جواد جهان آرایى (جهانآرا)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جواد جهانآرایى (١٣٣٤ ه. ش) شاعر ایرانی معاصر است.
جواد جهانآرایى | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شاعر |
زادروز | ١٣٣٤ ه. ش کاشان |
ملیت | ایرانی |
سبک نوشتاری | غزل |
تخلص | جهانآرا |
مدرک تحصیلی | فوق دیپلم |
زندگینامه
جهانآرایى تحصیلات ابتدایى را در دبستان ملى خیام (مدرس) به انجام رسانید و دوره دبیرستان را تا سوم متوسطه ادامه داد و پس از آن به هنرستان نساجى کاشان رفت و دیپلم خود را از آنجا گرفت و در سال ١٣٥٢ ه. ش به تهران آمد و به تحصیل ادامه داد و تا مقطع فوق دیپلم پیش رفت و پس از انجام خدمت سربازى به استخدام کارخانه کاشى اصفهان درآمد و تا سال ١٣٦٠ ه. ش در همین شغل باقى بود؛ آنگاه به زادگاهش بازگشت و به شغل آزاد روى آورد.[۱]
آثار
جهان آرایی در انواع قالبها شعر سروده است؛ ولى شاعرى غزلسرا است.
برادر! آب
آنکه را بود مهر مادر، آب | دیده مىدوخت تشنهلب بر آب | |
کربلا بود و جنگ و هُرم عطش | داشت آنجا بهاى گوهر، آب | |
چنگ مىزد (رباب) بر دل ریش | که: خدا! کى رسد به اصغر آب؟ | |
مانده حیران درین میان چه کند؟ | از کجا مىشود میسّر آب؟ | |
برد او را پدر به عرصۀ رزم | تا دهد جاى شیر مادر، آب | |
وه که سیراب شد ز جرعۀ تیر | نرسید آه بر لبش گر آب | |
دید تا کودکان تشنه، حسین | گفت از سوز جان: برادر! آب | |
اى بهین آبیار گلشن عشق | بهر این غنچهها بیاور آب | |
رفت آن میر عشق سوى فرات | تا که بنهاد پاى جان بر آب | |
کفى از آب برگرفت و، شگفت | دید تصویر کودکان در آب | |
تشنهلب بود و لب بر آب نزد | تا بنوشد ز حوض کوثر آب | |
خواست تا نوشد از فرات، امّا | بر دلش زد شرر چو آذر، آب | |
مشک را پر ز آب کرد و شتافت | تا دهد باغ را سراسر آب | |
تیرها سوى او روانه شدند | گاه در چشم رفت و گه در آب! | |
تا تهى، مشک شد ز آب افسوس | گشت از شرم، پور حیدر، آب [۲] |