میرزا ابوالقاسم وفای شیرازی
میرزا ابوالقاسم وفای شیرازی | |
---|---|
زادروز | قرن سیزدهم ه. ق |
پیشه | از فضلا و ادبا |
دیوان سرودهها | دیوان العروس |
از فضلا و ادبای قرن سیزدهم ه. ق است که مجموعهای به نام دیوان العروس دارد که منتخبی از آثار ادبی خود و دیگران را در آن گرد آورده است و مراثی بحر العلوم را نقل و ترجمه نموده و ابیاتی را بر آن افزوده است. [۱]
1- روحی و نفسی نفوسا جلّ قدرهمسفینة الحلم بحر العلم صدرهم
2- روحی و نفسی رؤوسا بالطّفوف علتعلی العوالی و فیه ازداد قدرهم
3- روحی و نفسی جباها کاللّجبین حکتنور التّجلی و صدر الرّمح طورهم
4- روحی و نفسی وجوها کالشّموس علیوسط السّماء ضحی أو زاد نورهم
5- روحی و نفسی شفاها ذابلا ظمأو الجیش حول الخبا رکبا یدورهم
6- روحی و نفسی نحورا قطّعوا و سبوانساءهم بعد ما سنّت خدورهم
7- روحی و نفسی شعورا کالشقائق مندم النّحور و قد ذاکت نشورهم
8- روحی و نفسی أکفّا بالدّما خضبتمن بعد شیبهم ما جلّ أمرهم
9- روحی و نفسی عظاما للقری رکضتمن السّنابک ما جاشت جسورهم
10- روحی و نفسی نعوشا بالثّری تربقلوب شیعتهم حبا قبورهم
11- روحی و نفسی فدا مهر الحسین متیأتی خلیّا و قد حنّت سجورهم
12- روحی و نفسی جسوما فی مضاجعهمما للوفا أمل ألّا أزورهم [۲]
تن و جانم فدای آن شهیدانکه کنج سینهشان پرنور از ایمان
تن و جانم فدای آن سرانیکه بر سرهای رمح آمد درخشان
تن و جانم فدای آن جبینهاکه چون نور خدا در طور رخشان
تن و جانم فدای آن وجوهیکه همچون آفتاب ظهر، تابان
تن و جانم فدای تفته لبهابه دور خیمهها ز اعدا سواران
تن و جانم فدای آن گلوها... حرق خیام و سبی نسوان
تن و جانم فدای دستهاییکه رنگین شد چو موهای پریشان
تن و جانم فدای آن محاسنکه گلگون گشت چون گلهای نعمان
تن و جانم فدای استخوانهاکه شد پامال از سمهای اسبان
تن و جانم فدای نعشها، کشحنوط از خاک و دلها قبر ایشان
تن و جانم فدای ذوالجناحیکه بیمولای خویش آمد ز میدان
تن و جانم فدای آن بدنها«وفا» دارد هوای کوی ایشان
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص: 487-488.