زینب، دختر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است. دو فرزند ایشان در نبرد کربلا به شهادت رسیدند. وی بعد عاشورا به همراه کاروان اسرا به کوفه‌ و از آنجا به شام برده شد. خطبه‌های او نقش موثری در افشاگری ظلم و ستم خاندان بنی امیه داشت.

زینب
Zeynab.jpg
نقش دختر امیرالمومنین
نام زینب
زادروز 5 جمادی‌الاول، 5 قمری یا 6 قمری
زادگاه مدینه
درگذشت 15 رجب سال 62 قمری
مدفن سوریه
محل زندگی مدینه
پدر علی بن ابیطالب(ع)
مادر حضرت زهرا (س)
فرزند(ان) عون، محمد، علی، عباس، ام کلثوم
طول عمر 57 سال

زندگینامه

حضرت زینب (س) در پنجم جمادی الاولی در سال پنجم یا ششم هجرت، در مدینه متولد شد.[۱] او دختر امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است.[۲] بر اساس روایات متعدد، نام‌گذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام (ص) صورت گرفت. گفته شده است که جبرییل از سوی خداوند این نام را به پیامبر (ص) رسانده است.[۳] هنگامی که پیامبر اسلام (ص) قنداقه وی را طلبید، او را بوسید و فرمود: «به حاضران و غایبان امّتم وصیت می‌کنم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا وی مانند خدیجه کبری (س) است.»[۴] معروف‌ترین نام وی، زینب است که در لغت، به معنای «درخت نیکو منظر وخوشبو» آمده[۵] و معنای دیگر آن «زین اب» یعنی «زینت پدر» است.[۶] برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیرمعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه، و شریکةالحسین.[۷]

وی را به سبب سختی‌های بسیاری که در زندگی دید، درگذشت جدش پیامبر (ص)، درگذشت مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین (ع)، شهادت برادرش امام مجتبی (ع)، نبرد کربلا و شهادت برادرش امام حسین (ع) و دو فرزندش و دیگر بستگان و سایر شهدا، و به اسارت رفتن در کوفه و شام، ام المصائب نیز لقب داده‌اند.[۸]

همسر و فرزندان

زینب(س) در سال 17ق. با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و از وی چهار پسر به نام‌های علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم[۹] داشت. عون، محمد در واقعه کربلا به شهادت رسیدند.[۱۰]

معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم خواستگاری کرد ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب درآورد.[۱۱]

نقش در نبرد کربلا

شیخ مفید از امام سجاد (ع) چنین روایت می‌کند: در آن شبی که صبح روز بعد پدرم کشته شد نشسته بودم و عمه‌ام زینب (س) کنارم بود و از من پرستاری می‌کرد که پدرم به خیمه‌ای رفت و جون غلام ابوذر غفاری هم کنارش بود در حالی که پدرم مشغول اصلاح شمشیر خود بود، این شعر را می‌خواند:

یا دهر افّ لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل
من صاحب او طالب قتیل والدّهر لا یقنع بالبدیل
وانّما الامر الی الجلیل وکلّ حی سالک سبیلی

‌ای روزگار! اف بر دوستی تو! که چه بسا یاران و جویندگانت را در سپیده‌دمان و شامگاهان کشتی؛ و روزگار هیچگاه به غیر از آنچه می‌خواهد، رضایت نمی‌دهد. و البته زمام امور به دست خدا است؛ و سرانجام هر جانداری، مرگ است.

امام این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد تا اینکه معنی آ‌ن‌ها را دریافتم و مقصودش را فهمیدم، پس بغض گلویم را گرفت ولی سکوت اختیار کردم. اما عمه‌ام با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب برخاست و نزد پدرم رفت و گفت: «وامصیبتاه! ای کاش مرگ فرارسد و زندگی‌ام را از من بگیرد، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن مردند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان.» پس حسین (ع) او را به صبر دعوت کرد.

پس حضرت زینب (س) گفت:‌ «ای وای بر من! آیا جان تو را به زور می‌گیرند؟ پس این دلم را خونین‌تر می‌کند و بر من ناگوارتر است.»

امام حسین (ع) به وی فرمود: «خواهرم! به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان باقی نمی‌مانند و این‌که همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه اللّه که خلایق را با قدرت خویش آفریده و آنان را برمی‌انگیزد و به سوی او بازگردند در حالی‌که او یگانه و یکتا است. پدرم بهتر از من بود و مادرم بهتر از من و برادرم از من بهتر بود و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است.»

