طراز یزدی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
میرزا عبد الوهاب طراز یزدی از مشاهیر شعرای دور، قاجاریه بود، که به سال 1187 ه ق. متولد شد. وی در زمان حیاتش به شهرت رسید و شعرش مورد پسند ارباب شعر و ادب قرار گرفت. پدرش حاج عبد الکریم از معاریف شهر یزد و از معماران بنام عصر خود بود و در میان مردم از محبوبیت و شهرت برخوردار بود.
'''میرزا عبد الوهاب طراز یزدی''' از مشاهیر شعرای دوره قاجاریه است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = طراز یزدی
| تصویر                  =
| توضیح تصویر            =
| نام اصلی              = میرزا عبدالوهاب طراز یزدی
| زمینه فعالیت          =
| ملیت                  =
| تاریخ تولد            = سال 1187 ه. ق.
| محل تولد                =
| والدین                = 
| تاریخ مرگ              = سال 1224 ه. ق.
| محل مرگ                =
| علت مرگ                = شکنجه توسط صدر اعظم محمد شاه قاجار
| محل زندگی              =
| مختصات محل زندگی        =
| مدفن                  =
|مذهب                  =
|در زمان حکومت          =
|اتفاقات مهم            =
| نام دیگر              =
|لقب                    =
|بنیانگذار              =
| پیشه                  =
| سال‌های نویسندگی        =
|سبک نوشتاری            =
|کتاب‌ها                =
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            =
|فیلم‌نامه‌ها              =
|دیوان اشعار            =
|تخلص                    =
|فیلم ساخته بر اساس اثر=
| همسر                    =
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
|تحصیلات                  =
|دانشگاه                =
|حوزه                  =
|شاگرد                  =
|استاد                  =
|علت شهرت              =
| تأثیرگذاشته بر        =
| تأثیرپذیرفته از        =
| وب‌گاه                  =
|گفتاورد                =
|امضا                  =
}}
 
== زندگینامه ==
طراز یزدی به سال 1187 ه ق. متولد شد. او شاعری توانا و ادیبی فاضل بود و به فنون شعر و ادب تسلط داشت اما مدیحه‌گو و هجوسرا بود.وی در زمان حیاتش به شهرت رسید و شعرش مورد پسند ارباب شعر و ادب قرار گرفت. پدرش حاج عبد الکریم از معاریف شهر یزد و از معماران بنام عصر خود بود و در میان مردم از محبوبیت و شهرت برخوردار بود.


طراز علوم اولیه و عربیه را از اساتید فن فرا گرفت و چون دارای هوش و استعداد سرشار بود به سرعت رشد کرد و در میان مردم چهره‌ای آراسته به فضل و ادب شناخته شد و در شعر نیز منزلتی والا یافت و خط و خوشنویسی تعلیم گرفت و از خوشنویسان شهر خود گردید.
طراز علوم اولیه و عربیه را از اساتید فن فرا گرفت و چون دارای هوش و استعداد سرشار بود به سرعت رشد کرد و در میان مردم چهره‌ای آراسته به فضل و ادب شناخته شد و در شعر نیز منزلتی والا یافت و خط و خوشنویسی تعلیم گرفت و از خوشنویسان شهر خود گردید.


طراز پس از کسب معلومات متداوله چندی پیشه‌ی پدر را دنبال کرد اما چون شاعری ظریف طبع و خوش ذوق بود شغل پدر مطابق سلیقه‌اش قرار نگرفت و از آن دست کشید و راهی تهران شد و به دربار محمد شاه قاجار راه یافت و مورد نوازش قرار گرفت، ولی صدر اعظم وقت (حاج میرزا آقاسی) بر اثر سعایت بدخواهان او را مورد بی‌مهری قرار داد و این رفتار، طراز را خوش نیامد و به هجوش پرداخت.
طراز پس از کسب معلومات متداوله چندی پیشه‌ پدر را دنبال کرد اما چون شاعری ظریف طبع و خوش ذوق بود شغل پدر مطابق سلیقه‌اش قرار نگرفت و از آن دست کشید و راهی تهران شد و به دربار محمد شاه قاجار راه یافت و مورد نوازش قرار گرفت، ولی صدر اعظم وقت (حاج میرزا آقاسی) بر اثر سعایت بدخواهان او را مورد بی‌مهری قرار داد و این رفتار، طراز را خوش نیامد و به هجوش پرداخت.


