۱۰٬۰۷۲
ویرایش
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
===درخواست از والی جدید کوفه=== | ===درخواست از والی جدید کوفه=== | ||
عمربن سعد یکبار دیگر نیز از ابنمطیع والی زبیری جدید کوفه خواست تا مختار را دستگیر و زندانی نماید اما ابنمطیع ابتدا برای اینکه به خواستههای اشراف کوفه و طرفداران ابنزبیر پاسخ مثبت دهد، به گونهای رفتار کرد که قصد دستگیری مختار را دارد، ولی در اینکار جدی نبود.<ref>- ر.ک : تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص88.</ref> | عمربن سعد یکبار دیگر نیز از ابنمطیع والی زبیری جدید کوفه خواست تا مختار را دستگیر و زندانی نماید اما ابنمطیع ابتدا برای اینکه به خواستههای اشراف کوفه و طرفداران ابنزبیر پاسخ مثبت دهد، به گونهای رفتار کرد که قصد دستگیری مختار را دارد، ولی در اینکار جدی نبود.<ref>- ر.ک : تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص88.</ref> | ||
==قیام مختار== | |||
در سال 66 هجری، مختاربن ابیعبیده ثقفی در کوفه قیام کرد. او در تعقیب قاتلان امام حسین (ع) بود و اگر چه در ابتدا بنا به درخواست عبداللهبن جَعدةبن هُبَیره مخزومی که به سبب قرابت با امام علی (ع)،<ref>- این فرد برادر طفیلبن جعدةبن هبیره است که با امهانی خواهر امیرالمؤمنین خویشاوندی داشته است. ر.ک : بحار الانوار، ج45، ص378. </ref> نزد مختار گرامی بود، اماننامهای برای عمربن سعد نوشت، اما با گنجاندن عبارتی زیرکانه،<ref>- اِنَّکَ اَمِنٌ بِاَمانِ اللهِ. . . اِلاّ اَن تُحدِثَ حَدَثاً </ref> دست خود را علیه او بازگذاشت.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص196؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> | |||
===تدبیر مختار=== | |||
در سال 66 هجری، مختاربن ابیعبیده ثقفی در کوفه قیام کرد. او در تعقیب قاتلان امام حسین (ع) بود و اگر چه در ابتدا بنا به درخواست عبداللهبن جَعدةبن هُبَیره مخزومی که به سبب قرابت با امام علی(ع)،<ref>- این فرد برادر طفیلبن جعدةبن هبیره است که با امهانی خواهر امیرالمؤمنین خویشاوندی داشته است. ر.ک : بحار الانوار، ج45، ص378. </ref> نزد مختار گرامی بود، اماننامهای برای عمربن سعد نوشت، اما با گنجاندن عبارتی زیرکانه،<ref>- اِنَّکَ اَمِنٌ بِاَمانِ اللهِ. . . اِلاّ اَن تُحدِثَ حَدَثاً </ref> دست خود را علیه او بازگذاشت.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص196؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> | |||
گفته شده محمد بن حنفیه از کوتاهی مختار در مورد عمربن سعد معترض بود به همین سبب مختار تدبیری اندیشید تا بتواند او را مجازات کند. او دستور داد تا زنانی نوحهسرا بر درِ سرای عمربن سعد بگمارند تا بر امام حسین (ع) نوحه سرایند و گریه کنند.<ref>- بحار الانوار، ج45، ص378. </ref> | گفته شده محمد بن حنفیه از کوتاهی مختار در مورد عمربن سعد معترض بود به همین سبب مختار تدبیری اندیشید تا بتواند او را مجازات کند. او دستور داد تا زنانی نوحهسرا بر درِ سرای عمربن سعد بگمارند تا بر امام حسین (ع) نوحه سرایند و گریه کنند.<ref>- بحار الانوار، ج45، ص378. </ref> | ||
==کشتن عمربن سعد== | |||
بنا به نقل طبری، مختار، ابوعمره کیسان صاحب شرطه خود را به خانه عمربن سعد فرستاد. ابوعمره، عمربن سعد را کشت و سرش را نزد مختار برد. مختار آن سر را به حفص پسر عمربن سعد نشان داد و سپس سر او را نیز از تن جدا کرد و گفت: این سر در قبال سر امام حسین (ع) و این سر در قبال سر علیاکبر اما تفاوت از کجا تا به کجاست؟! سپس هر دو سر را به نزد محمدبن حنفیه به مدینه فرستاد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص168؛ تاریخ طبری، ج6، ص61-62؛ الفتوح، ج6، ص245-246؛ البدء و التاریخ، ج6، ص24،21. </ref> بنا به نقل دینوری، عمربن سعد تا پس از کودتای نافرجام اشراف کوفه علیه مختار پنهان بود. پس از شکست کودتا و فرار اشراف کوفه به بصره، او نیز جزء فراریان بود. مختار ابوقلوص شبامی یکی از خواص خود را با گروهی سوارهنظام به دنبالشان فرستاد. ابوقلوص او را هنگام فرار دستگیر کرد و به دارالاماره کوفه آورد. به دستور مختار، ابوعمره او را گردن زد.<ref>- الاخبار الطوال، ص301. </ref> | |||
