندیدند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 6.</ref> و ابن عبدریه نوشتهاست: «سر عبیدالله را هنگامی نزد علی بن حسین آوردند که نیمروز بود و او ناهار میخورد. چون سر را دید گفت: سبحانالله، کسی فریفته دنیا نمیشود مگر آنکه حق نعمت خدا در گردنش نباشد وقتی سر پدرم را نزد ابن زیاد آوردند غذا میخورد.»<ref>عقد الفرید، ج 5، ص 143.</ref><ref>بحار، ج 45، ص 334 336.</ref> در نقلی دیگر آمدهاست که سر به سجده نهاد و فرمود: «حمد و سپاس خداوندی را که انتقام مرا از دشمنم گرفت؛ خداوند پاداش نیک به مختار عنایت فرماید.»<ref>بحارالانوار، ج 45، ص 336.</ref> | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۷: | ||
همچنین [[جعفر بن محمد|جعفر بن محمد امام ششم شیعیان]] در رابطه با مختار میگوید: {{نقل قول| بانوان هاشمی پس از قتل [[حسین بن علی|حسین]] خود را نیاراستند و خضاب نکردند تا آنگاه که مختار سر [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله]] و [[عمر بن سعد|عمربنسعد]] و برخی دیگر را به [[مدینه]] فرستاد.<ref>[[روزنامه همشهری]] شماره 5446 صفحه 7، سرود آمدن مردی از سایه به روشنی</ref>}} | همچنین [[جعفر بن محمد|جعفر بن محمد امام ششم شیعیان]] در رابطه با مختار میگوید: {{نقل قول| بانوان هاشمی پس از قتل [[حسین بن علی|حسین]] خود را نیاراستند و خضاب نکردند تا آنگاه که مختار سر [[عبیدالله بن زیاد|عبیدالله]] و [[عمر بن سعد|عمربنسعد]] و برخی دیگر را به [[مدینه]] فرستاد.<ref>[[روزنامه همشهری]] شماره 5446 صفحه 7، سرود آمدن مردی از سایه به روشنی</ref>}} | ||
=== اختلافات تاریخ نگاران در مورد مختار === | ===اختلافات تاریخ نگاران در مورد مختار=== | ||
مورخین، اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] در مورد شخصیت مختار اختلاف نظر دارند برخی او را مستحق لعن و نفرین میدانند و گروهی او را بسیار مدح و ستایش میکنند.<ref>[[معجم رجال الحدیث]]، ج19، ص 102</ref> امویها و زبیریها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند. اتهاماتی چون ادعای «نبوت» برای خودش،<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rasoolnoor.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=133| عنوان = خاندان پیغمبر (ص)| ناشر = بامداد اسلام، عبدالحسین زرین کوب}}</ref> ادعای «مهدویت» برای ابن حنفیه و تأسیس فرقه [[کیسانیه]]<ref>ابن حزم اندلوسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، ج 5، ص 35</ref> و شایعتر از همه نسبت دادن لقب «کذاب» به مختار است که اغلب این نسبتها، بعد از مرگ مختار به او نسبت داده شدهاست.<ref name="hawzah.net"/> | مورخین، اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] در مورد شخصیت مختار اختلاف نظر دارند برخی او را مستحق لعن و نفرین میدانند و گروهی او را بسیار مدح و ستایش میکنند.<ref>[[معجم رجال الحدیث]]، ج19، ص 102</ref> امویها و زبیریها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند. اتهاماتی چون ادعای «نبوت» برای خودش،<ref>{{یادکرد وب| نشانی = http://www.rasoolnoor.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=133| عنوان = خاندان پیغمبر (ص)| ناشر = بامداد اسلام، عبدالحسین زرین کوب}}</ref> ادعای «مهدویت» برای ابن حنفیه و تأسیس فرقه [[کیسانیه]]<ref>ابن حزم اندلوسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، ج 5، ص 35</ref> و شایعتر از همه نسبت دادن لقب «کذاب» به مختار است که اغلب این نسبتها، بعد از مرگ مختار به او نسبت داده شدهاست.<ref name="hawzah.net" /> | ||
مختار شیعه بود ولی امامت [[علی بن حسین]] قبول نداشت و معتقد بود که امامت باید از جناب [[محمد بن علی حنفی]] که برادر ناتنی [[حسین]] بود، ادامه بابد<ref>{{cite book|last=جعفری|first=حسینمحمد|title=تشیع در مسیر تاریخ|chapter=پس از کربلا|language=فارسی}}</ref> | مختار شیعه بود ولی امامت [[علی بن حسین]] قبول نداشت و معتقد بود که امامت باید از جناب [[محمد بن علی حنفی]] که برادر ناتنی [[حسین]] بود، ادامه بابد<ref>{{cite book|last=جعفری|first=حسینمحمد|title=تشیع در مسیر تاریخ|chapter=پس از کربلا|language=فارسی}}</ref> | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۸: | ||
حضور مختار در متون تاریخی و سیره امامان شیعه را میتوان به درک علی بن ابیطالب و برخی دیگر از بزرگان بنیهاشم و [[صحابه]] و راویانی مربوط دانست که مختار در نزد آنان شاگردی کرده و به نقل حدیث پرداختهاست و البته که جزو مردانی است که امامان شیعه نیز پیرامون شخصیت و فعالیتهایش صحبتهایی داشتهاند. اما دلیل اشاره نام مختار در متون کلامی متقدم شیعه چون مباحث کلامی [[شیخ مفید]] را باید در انتساب فرقه [[کیسانیه]] به مختار دانست، فرقهای که آنگاه که شیخ مفید نیز درباره بطلان آن استدلال کلامی میکند.<ref>بحثهای کلامی شیخ مفید، آقاجمال خوانساری، صفحه 555</ref> | حضور مختار در متون تاریخی و سیره امامان شیعه را میتوان به درک علی بن ابیطالب و برخی دیگر از بزرگان بنیهاشم و [[صحابه]] و راویانی مربوط دانست که مختار در نزد آنان شاگردی کرده و به نقل حدیث پرداختهاست و البته که جزو مردانی است که امامان شیعه نیز پیرامون شخصیت و فعالیتهایش صحبتهایی داشتهاند. اما دلیل اشاره نام مختار در متون کلامی متقدم شیعه چون مباحث کلامی [[شیخ مفید]] را باید در انتساب فرقه [[کیسانیه]] به مختار دانست، فرقهای که آنگاه که شیخ مفید نیز درباره بطلان آن استدلال کلامی میکند.<ref>بحثهای کلامی شیخ مفید، آقاجمال خوانساری، صفحه 555</ref> | ||
== پیوند به بیرون == | ==پیوند به بیرون== | ||
منبع مقاله:[http://fa.wikipedia.org ویکی پدیا دانشنامه آزاد] | منبع مقاله:[http://fa.wikipedia.org ویکی پدیا دانشنامه آزاد] | ||
== منابع == | ==منابع== | ||
* طبری، محمد بن جریر (1375)،تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر | |||
*طبری، محمد بن جریر (1375)،تاریخ الرسل و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر | |||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:افراد]] | [[رده:افراد]] | ||
[[رده:شیعیان اهل عراق]] | [[رده:شیعیان اهل عراق]] | ||
<references /> |