۶٬۰۷۷
ویرایش
جز (←ازدیان) |
جز (←واقعه کربلا) |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==واقعه کربلا== | ==واقعه کربلا== | ||
===دعوت از امام حسین (ع)=== | ===دعوت از امام حسین (ع)=== | ||
در دوران حکومت یزید، شبث جزء افراد فرصتطلب و سودجویی بود | در دوران حکومت یزید، شبث جزء افراد فرصتطلب و سودجویی بود که موضع خود را مشخص میکرد و کفه به هر طرف سنگینتر میشد به آن سمت متمایل میگردید. چون دید مسلم بن عقیل در کوفه پیشرفت خوبی دارد و نیروهای امام حسین (ع) هر روز بیشتر و متراکمتر میشوند، او و حجّار بن ابجر عِجلی، یزید بن حارث بن یزید شیبانی، عروة بن قیس احمسی، عمرو بن حجاج زبیدی، محمد بن عسیر بن عطارد بن حاجب تمیمی و محمد بن عمیر بن عبید از جمله بزرگان کوفه بودند که به امام حسین (ع) نامه نوشتند و از او دعوت کردند که به کوفه بیاید. مضمون نامه چنین بود: ”اما بعد! صحراها سبز شده و میوهها رسیدهاند. بنابراین اگر مشیت آن پیشوای گرانقدر تعلق گرفته به سوی ما تشریففرما شوید که لشکری آماده و مجهز گوش به فرمان شمایند. پس هر چه زودتر خود را به کوفه برسانید. درود و رحمت خداوند بر تو و پدرت. والسلام.“<ref>- الاخبار الطوال، ص 229؛ تاریخ طبری، ج5، ص353؛ الفتوح، ج5، ص30؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص20-21. </ref> | ||
===قرار گرفتن در صف مخالفان امام حسین (ع)=== | ===قرار گرفتن در صف مخالفان امام حسین (ع)=== | ||
درباره نامه نوشتن این قبیل اشراف باید گفت هدف آنان این بود که او را وسیلهای برای بهرهمند شدن بیشتر از مال دنیا قرار دهند و پس از پیروزی احتمالی امام حسین (ع) و یا حتی برای جذب شیعیان کوفه، از او استفاده کنند. به هر حال با تسلط عبیدالله بن زیاد بر کوفه و به هنگام قیام مسلم بن عقیل در ذیالحجه سال 60 هجری شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله بن زیاد پیوست و مردم را از همراهی با مسلم بیم داد و به دستور عبیدالله به جنگ با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین (ع) قرار گرفت.<ref>- الاخبار الطوال، ص 239؛ تاریخ طبری، ج5، ص369-370،381؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص36،31. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر قتل مسلم مورد سرزنش قرار داد. | درباره نامه نوشتن این قبیل اشراف باید گفت هدف آنان این بود که او را وسیلهای برای بهرهمند شدن بیشتر از مال دنیا قرار دهند و پس از پیروزی احتمالی امام حسین (ع) و یا حتی برای جذب شیعیان کوفه، از او استفاده کنند. به هر حال با تسلط عبیدالله بن زیاد بر کوفه و به هنگام قیام مسلم بن عقیل در ذیالحجه سال 60 هجری شبث جزء کسانی بود که به عبیدالله بن زیاد پیوست و مردم را از همراهی با مسلم بیم داد و به دستور عبیدالله به جنگ با مسلم پرداخت و در صف مخالفان امام حسین (ع) قرار گرفت.<ref>- الاخبار الطوال، ص 239؛ تاریخ طبری، ج5، ص369-370،381؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص36،31. </ref> لیکن هنگام کشته شدن مسلم، خود و دیگران را به خاطر قتل مسلم مورد سرزنش قرار داد. | ||
به گفته دینوری هنگامی که عبیدالله او را به همراه شمر بن ذیالجوشن، حُصَین بن نُمَیر و حَجّار بن ابجر به یاری عمر بن سعد فرستاد، با عذر بیماری خودداری نمود، اما با تأکید ابن زیاد به راه افتاد.<ref>- الاخبار الطوال، ص254. </ref> | به گفته دینوری هنگامی که عبیدالله او را به همراه شمر بن ذیالجوشن، حُصَین بن نُمَیر و حَجّار بن ابجر به یاری عمر بن سعد فرستاد، با عذر بیماری خودداری نمود، اما با تأکید ابن زیاد به راه افتاد.<ref>- الاخبار الطوال، ص254. </ref> | ||
===روز عاشورا=== | ===روز عاشورا=== | ||
صبح روز عاشورا، امام حسین (ع) سران سپاه عمر بن سعد از جمله شبث بن ربعی را مورد خطاب قرار داد که آیا شما برای من نامه ننوشتید که: لشکری آماده و تجهیز شده در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو؟ اینک من آمدهام! اگر آمدنم را ناخوش دارید، برمیگردم.<ref>- ر.ک : الامامه و السیاسه، ج2، ص6؛ تذکرة الخواص، ص219.</ref> | در روز عاشورا فرماندهی پیادگان سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت؛<ref>- الاخبار الطوال، ص302-303؛ تاریخ طبری، ج4، ص334؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص59-60. </ref> صبح روز عاشورا، امام حسین (ع) سران سپاه عمر بن سعد از جمله شبث بن ربعی را مورد خطاب قرار داد که آیا شما برای من نامه ننوشتید که: لشکری آماده و تجهیز شده در اختیار توست، پس به سوی ما روانه شو؟ اینک من آمدهام! اگر آمدنم را ناخوش دارید، برمیگردم.<ref>- ر.ک : الامامه و السیاسه، ج2، ص6؛ تذکرة الخواص، ص219.</ref> | ||
