شرر بیگدلى آذرى قمى: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
حسینعلى بیگ بیگدلى آذرى قمى متخلص به«شرر»از شعراى زمانه فتحعلى شاه قاجار (ف 1250 ه.ق)و فرزند حاج لطفعلى بیگ(آذر)بیگدلى شاملو مؤلف آتشکده آذر (ف 1195 ه.ق)است. | حسینعلى بیگ بیگدلى آذرى قمى متخلص به«شرر»از شعراى زمانه فتحعلى شاه قاجار (ف 1250 ه.ق)و فرزند حاج لطفعلى بیگ(آذر)بیگدلى شاملو مؤلف آتشکده آذر (ف 1195 ه.ق)است. | ||
خط ۹: | خط ۱۰: | ||
شرر بیگدلى پس از حدود هفتاد سال عمر و اشتغال به امور کشاورزى در شهر قم درگذشت و در ایوان طلاى صحن حضرت فاطمه معصومه-علیها سلام-به خاک سپرده شد. | شرر بیگدلى پس از حدود هفتاد سال عمر و اشتغال به امور کشاورزى در شهر قم درگذشت و در ایوان طلاى صحن حضرت فاطمه معصومه-علیها سلام-به خاک سپرده شد. | ||
==سبک شعرى== | |||
با اینکه لطفعلى بیک(آذر)بیگدلى از پیشگامان نهضت بازگشت ادبى به شمار مىرفت و با سبک اصفهانى در شعر فارسى هیچ میانهاى نداشت و پیروان این سبک شعرى را به ابتذال غزل فارسى متهم مىکرد،ولى فرزند وى شرر بیگدلى بر خلاف پدر،در غزل از سبک اصفهانى پیروى مىکرد و در دیگر انواع شعر نیز با سبکى نسبتا متمایز که آمیزهاى از سبک عراقى و سبک اصفهانى بود-به سرودن شعر مىپرداخت.با این همه در ترکیب نوزده بند عاشورایى خود به استثناى چند مورد معدود از سبک عراقى پیروى کرده است. | |||
==دامنه تاثیر مرثیههاى عاشورایى== | |||
مسلما ترکیببند عاشورایى شرر بیگدلى در زمانه خود او معروف نبوده و تذکرهنویسان از آن یادى نکردهاند،ولى پس از چاپ دیوان اشعار او-به شرحى که گذشت-ترکیببند عاشورایى وى که مبتنى بر قرائت ماتمى و عاطفى از فرهنگ عاشورا است نظر پژوهشگران ادب شیعى را به خود معطوف کرد و همانگونه که در کتاب شکوه شعر عاشورا در زبان فارسى یاد کردهایم،این اثر عاشورایى نیز در زمره ترکیببندهایى قرار گرفته است که با تاثیرپذیرى از ترکیببند ماندگار عاشورایى محتشم کاشانى سروده شده و از آثار نسبتا موفق عاشورایى در زبان فارسى به شمار مىرود.<ref>جهت اطلاع بیشتر از زندگینامه و اشعار شرر بیگدلى آذرى،ر.ک:دیوان اشعار موسوم به(فغاندل)و تذکره خطى شعراى قم،مجمع الفصحاء،نتایج الافکار،مکارم الاثار،سفینة المحمود،انجمن خاقان و الذرّیعه.</ref> | |||
در مراجعهاى که اخیرا به لغتنامۀ دهخدا و دایرة المعارف فارسى مرحوم غلامحسین مصاحب داشتم،نام شرر بیگدلى را حسنعلى نگاشته و او را از غزلسرایان عصر محمد شاه قاجار برشمرده بودند که اشتباه است. | |||
==برگزیده آثار عاشورایى== | |||
در حال حاضر جز ترکیب نوزدهبندى،اثر عاشورایى دیگرى از شرر بیگدلى سراغ نداریم و لذا به نقل آن بسنده مىکنیم: | |||
زال فلک چو مِعجر کُحلى به سر کشید..............آشفته گیسوان سفید آمدش پدید | |||
برجیس را،عمامه مشکین شب فتاد..............از فرق و همچو ماتمیان زهره مو برید | |||
بومى سپید بر لب بامى کهن نشست.............. زاغى سیاه از سر نخلى قوى پرید | |||
از گوش دهر عقد جواهر فرو گسست..............از چشم چرخ اشک کواکب فرو چکید | |||
از دیده صبح خون شفق ریخت برکنار..............چندان کافق ز موجه اشکش به خون تپید | |||
در اضطراب من که سراسیمه آفتاب..............دیدم ز شرق با رخ افروخته دمید | |||
