۶٬۰۷۷
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
عزرة بن قیس در جنگهای خالد بن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> | عزرة بن قیس در جنگهای خالد بن ولید در شام حضور داشت و از او روایت کرده است.<ref>- الطبقات الکبری، ج6، ص239؛ الاصابه، ج5، ص97.</ref> | ||
==در دوران حکومت یزید== | ==در دوران حکومت یزید== | ||
در دوران حکومت یزید، عزرة جزو افراد فرصتطلب و سودجویی بود که با سنجیدن توازن قوا موضع خود را مشخص | در دوران حکومت یزید، عزرة جزو افراد فرصتطلب و سودجویی بود که با سنجیدن توازن قوا موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید مسلم بن عقیل در کوفه پیشرفت خوبی دارد و نیروهای امام حسین (ع) هر روز بیشتر و متراکمتر میشوند، او از جمله بزرگان کوفه بود، که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید.<ref>- انساب الاشراف، ج3، ص370؛ الاخبار الطوال، ص 229؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ الفتوح، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص20-21. </ref> چون عبیدالله بر کوفه مسلط شد، به او پیوست. | ||
==واقعه کربلا== | ==واقعه کربلا== | ||
عمر بن سعد پس از ورود به کربلا قصد داشت عزرة بن قیس را سوی حسین بن علی (ع) فرستد و به او گفت پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه میخواهد؟ عزرة چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام حسین (ع) بروند و از او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع کردند، تا اینکه کثیر بن شهاب گفت: من میروم.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص410. </ref> | عمر بن سعد پس از ورود به کربلا قصد داشت عزرة بن قیس را سوی حسین بن علی (ع) فرستد و به او گفت پیش حسین برو و بپرس برای چه هدفی به عراق آمده است و چه میخواهد؟ عزرة چون خود از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته بودند، شرم کرد که نزد امام رود. عمر بن سعد از دیگر سران سپاه خواست تا نزد امام حسین (ع) بروند و از او بپرسند، همه آنان از رویارویی با آن حضرت امتناع کردند، تا اینکه کثیر بن شهاب گفت: من میروم.<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص410. </ref> |