مهری حسینی‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

مهری حسینی (١٣٤٤ ه. ش) شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است.

مهری حسینی
زادروز ١٣٤٤ ه.ش
سرپل ذهاب
کتاب‌ها «مردان آسمانی»، «کربلا در کربلا»، «جوجه اردک زشت»، «روزهای ابری»، «بام بی‌ستاره»، «قصّه‌ی پاکان»، «چشم‌های منتظر» و «ساحل کرخه»

زندگینامه

مهری حسینی فرزند حسن در سال١٣٤٤ ه. ش در سرپل‌ذهاب دیده به جهان گشود. وی تحصیلات ابتدایی را در آنجا گذراند و با شروع جنگ تحمیلی همراه خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت کرده و تحصیلات خود را در مقطع متوسطه در قم گذراند پس از اخذ دیپلم به عنوان آموزشیار به مدت چهار سال به خدمت نهضت سوادآموزی درآمد. حسینی از کودکی به شعر و ادبیات علاقه‌ی شدید داشت و از سال ١٣٦٦ ه. ش به طور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی از سال ١٣٧٤ ه. ش با شرکت در کلاس داستان‌نویسی در شهر قم نوشتن داستانهای کوتاه را تجربه کرد و اکثر نوشته‌هایش در زمینه‌ی دفاع مقدس می‌باشد.

اکثر نوشته های حسینی درزمینه دفاع مقدس است.

آثار شاعر

سه مجموعه شعر با نام‌های «مردان آسمانی»، «کربلا در کربلا» و شعر منظوم «جوجه اردک زشت» و ٥ مجموعه داستان با نام‌های «روزهای ابری»، «بام بی‌ستاره»، «قصّه‌ی پاکان»، «چشم‌های منتظر» و «ساحل کرخه» از مهری حسینی به چاپ رسیده‌‌است.

اشعار

دست سرسبز خدا

کاش دستم تا زمین نینوا پر می‌کشید تا کنار دست سرسبز خدا پر می‌کشید
گفتم احساس دلم را نذر دستش می‌کنم‌ نذر دستانی که از دنیا رها پر می‌کشید
دست‌ها در خون شناور بود و باران عطش‌ بر فراز خیمه‌های کربلا پر می‌کشید
دست‌ها جاری که شد در زیر نعش مشک او عطر دستانش به کام خیمه‌ها پر می‌کشید
تشنگی هم با تمام وسعت احساس خود دل به دریا داد و اشکش بی‌صدا پر می‌کشید
وقتی از ذهن عطش احساس دریا پر کشید کاش باران از زمین بی‌اعتنا پر می‌کشید


دلشکسته

حسین ما به هر غریب دلشکسته، رحم کرد به هرکسی که در حریم غم نشسته، رحم کرد
اگر پناه می‌بریم ما به دامن حسین‌ به بندبند هر دل ز هم گسسته، رحم کرد
شنیده‌ایم ما، اگر کسی که با خلوص دل‌ به سمت چشم‌های او دخیل بسته، رحم کرد
اگر دلی شکست و پر بهانه شد، به او بگو حسین ما به هر بی‌پناه و خسته، رحم کرد
غریب را رها نمی‌کند، چون او به ناله‌ی‌ دل کبوتران بام، دسته‌دسته رحم کرد
فدای حلق تشنه‌ات حسین جان، که هرکسی‌ به یاد آن لب به خاک و خون نشسته، رحم کرد


زیارت[۱]

گفتی دلت هوای تربت وفا دارد قصد زیارت بهار کربلا دارد
بر دوش برده‌ای دل شکسته را سمتِ‌ پابوس تربتی که عطر آشنا دارد
ای مرد! بین عاشقان همیشه این‌گونه‌ دلدادگی به پای عشق ماجرا دارد؟
با این بهانه سفره‌ی دلت گشودی، چون‌ با نعش بی‌سر حسین حرف‌ها دارد
وقتی که ریختی به پای عشق هستی‌ات‌ هر قطره‌ای هزار حنجره صدا دارد
مقبول حق زیارتت که عشق پاک تو دیریست شور عاشقانه با خدا دارد


رباعی

همه از عهد و پیمانی گذشتند چه بیگانه ز مهمانی گذشتند
نگفتند این حسین سبط رسول است‌ و کشتند و به آسانی گذشتند
و سرخی گونه‌ی صحرا گرفته است‌ شقایق در شقایق پا گرفته است
کنار ساحل سبز شهادت‌ به روی نیزه دریا جا گرفته است
طلوع خون چه بی‌تاب است این جا و جاری دست مهتاب است این جا
به کام هر شقایق وقت رویش‌ عطش بالاتر از آب است این جا
حدیث درد با تو گشت تعبیر دلت درس جراحت کرد تفسیر
به شانه کوله بار تب کشیدن‌ چه سنگین است در باران زنجیر
سکوت کوچه‌ها همرنگ غربت‌ غریب کوچه‌ها دلتنگ غربت
دل آیینه در شام غریبان‌ ترک برداشته با سنگ غربت

منابع

پی نوشت

  1. برای جابر بن عبد اللّه انصاری، اولین زائر قبر امام حسین (ع).