گفتم:چه روى داده؟به خون شست روى و گفت: ..............رازى که شرح آن نتوان گفت و نى شنید | |||
کاینک صباح روز محرم بود که گشت..............در دشت کربلا شه لبتشنگان شهید | |||
عین ضیاء و مطلع نور و فروغ عین | |||
تابنده شمعِ دودۀ عزّ و علا،حسین | |||
با این عزا به دست شقایق خضاب چیست؟..............در گوش گل ز ناى عنادل 1رباب چیست؟ | |||
آشفته موى دختر زهرا به حیرتم..............زلف بنفشه طرّۀ سنبل به تاب چیست؟ | |||
آگاه اگر نه از عطش کودکان وى..............این قطرههاى اشک به چشم سحاب چیست؟ | |||
نادیده چرخ پیراگرش جامه لالهگونبا.............. قامت خمیده به نیلى ثیاب 2چیست؟ | |||
اى ماه!ماه رایت 3او گرنه سرنگون..............خرگاه آسمان ز تو زرین طناب چیست؟ | |||
اى آسمان!به پرسش این ماجرا تو را..............در حیرتم که در صف محشر جواب چیست؟ | |||
اى دهر!دختران وىاند از تو بىحجاب..............این خصمى 4تو با پسر بو تراب چیست؟ | |||
صفها کشیده شد چو به میدان کربلا | |||
از جنس دیو شام و سلیمان کربلا | |||
پشْت نبىّ و آل نبى در جنان شکست..............تا در جهان سپاه شه انس و جان شکست | |||
در سینهشان ز شست و ز دست مخالفان..............از هرطرف خدنگ خلید و سنان شکست | |||
پس تا برید خنجر دشمن،گلو برید..............پس تا شکست تیر عدو،استخوان شکست | |||
زهر ملال،در قدح شیخ و شاب ریخت..............جام نشاط،در کف پیر و جوان شکست | |||
در باغ دین،ز صَرصَر 1بیداد اهل کین..............آمد به شاخ سرو و گل و ارغوان شکست | |||
تا برگ لاله از نفس گرم برق سوخت..............تا شخ سرو از دم سرد خزان شکست | |||
آمد ز سنگ کین سپهر ستم قرین..............بر بال طایران بلند آشیان شکست | |||
تا آن شکست بر پر آن طایران رسید..............بال و پر ملایک هفت آسمان شکست | |||
آمد پىِ وداع حرم پس به خیمهگاه | |||
گفت آن پناه دین به تنى چند بیگناه | |||
کاى بىکسان!چو جناب یثرب گذر کنید..............اول گذر به تربت خیر البشر کنید | |||
گر آب چشمتان بگذارد به جاى من..............از خاک پاک او همه کُحل 2بصر کنید | |||
این تب که سوخت جان جگر گوشه مرا..............عنّاب اگر نه چاره به لخت جگر کنید | |||
خارى به هر زمین شکند گر به پاىتان..............تدبیر آن ز آه دل یکدگر کنید | |||
نامحرمان،ز رخ چو گشایند پردهتانبى..............پرده شکوه از فلک پردهدر کنید | |||
خواهند پایمال ستورم چو این سگان..............از پیکِ آه شیر خدا را خبر کنید | |||
در شام چون مقام به ویرانهتان دهند..............چون جغد بر شهادت من نوحه سر کنید | |||
زینب به دستش اصغر لبتشنه پیش شاه | |||
شاهش گرفت و گفت به آن قوم روسیاه | |||
کاى کوفیان!به آل پیمبر رعایتى..............بر کودکى ز جرعه آبى عنایتى | |||
اى گمرهان!نظاره به طفلان اشک من..............این طفل را به قطرۀ آبى هدایتى | |||
هرگز نبودى از عطشش گرنه آب چشم..............مىکرد اگر ز دیده به کامش سرایتى |
نسخهٔ ۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲
زندگینامه
حسینعلى بیگ بیگدلى آذرى قمى متخلص به«شرر»از شعراى زمانه فتحعلى شاه قاجار (ف 1250 ه.ق)و فرزند حاج لطفعلى بیگ(آذر)بیگدلى شاملو مؤلف آتشکده آذر (ف 1195 ه.ق)است.