بنا به نقل طبری، مختار، ابوعمره کیسان صاحب شرطه خود را به خانه عمربن سعد فرستاد. ابوعمره، عمربن سعد را کشت و سرش را نزد مختار برد. مختار آن سر را به حفص پسر عمربن سعد نشان داد و سپس سر او را نیز از تن جدا کرد و گفت: این سر در قبال سر امام حسین (ع) و این سر در قبال سر علیاکبر اما تفاوت از کجا تا به کجاست؟! سپس هر دو سر را به نزد محمدبن حنفیه به مدینه فرستاد.<ref>- ر.ک : الطبقات الکبری، ج5، ص168؛ تاریخ طبری، ج6، ص61-62؛ الفتوح، ج6، ص245-246؛ البدء و التاریخ، ج6، ص24،21. </ref> بنا به نقل دینوری، عمربن سعد تا پس از کودتای نافرجام اشراف کوفه علیه مختار پنهان بود.پس از شکست کودتا و فرار اشراف کوفه به بصره، او نیز جزء فراریان بود. مختار ابوقلوص شبامی یکی از خواص خود را با گروهی سوارهنظام به دنبالشان فرستاد. ابوقلوص او را هنگام فرار دستگیر کرد و به دارالاماره کوفه آورد. به دستور مختار، ابوعمره او را گردن زد.<ref>- الاخبار الطوال، ص301. </ref> | |||
مرگ عمربن سعد به سال 66 <ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص164؛ تاریخ طبری، ج6، ص61-62؛ الفتوح، ج6، ص245-246.</ref> یا سال 67 <ref>- المعرفة و التاریخ، ج3، ص303؛ شذرات الذهب، ج1، ص292.</ref> رخ داد. یعقوبی مینویسد: پس از مرگ، جسد او را هم سوزاندند.<ref>- تاریخ یعقوبی، ج2، ص259.</ref> | مرگ عمربن سعد به سال 66 <ref>- ر.ک : تاریخ خلیفة بن خیاط، ص164؛ تاریخ طبری، ج6، ص61-62؛ الفتوح، ج6، ص245-246.</ref> یا سال 67 <ref>- المعرفة و التاریخ، ج3، ص303؛ شذرات الذهب، ج1، ص292.</ref> رخ داد. یعقوبی مینویسد: پس از مرگ، جسد او را هم سوزاندند.<ref>- تاریخ یعقوبی، ج2، ص259.</ref> | ||
==زره امام حسین (ع)== | |||
پس از شهادت امام حسین (ع) و در غارت روز عاشورا، زره امام را عمربن سعد برای خود برداشت. پس از کشته شدن ابنسعد، مختار آن زره را به ابوعمره کیسان قاتل او بخشید. | پس از شهادت امام حسین (ع) و در غارت روز عاشورا، زره امام را عمربن سعد برای خود برداشت. پس از کشته شدن ابنسعد، مختار آن زره را به ابوعمره کیسان قاتل او بخشید. | ||
==گفتار امام علی (ع) به عمربن سعد== | |||
گفته شده است امام علی (ع) سالها قبل از واقعه کربلا به عمربن سعد گفته بود چه خواهی کرد که تو را بین دوزخ و بهشت مخیر کنند و تو دوزخ را اختیار کنی؟<ref>- الکامل فی التاریخ، ج4، ص242؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص195.</ref> در همان زمان اصحاب امام علی (ع) چون عمربن سعد از در مسجد وارد میشد به او میگفتند او قاتل امام حسین (ع) است.<ref>- ارشاد، ج2، ص131-132؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> امام حسین (ع) نیز بر طبق روایتی در گفتگو با عمر او را قاتل خود معرفی نموده بود.<ref>- ارشاد، ج2، ص132؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص195؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج14، ص75.</ref> | گفته شده است امام علی (ع) سالها قبل از واقعه کربلا به عمربن سعد گفته بود چه خواهی کرد که تو را بین دوزخ و بهشت مخیر کنند و تو دوزخ را اختیار کنی؟<ref>- الکامل فی التاریخ، ج4، ص242؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص195.</ref> در همان زمان اصحاب امام علی (ع) چون عمربن سعد از در مسجد وارد میشد به او میگفتند او قاتل امام حسین (ع) است.<ref>- ارشاد، ج2، ص131-132؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> امام حسین (ع) نیز بر طبق روایتی در گفتگو با عمر او را قاتل خود معرفی نموده بود.<ref>- ارشاد، ج2، ص132؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص195؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج14، ص75.</ref> | ||
==خصوصیات عمربن سعد== | |||