===سرگردان بین حق و باطل=== | |||
شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی شخصیت خویش غالب شود، اگر چه در شمار سپاه ابن سعد در کربلا حاضر شد و در قتلعام یاران امام حسین (ع) مددکار کوفیان شد، با وجود این گفته میشود که شبث تمایلی به جنگ با امام حسین (ع) نداشته و هنگامی که عمر بن سعد از او خواست چون سواران عزرة بن قیس از هر سو عقب میروند، با پیادگان و تیراندازان خود به جنگ سواران دلیر و سلحشور لشکر حسین برو، بهانه آورد و گفت: سبحانالله میخواهی پیر مضر و همه مردم شهر را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص436. </ref> روایت کردهاند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین (ع) نیز اظهار ندامت نموده بود. ابوزهیر اسدی گوید که شبث سالها پس از واقعه کربلا، در زمان مصعب بن زبیر میگفت: خداوند هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمیشوید که ما در روزگار علی بن ابیطالب و پسرش به مدت پنج سال با آلابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آلمعاویه و پسر سمیه زانیه به پسر دیگرش که بهترین مردم روی زمین بود، حمله کردیم. این کار ما ضلالت بود و چه ضلالتی!<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص422،220، 436-437؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص60، 68-69. </ref> | شبث که هرگز نتوانست بر دوگانگی شخصیت خویش غالب شود، اگر چه در شمار سپاه ابن سعد در کربلا حاضر شد و در قتلعام یاران امام حسین (ع) مددکار کوفیان شد، با وجود این گفته میشود که شبث تمایلی به جنگ با امام حسین (ع) نداشته و هنگامی که عمر بن سعد از او خواست چون سواران عزرة بن قیس از هر سو عقب میروند، با پیادگان و تیراندازان خود به جنگ سواران دلیر و سلحشور لشکر حسین برو، بهانه آورد و گفت: سبحانالله میخواهی پیر مضر و همه مردم شهر را با تیراندازان بفرستی، کسی را جز من نیافتی که برای اینکار بفرستی؟<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص436. </ref> روایت کردهاند که بعدها از شرکت در جنگ با امام حسین (ع) نیز اظهار ندامت نموده بود. ابوزهیر اسدی گوید که شبث سالها پس از واقعه کربلا، در زمان مصعب بن زبیر میگفت: خداوند هرگز به مردم این شهر خیری نخواهد داد و به راه هدایتشان نخواهد برد، در شگفت نمیشوید که ما در روزگار علی بن ابیطالب و پسرش به مدت پنج سال با آلابوسفیان جنگیدیم، اما سرانجام همراه آلمعاویه و پسر سمیه زانیه به پسر دیگرش که بهترین مردم روی زمین بود، حمله کردیم. این کار ما ضلالت بود و چه ضلالتی!<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص422،220، 436-437؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص60، 68-69. </ref> | ||
شبث، کوفیان را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه سرزنش کرد و گفت: به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت. در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام، خود شش تن را کشته بود.<ref>- الکامل فی التاریخ، ج4، ص36. </ref> | شبث، کوفیان را به دلیل شادی و شعف پس از کشتن مسلم بن عوسجه سرزنش کرد و گفت: به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت. در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام، خود شش تن را کشته بود.<ref>- الکامل فی التاریخ، ج4، ص36. </ref> | ||
در روز عاشورا هنگامی که شمر به خیمه امام حسین (ع) رسید و قصد آتش زدن خیمه و کشتن زنان و کودکان را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شدهای؟<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص438؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص69. </ref> | در روز عاشورا هنگامی که شمر به خیمه امام حسین (ع) رسید و قصد آتش زدن خیمه و کشتن زنان و کودکان را داشت، شبث مانع او شد و به او گفت: ترساننده زنان شدهای؟<ref>- تاریخ طبری، ج5، ص438؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص69. </ref> | ||
==پس از عاشورا== | ==پس از عاشورا== | ||
===پیوستن به زبیریان=== | ===پیوستن به زبیریان=== |