فرزند وى:حاج محمد رشید خان بیگدلى،متخلص به«اخگر»از شعراى عهد ناصرى است و از اساتید بنام خط شکسته در این دوره به شمار مىرود و سال وفات او را به اختلاف در سنه 1297 و 1290 ه.ق ذکر کردهاند و نوشتهاند فرزندى داشته که همانند نیاى خود از تخلّص(آذر)استفاده مىکرده ولى نگارنده حتى به بیتى از آثار او دست نیافته است.
از تاریخ تولد و وفات شرر بیگدلى اطلاع دقیقى در دست نیست.امّا با قراینى که در نوشتههاى تذکرهنویسان وجود دارد مىتوان تاریخ تولد او را به سال 1184 ه.ق و سال درگذشت وى را به سال 1254 ه.ق تخمین زد.[۱]
دیوان شرر بیگدلى با عنوان«فغاندل»با تصحیح و تعلیق و مقابلۀ نگارندۀ این سطور، حاوى 3032 بیت به سال 1349 توسط موسسه مطبوعاتى دار العلم(قم)با 86 صفحه مقدمه و 410 صفحه متن اشعار به انضمام فهرستهاى پایانى براى اولین بار منتشر شد و در اختیار علاقمندان ادب پارسى قرار گرفت.
شرر بیگدلى پس از حدود هفتاد سال عمر و اشتغال به امور کشاورزى در شهر قم درگذشت و در ایوان طلاى صحن حضرت فاطمه معصومه-علیها سلام-به خاک سپرده شد.
سبک شعرى
با اینکه لطفعلى بیک(آذر)بیگدلى از پیشگامان نهضت بازگشت ادبى به شمار مىرفت و با سبک اصفهانى در شعر فارسى هیچ میانهاى نداشت و پیروان این سبک شعرى را به ابتذال غزل فارسى متهم مىکرد،ولى فرزند وى شرر بیگدلى بر خلاف پدر،در غزل از سبک اصفهانى پیروى مىکرد و در دیگر انواع شعر نیز با سبکى نسبتا متمایز که آمیزهاى از سبک عراقى و سبک اصفهانى بود-به سرودن شعر مىپرداخت.با این همه در ترکیب نوزده بند عاشورایى خود به استثناى چند مورد معدود از سبک عراقى پیروى کرده است.
دامنه تاثیر مرثیههاى عاشورایى
مسلما ترکیببند عاشورایى شرر بیگدلى در زمانه خود او معروف نبوده و تذکرهنویسان از آن یادى نکردهاند،ولى پس از چاپ دیوان اشعار او-به شرحى که گذشت-ترکیببند عاشورایى وى که مبتنى بر قرائت ماتمى و عاطفى از فرهنگ عاشورا است نظر پژوهشگران ادب شیعى را به خود معطوف کرد و همانگونه که در کتاب شکوه شعر عاشورا در زبان فارسى یاد کردهایم،این اثر عاشورایى نیز در زمره ترکیببندهایى قرار گرفته است که با تاثیرپذیرى از ترکیببند ماندگار عاشورایى محتشم کاشانى سروده شده و از آثار نسبتا موفق عاشورایى در زبان فارسى به شمار مىرود.[۲]
در مراجعهاى که اخیرا به لغتنامۀ دهخدا و دایرة المعارف فارسى مرحوم غلامحسین مصاحب داشتم،نام شرر بیگدلى را حسنعلى نگاشته و او را از غزلسرایان عصر محمد شاه قاجار برشمرده بودند که اشتباه است.