طراز چون احساس خطر کرد از تهران گریخت و به زادگاه خود رفت ولی در نایین به دستور صدر اعظم او را گرفته و تا سرحدّ مرگ شکنجه‌اش کردند و بعد به گوشه‌ای انداختند. تنی چند از مسافران او را شناختند و با خود به یزد بردند و به معالجه‌اش پرداختند. طراز بر اثر صدمات وارده‌ی جسمی و تألمات روحی در حالی که بیش از 37 سال نداشت در سال 1224 ه. ق. بدرود حیات گفت.
طراز چون احساس خطر کرد از تهران گریخت و به زادگاه خود رفت ولی در نایین به دستور صدر اعظم او را گرفته و تا سرحدّ مرگ شکنجه‌اش کردند و بعد به گوشه‌ای انداختند. تنی چند از مسافران او را شناختند و با خود به یزد بردند و به معالجه‌اش پرداختند. پس از آن واقعه دست از مدح و ذم کشید، جز به ستایش پیغمبر (ص) و دودمانش شعری نسرود و از گذشته‌اش اظهار تأسف کرد.


طراز شاعری توانا و ادیبی فاضل بود و به فنون شعر و ادب تسلط داشت اما مدیحه‌گو و هجوسرا بود.
طراز بر اثر صدمات وارده‌ی جسمی و تألمات روحی در حالی که بیش از 37 سال نداشت در سال 1224 ه. ق. بدرود حیات گفت.


پس از آن واقعه دست از مدح و ذم کشید، جز به ستایش پیغمبر (ص) و دودمانش شعری نسرود و از گذشته‌اش اظهار تأسف کرد.
<br />


== اشعار ==




خط ۲۸: خط ۷۸:
{{ب| از هر طرف غبار مصیبت فرو گرفت‌|کاشانه‌های شهپر جبریل رفته را  }}  
{{ب| از هر طرف غبار مصیبت فرو گرفت‌|کاشانه‌های شهپر جبریل رفته را  }}  
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
 
{| class="" style="margin: 0 auto; "
| class="b" |<span class="beyt"> آتش زد این بهار جگرهای تفته را</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">ماند سحاب، خیمه‌ی برباد رفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> بود آتشی نهفته به دلها و برفروخت‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">باد بهار، آتش در دل نهفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> یاد آورم چو غنچه‌ی سیراب بنگرم‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">آن غنچه‌های تشنه‌ی در خون شکفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> خیزد ز خاک سبزه و یاد آورد حسین‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">آن سبز خط سلاله‌ی در خاک خفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> از کربلا شنفته‌ای، ای دل حکایتی‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">هرگز به دیده نیست شباهت شنفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> هفت آسمان هنوز بگرید بر آن که دید</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">در خون خضاب کاکل ماه دو هفته را </span>
|-
| class="b" |<span class="beyt"> از هر طرف غبار مصیبت فرو گرفت‌</span>
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">کاشانه‌های شهپر جبریل رفته را  </span>
|}




==منابع==
==منابع==


دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 853.
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 853.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۵

میرزا عبد الوهاب طراز یزدی از مشاهیر شعرای دوره قاجاریه است.