پس با این سخنان و مانند آن او را دلداری داد و فرمود: «ای خواهر! من تو را سوگند می‌دهم پس تو سوگندم را نشکن، هیچ‌گاه به خاطر من صورتت را سیلی نزن و جزع و بی‌تابی نکن.»[۱۲]

لحظه شهادت برادر

عصر عاشورا هنگامی که زینب (س) مشاهده کرد امام حسین (ع) روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی با هدف کشتن ایشان حلقه زده اند، از خیمه بیرون آمد و پسر سعد را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟، [۱۳] فرزند سعد! آیا حسین (ع) کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟!»

او هیچ جوابی نداد و زینب (س) فریاد برآورد: «وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! لیت السماء انطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل، [۱۴]وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم!‌ ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوه‌ها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.»

وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!»[۱۵]

همراهی با کاروان اسرا

حضرت زینب (س) در کنار بدن امام حسین (ع)، رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر (ص) چنین گفت: «وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...[۱۶]، ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست! [۱۷]


سخنرانی در کوفه

بعد از عاشورا، اسیران را به کوفه بردند و در آنجا با وضع دلخراشی گرداندند. در بدو ورود به کوفه، زینب (س) برای حاضران خطبه‌ای خواند به طوری که همه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. بُشربن خُزیم اسدی درباره خطبه حضرت زینب (س) می‌گوید: «در این روز، من به زینب دختر علی (ع) نگریستم. سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) سخن می‌گوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!»[۱۸] راوی می‌گوید: «پس از خطبه دختر حضرت علی (ع)، مردم کوفه شگفت زده دست‌ها را به دندان می‌گزیدند.»

در پایان خطبه، اسیران خاندان پیامبر(ص) را به دارالاماره مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد بردند.[۱۹]

مناظره با ابن زیاد در دارالاماره

حضرت زینب (س) همراه با اسرا وارد دار الاماره کوفه شد، و در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مناظره و گفتگو پرداخت.[۲۰]

سخنان حضرت زینب (س) خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیداللّه دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد.

کاروان اسیران در شام

پس از نبرد کربلا، یزید بن معاویه از عبیداللّه خواست تا کاروان حضرت زینب (س) را همراه سرهای شهیدان به شام بفرستد. خاندان امام حسین (ع) به سوی شام راهی شد.[۲۱]

موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سال‌ها بغض خاندان علی (ع) را داشتند؛ چراکه سال‌ها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباس‌های نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»[۲۲]

ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابه‌هایی، که حضرت زینب و زین العابدین (ع) در شام ایراد کردند و در آن جنایت‌های بنی امیه را آشکارا بیان کردند.

یزید مجلسی بی‌سابقه ترتیب داده بود و اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت داشتند.[۲۳] وی در حضور اسرا، اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، مطالبی گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.[۲۴] یزید با چوبدستی، که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر(ص) اسائه ادب کرد.[۲۵] و کینه‌ای که نسبت به پیامبر (ص) و اسلام در دل داشت، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آن‌ها این بود: «کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد می‌زدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنی‌هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان آمد و نه وحی‌ای نازل شد.[۲۶] من از نسل خُندُف[۲۷] نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.»

ناگهان زینب (س) از گوشه مجلس با سخنان یزید به مقابله برخاست و با صدای رسا، خطبه‌ای ایراد کرد. خطبه حضرت زینب (س) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین (ع) و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. خطبه منطقی حضرت زینب (س) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونه‌ای که یزید نسبت به اسرا، اندکی نرمش و انعطاف نشان داد و از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.[۲۸] نعمان بن بشیر، نیز به او توصیه کرد تا رفتار ملایمی داشته باشد.[۲۹] دراثر روشنگری حضرت زینب (س)، یزید مجبور شد جنایت و قتل امام حسین (ع) را به گردن ابن زیاد بیندازد و او را لعن کند.[۳۰]

یزید اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (ع) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (ص) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند و سه روز عزارداری بپا داشتند.[۳۱] سرانجام، اسیران خاندان پیامبر (ص) با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند.[۳۲]

ویژگی‌ها، فضایل و مناقب

علم و سخنوری

زینب هنگام حضور امیرالمؤمنین (ع) در کوفه برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه می‌داد.[۳۳] وی احادیثی از حضرت علی (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) نقل میکرد و [۳۴] محمّد بن عمرو، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین و دیگران نیز از ایشان حدیث نقل کرده‌اند.[۳۵] سخنان و خطبه‌های وی در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او است. سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، بی‌شباهت به خطبه‌های امام علی (ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا (س) نیست.[۳۶]

عبادت

حضرت زینب کبری (س) شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و در دوران زندگی، هیچ‌گاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد.[۳۷] شب زنده‌داری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم، ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) می‌گوید: «در شب عاشورا، عمّه‌ام پیوسته در محراب عبادت ایستاده بود، نماز و نیایش داشت و پیوسته اشک‌هایش سرازیر می‌شد.»[۳۸] ارتباط حضرت زینب (س) با خداوند آنگونه بود که امام حسین (ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود: «یا اختی لا تنسینی فی نافلة اللیل»[۳۹]؛ «خواهرم! مرا در نمازهای شب، فراموش نکن.»