عمربن سعد چنانکه مختار او را وصف کرده، مردی با قدمهای بزرگ، چشمان فرورفته و ابروان پرمو بود.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص196؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> | عمربن سعد چنانکه مختار او را وصف کرده، مردی با قدمهای بزرگ، چشمان فرورفته و ابروان پرمو بود.<ref>- تاریخ طبری، ج6، ص60-61؛ تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات 61-80 هجری، ص196؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص242.</ref> | ||
==عدم شایستگی روایت حدیث== | |||
عمربن سعد از پدرش و از ابوسعید خُدری روایت کرده است و از او پسرانش حفص و ابراهیم و نوهاش ابوبکربن حفص و افرادی چون ابواسحاق سبیعی همدانی، یزیدبن ابیمریم سلولی، سعدبن عبیده، عَیزاربن حُرَیث، قَتادةبن دعامه سدوسی، محمدبن عبدالرحمنبن ابیلبیبه، محمدبن مسلمبن شهاب زُهری، مطلببن عبداللهبن حَنطب و یزیدبن ابیحبیب مصری روایت نمودهاند. اما منابع اهل سنت از او با نکوهش یاد کرده و گفتهاند که او چون از قاتلان امام حسین (ع) بوده، شایستگی برای روایت حدیث ندارد.<ref>- ر.ک : تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج21، ص357-358؛ ج26، ص356؛ امتاع الاسماع، ج10، ص131؛ تهذیب التهذیب، ج6، ص56؛ الجرح و التعدیل، ج6، ص111-112؛ تاریخ الثقات، ص357.</ref> ابنحجر ضمن اینکه در تقریب او را صدوق شمرده، در تهذیب نوشته است که محدثانی که از عمربن سعد روایت نقل میکردهاند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار میگرفتهاند.<ref>- ر.ک : تقریب التهذیب، ج2، ص56؛ تهذیب التهذیب، ج6، ص56.</ref> | عمربن سعد از پدرش و از ابوسعید خُدری روایت کرده است و از او پسرانش حفص و ابراهیم و نوهاش ابوبکربن حفص و افرادی چون ابواسحاق سبیعی همدانی، یزیدبن ابیمریم سلولی، سعدبن عبیده، عَیزاربن حُرَیث، قَتادةبن دعامه سدوسی، محمدبن عبدالرحمنبن ابیلبیبه، محمدبن مسلمبن شهاب زُهری، مطلببن عبداللهبن حَنطب و یزیدبن ابیحبیب مصری روایت نمودهاند. اما منابع اهل سنت از او با نکوهش یاد کرده و گفتهاند که او چون از قاتلان امام حسین (ع) بوده، شایستگی برای روایت حدیث ندارد.<ref>- ر.ک : تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج21، ص357-358؛ ج26، ص356؛ امتاع الاسماع، ج10، ص131؛ تهذیب التهذیب، ج6، ص56؛ الجرح و التعدیل، ج6، ص111-112؛ تاریخ الثقات، ص357.</ref> ابنحجر ضمن اینکه در تقریب او را صدوق شمرده، در تهذیب نوشته است که محدثانی که از عمربن سعد روایت نقل میکردهاند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار میگرفتهاند.<ref>- ر.ک : تقریب التهذیب، ج2، ص56؛ تهذیب التهذیب، ج6، ص56.</ref> | ||
==خانواده== | |||
===فرزندان=== | |||
عمربن سعد دوازده پسر و نه دختر از همسران و کنیزان مختلف داشت:<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص168. </ref> | عمربن سعد دوازده پسر و نه دختر از همسران و کنیزان مختلف داشت:<ref>- الطبقات الکبری، ج5، ص168. </ref> | ||
===همسران=== | |||
همسران: مریم دختر عامربن ابیوقاص مکنی به امحفص، امیحیی دختر عبداللهبن معدی کرببن قیس از قبیله کنده، زنی ازقبیله کنده. | |||
همسران: مریم دختر عامربن ابیوقاص مکنی به امحفص، امیحیی دختر عبداللهبن معدی کرببن قیس از قبیله کنده، زنی ازقبیله | ===باقی نماندن نسل عمربن سعد=== | ||
فرزندان: حفص، عبدالله، عبدالله اکبر، عبدالله اصغر، عبدالرحمن، عبدالرحمن اصغر، حمزه، حمزه اصغر، محمد، محمداصغر و دو پسر دیگر با نامهای مغیره و دخترانی با نامهای: حفصه، حفصه صغری، حمیده، امعمرو، امعمروصغری، امیحیی، امسلمه، امکلثوم، امعبدالله؛ | |||
فرزندان: حفص، عبدالله، عبدالله اکبر، عبدالله اصغر، عبدالرحمن، عبدالرحمن اصغر، حمزه، حمزه اصغر، محمد، محمداصغر و دو پسر دیگر با نامهای مغیره و دخترانی با نامهای: حفصه، حفصه صغری، حمیده، امعمرو، امعمروصغری، امیحیی، امسلمه، امکلثوم، | |||
از عمربن سعد نسلی باقی نماند. | از عمربن سعد نسلی باقی نماند. | ||
ویرایش