برگزیده آثار عاشورایى
در حال حاضر جز ترکیب نوزدهبندى،اثر عاشورایى دیگرى از شرر بیگدلى سراغ نداریم و لذا به نقل آن بسنده مىکنیم:
زال فلک چو مِعجر کُحلى به سر کشید..............آشفته گیسوان سفید آمدش پدید
برجیس را،عمامه مشکین شب فتاد..............از فرق و همچو ماتمیان زهره مو برید
بومى سپید بر لب بامى کهن نشست.............. زاغى سیاه از سر نخلى قوى پرید
از گوش دهر عقد جواهر فرو گسست..............از چشم چرخ اشک کواکب فرو چکید
از دیده صبح خون شفق ریخت برکنار..............چندان کافق ز موجه اشکش به خون تپید
در اضطراب من که سراسیمه آفتاب..............دیدم ز شرق با رخ افروخته دمید
گفتم:چه روى داده؟به خون شست روى و گفت: ..............رازى که شرح آن نتوان گفت و نى شنید
کاینک صباح روز محرم بود که گشت..............در دشت کربلا شه لبتشنگان شهید
عین ضیاء و مطلع نور و فروغ عین
تابنده شمعِ دودۀ عزّ و علا،حسین
با این عزا به دست شقایق خضاب چیست؟..............در گوش گل ز ناى عنادل 1رباب چیست؟
آشفته موى دختر زهرا به حیرتم..............زلف بنفشه طرّۀ سنبل به تاب چیست؟
آگاه اگر نه از عطش کودکان وى..............این قطرههاى اشک به چشم سحاب چیست؟
نادیده چرخ پیراگرش جامه لالهگونبا.............. قامت خمیده به نیلى ثیاب 2چیست؟
اى ماه!ماه رایت 3او گرنه سرنگون..............خرگاه آسمان ز تو زرین طناب چیست؟
اى آسمان!به پرسش این ماجرا تو را..............در حیرتم که در صف محشر جواب چیست؟
اى دهر!دختران وىاند از تو بىحجاب..............این خصمى 4تو با پسر بو تراب چیست؟
صفها کشیده شد چو به میدان کربلا
از جنس دیو شام و سلیمان کربلا
پشْت نبىّ و آل نبى در جنان شکست..............تا در جهان سپاه شه انس و جان شکست
در سینهشان ز شست و ز دست مخالفان..............از هرطرف خدنگ خلید و سنان شکست
پس تا برید خنجر دشمن،گلو برید..............پس تا شکست تیر عدو،استخوان شکست
زهر ملال،در قدح شیخ و شاب ریخت..............جام نشاط،در کف پیر و جوان شکست
در باغ دین،ز صَرصَر 1بیداد اهل کین..............آمد به شاخ سرو و گل و ارغوان شکست
تا برگ لاله از نفس گرم برق سوخت..............تا شخ سرو از دم سرد خزان شکست
آمد ز سنگ کین سپهر ستم قرین..............بر بال طایران بلند آشیان شکست
تا آن شکست بر پر آن طایران رسید..............بال و پر ملایک هفت آسمان شکست
آمد پىِ وداع حرم پس به خیمهگاه
گفت آن پناه دین به تنى چند بیگناه
کاى بىکسان!چو جناب یثرب گذر کنید..............اول گذر به تربت خیر البشر کنید
گر آب چشمتان بگذارد به جاى من..............از خاک پاک او همه کُحل 2بصر کنید
این تب که سوخت جان جگر گوشه مرا..............عنّاب اگر نه چاره به لخت جگر کنید
خارى به هر زمین شکند گر به پاىتان..............تدبیر آن ز آه دل یکدگر کنید
نامحرمان،ز رخ چو گشایند پردهتانبى..............پرده شکوه از فلک پردهدر کنید
خواهند پایمال ستورم چو این سگان..............از پیکِ آه شیر خدا را خبر کنید
در شام چون مقام به ویرانهتان دهند..............چون جغد بر شهادت من نوحه سر کنید
زینب به دستش اصغر لبتشنه پیش شاه
شاهش گرفت و گفت به آن قوم روسیاه
کاى کوفیان!به آل پیمبر رعایتى..............بر کودکى ز جرعه آبى عنایتى
اى گمرهان!نظاره به طفلان اشک من..............این طفل را به قطرۀ آبى هدایتى
هرگز نبودى از عطشش گرنه آب چشم..............مىکرد اگر ز دیده به کامش سرایتى
- ↑ جهت اطلاع بیشتر از زندگینامه و اشعار شرر بیگدلى آذرى،ر.ک:دیوان اشعار موسوم به(فغاندل)و تذکره خطى شعراى قم،مجمع الفصحاء،نتایج الافکار،مکارم الاثار،سفینة المحمود،انجمن خاقان و الذرّیعه.
- ↑ جهت اطلاع بیشتر از زندگینامه و اشعار شرر بیگدلى آذرى،ر.ک:دیوان اشعار موسوم به(فغاندل)و تذکره خطى شعراى قم،مجمع الفصحاء،نتایج الافکار،مکارم الاثار،سفینة المحمود،انجمن خاقان و الذرّیعه.