صبر و استقامت

در روز عاشورا، زینب(س) هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت: «بار خدایا! این اندک قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.»[۴۰]

از جان گذشتگی

حضرت زینب(س) بارها جان امام سجّاد را از مرگ نجات داد؛ از جمله در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج امام سجاد (ع) با ابن زیاد، وی دستور کشتن امام را صادر کرد. در این هنگام حضرت زینب (س) دست در گردن فرزند برادر انداخت و فرمود: «تا زنده‌ام، نخواهم گذاشت او را بکشید.»[۴۱]


درگذشت

زینب (س) در روز 15 رجب سال 62 ق. درگذشت.[۴۲] برخی نیز درگذشتش را روز 14 رجب دانسته‌اند.[۴۳]

محل دفن

در مورد محل دفن حضرت زینب سه دیدگاه وجود دارد:[۴۴]

  1. مشهور این است که قبر وی در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب (س) این منطقه شهرک السیدة زینب نام گرفته است.
  2. مصر: برخی از مورخین مقبره وی را در مصر دانسته‌اند. این بارگاه در مصر بارها بازسازی شده است و امروزه زیارتگاه مصری‌ها و دیگر مسلمانان است. مصریان از ابتدای ماه رجب تا نیمه آن را در این بارگاه مراسمی با تلاوت قرآن کریم و دعا برگزار می‌کنند. در مورد مصر رفتن وی گفته‌اند از آنجا که حضرت زینب (س) مصائب واقعه عاشورا را یادآوری می‌کرد والی مدینه با نگارش نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد و یزید دستور داد که زینب را به دورترین نقطۀ مودت و محبت به اهل بیت (ع) که در آن ایام قاهره بود، منتقل کنند.[۴۵] حضرت زینب(س) پس از 11 ماه و 15 روز اقامت در آنجا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
  3. برخی از مورخین، آرامگاه بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب (س) دانسته‌اند. سیدمحسن امین، نویسنده اعیان الشیعه این قول را می‌پذیرد و دلائلی را در رد دو قول دیگر بیان می‌کند.[۴۶]

منابع

  • امین، سید محسن، اعیان الشیعة، حققه واخرجه واستدرک علیه: حسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق/1986م.
  • دانشنامه امام حسین (ع)، محمدی ری‌شهری و...، ج 10، مترجم: محمد مرادی، قم: دارالحدیث، 1430ق/1388ش.
  • ابن عساکر، اعلام النسا، تحقیق محمد عبدالرحیم، بیروت، دار الفکر، 1424/2004ق.
  • جبران مسعود، الرّائد، ترجمه رضا انزابی، چاپ دوم، مشهد، آستان قدس رضوی، 376ش.
  • احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، 1372ش.
  • القزوینی، السید محمد کاظم، زینب الکبری(س) من المهد الی اللحد، قم: دار الغدیر، الثانیه، 1424ق/2003م.
  • باقر شریف القرشی، السیده زینب، بیروت، دارالتعارف، 1419ق.
  • مناقب خوارزمی.
  • احمد بهشتی، زنان نامدار در قرآن و حدیث، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368ش.
  • محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعة، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی تا.
  • محمّد محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، چاپ سوم، تهران، برهان، 1379ش.
  • سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (علیها السلام) سیره عملی اهل بیت، تهران، نشر قادر، 1377ش.
  • شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1363ش.
  • باقر شریف القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، 1422ق/2001م.
  • حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، تهران، آفرینه، 1375ش.
  • جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، 1361ق.
  • جزائری، سید نورالدین، الخصائصة الزینبیه، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة، الاولی، 1425/1383ش.
  • ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361ش.
  • ابن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلّاتی، قم، اسماعیلیان، 1373ش.
  • ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ط. الثانیة، بیروت، البلاغ، 1417ق.
  • محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت، 1407ق.
  • سید عبدالحسین دستغیب، زندگانی حضرت زینب، تهران، کاوه.
  • سید علینقی فیض الاسلام، خاتون دوسرا (شرح حال زینب)، چاپ دوم، تهران، نشر آثار فیض الاسلام، 1366ش.
  • محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاء، الثالثة، 1403/1983م.
  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • سید بن طاووس، اللهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، پنجم، 1378ش.
  • ابو مخنف، وقعةالطف، تحقیق محمّدهادی یوسفی غروی، قم، مجمع العالمی لاهل البیت، الثانیه، 1427ق.
  • علی نظری منفرد، قصّه کربلا، چاپ سیزدهم، قم، سرور، 1384ش.
  • عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، قم، نوید، 1381ش.
  • طبری، محمّدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، قاهره: مطبعة الاستقامه، 1358ق.
  • مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم: المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، 1413ق.
  • مفید، الارشاد، قم: ناشر سعید بن جبیر، الاولی، 1428ق.
  • قمی، عبّاس، نفس المهموم، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1368ش.
  • هاشمی نژاد، سید عبدالکریم، درسی که حسین به انسانها آموخت، چاپ یازدهم، مشهد: هاشمی نژاد، 1369ش.