طراز یزدی
نام اصلی میرزا عبدالوهاب طراز یزدی
زادروز سال 1187 ه. ق.
مرگ سال 1224 ه. ق.
علت مرگ شکنجه توسط صدر اعظم محمد شاه قاجار

زندگینامه

طراز یزدی به سال 1187 ه ق. متولد شد. او شاعری توانا و ادیبی فاضل بود و به فنون شعر و ادب تسلط داشت اما مدیحه‌گو و هجوسرا بود.وی در زمان حیاتش به شهرت رسید و شعرش مورد پسند ارباب شعر و ادب قرار گرفت. پدرش حاج عبد الکریم از معاریف شهر یزد و از معماران بنام عصر خود بود و در میان مردم از محبوبیت و شهرت برخوردار بود.

طراز علوم اولیه و عربیه را از اساتید فن فرا گرفت و چون دارای هوش و استعداد سرشار بود به سرعت رشد کرد و در میان مردم چهره‌ای آراسته به فضل و ادب شناخته شد و در شعر نیز منزلتی والا یافت و خط و خوشنویسی تعلیم گرفت و از خوشنویسان شهر خود گردید.

طراز پس از کسب معلومات متداوله چندی پیشه‌ پدر را دنبال کرد اما چون شاعری ظریف طبع و خوش ذوق بود شغل پدر مطابق سلیقه‌اش قرار نگرفت و از آن دست کشید و راهی تهران شد و به دربار محمد شاه قاجار راه یافت و مورد نوازش قرار گرفت، ولی صدر اعظم وقت (حاج میرزا آقاسی) بر اثر سعایت بدخواهان او را مورد بی‌مهری قرار داد و این رفتار، طراز را خوش نیامد و به هجوش پرداخت.

طراز چون احساس خطر کرد از تهران گریخت و به زادگاه خود رفت ولی در نایین به دستور صدر اعظم او را گرفته و تا سرحدّ مرگ شکنجه‌اش کردند و بعد به گوشه‌ای انداختند. تنی چند از مسافران او را شناختند و با خود به یزد بردند و به معالجه‌اش پرداختند. پس از آن واقعه دست از مدح و ذم کشید، جز به ستایش پیغمبر (ص) و دودمانش شعری نسرود و از گذشته‌اش اظهار تأسف کرد.

طراز بر اثر صدمات وارده‌ی جسمی و تألمات روحی در حالی که بیش از 37 سال نداشت در سال 1224 ه. ق. بدرود حیات گفت.


اشعار

آتش زد این بهار جگرهای تفته را ماند سحاب، خیمه‌ی برباد رفته را
بود آتشی نهفته به دلها و برفروخت‌ باد بهار، آتش در دل نهفته را
یاد آورم چو غنچه‌ی سیراب بنگرم‌ آن غنچه‌های تشنه‌ی در خون شکفته را
خیزد ز خاک سبزه و یاد آورد حسین‌ آن سبز خط سلاله‌ی در خاک خفته را
از کربلا شنفته‌ای، ای دل حکایتی‌ هرگز به دیده نیست شباهت شنفته را
هفت آسمان هنوز بگرید بر آن که دید در خون خضاب کاکل ماه دو هفته را
از هر طرف غبار مصیبت فرو گرفت‌ کاشانه‌های شهپر جبریل رفته را
آتش زد این بهار جگرهای تفته را ماند سحاب، خیمه‌ی برباد رفته را
بود آتشی نهفته به دلها و برفروخت‌ باد بهار، آتش در دل نهفته را
یاد آورم چو غنچه‌ی سیراب بنگرم‌ آن غنچه‌های تشنه‌ی در خون شکفته را
خیزد ز خاک سبزه و یاد آورد حسین‌ آن سبز خط سلاله‌ی در خاک خفته را
از کربلا شنفته‌ای، ای دل حکایتی‌ هرگز به دیده نیست شباهت شنفته را
هفت آسمان هنوز بگرید بر آن که دید در خون خضاب کاکل ماه دو هفته را
از هر طرف غبار مصیبت فرو گرفت‌ کاشانه‌های شهپر جبریل رفته را


منابع

پی نوشت