پی نوشت

  1. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج3، ص33؛ محمّدی اشتهاردی، حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص17.
  2. ابن عساکر، اعلام النساء 189-190.
  3. باقر شریف القرشی، السیده زینب، ص 39؛ حسن الهی، زینب کبری عقیله بنی هاشم، ص 29؛ سیدکاظم ارفع، حضرت زینب (س) سیره عملی اهل بیت، ص7.
  4. ابوالقاسم الدیباجی، زینب الکبری بطلة الحرّیة، ص 15؛ سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص44.
  5. ابن منظور، لسان العرب،ج1، ص 453.
  6. تاج العروس من جواهر القاموس، ج2، ص: 60.
  7. سید نورالدین جزائری، الخصائصة الزینبیة، ص52و53.
  8. امین، اعیان الشیعة، ج7، ص137.
  9. ابن عساکر، اعلام النسا، ص190؛ ریاحین الشریعه، ج3، ص41.
  10. مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد،1413 ق، ج2، ص125.
  11. امین، اعیان الشیعة، ج7، ص137.
  12. مفید، ارشاد، ج1، ترجمه: موسوی مجاب، حسن، قم: سرور، 1388، ص395-396؛ مفید، الارشاد، ج2، ص93-94.
  13. نظری منفرد، قصّه کربلا، ص371.
  14. سیدبن طاووس، پیشین، ص159و161؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص192.
  15. علینقی فیض الاسلام، پیشین، ص185.
  16. ابومخنف، پیشین، ص259؛ مجلسی، پیشین، ج45، ص59.
  17. مجلسی، پیشین، ج45، ص59.
  18. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص227-228.
  19. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص246.
  20. ابومخنف، پیشین، ص299- 300 شیخ مفید، الارشاد، قم، المؤتمر للشیخ مفید، 1413ق، ص353؛ مجلسی، پیشین، 45، ص117.
  21. سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص326.
  22. محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص327-328.
  23. سید عبدالکریم هاشمی نژاد، پیشین، ص330.
  24. محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص248.
  25. حسن الهی، پیشین، ص208.
  26. ابومخنف، پیشین، ص306-307؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص213.
  27. «خندُف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت.
  28. مجلسی، پیشین، ج45، ص135؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص221.
  29. مجلسی، پیشین، ج45، ص135؛ سیدبن طاووس، پیشین، ص221.
  30. شیخ مفید، الارشاد، ص358؛ حسن الهی، پیشین، ص244.
  31. ابومخنف، پیشین، ص311؛ شیخ عبّاس قمی، پیشین، ص265.
  32. ابن عساکر، اعلام النسا، ص191.
  33. طبری، دلایل الامامة، ج 3. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ص57.
  34. ابن عساکر، اعلام النسا، ص189.
  35. نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج16، ص210؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج1، ص13و14 و مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص107.
  36. سید کاظم ارفع، پیشین، ص 88.
  37. جعفر النقدی، زینب الکبری بنت الامام، ص61.
  38. احمد صادقی اردستانی، پیشین، ص 106.
  39. ذبیح اللّه محلّاتی، پیشین، ج 3، ص62.
  40. فیض الاسلام، خاتون دوسرا، ص185.
  41. مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص117.
  42. قزوینی، محمد کاظم، زینب الکبری من المهد الی اللحد، ص591.
  43. القرشی، السیدة زینب بطلة التاریخ و رائدة الجهاد فی الاسلام، بیروت: دار المحجة البیضاء، 1422ق/2001م.، ص298.
  44. القرشی، السیدة زینب...، ص298-303.
  45. بررسی تحلیلی سیر مقتل نگاری عاشورا
  46. امین، اعیان الشیعة، ج7، ص140-141.